عصر ایران - آقای مصطفی میرسلیم، سیاستمدار اصولگرا، در پاسخ به سوالی درباره پسرش که به اتهام ارتباط با سازمان تروریستی مجاهدین خلق دستگیر، محاکمه و زندانی و سپس عفو شده بود، گفته است: "به ضابطین ایراد گرفتم که چرا به پسرم کمک نکردند تا در دام منافقین نیفتد؟ پسرم روحیه حساسی دارد."
این سخن را داشته باشید تا برگردیم به آذر ماه 2 سال پیش که میرسلیم درباره کسانی که در ناآرامی های 1401 دستگیر می شدند چنین گفته بود: "فاصله بین دستگیری عوامل ناآرامیها تا اعدام آنها بسیار زیاد است و باید در فاصله ۵ یا ۱۰ روز بعد از دستگیری اعدام شوند."
می بینید؟! پسران و دختران مسوولان، روحیه های حساس دارند و حتی اگر با سازمان تروریستی رجوی هم مرتبط باشند، این ضابطان امنیتی هستند که کوتاهی کرده و روحیه لطیف آنها را نادیده گرفته اند ولی پسران و دختران مردم عادی، زامبی هایی هستند که اصلاً نمی دانند روحیه حساس یعنی چه؟ و اگر خطایی کردند، به زعم جناب میرسلیم، باید به فاصله 5 تا 10 روز پس از دستگیری، طناب دار را دور گردن شان بپیچند و با لگد بکوبند به چهارپایه زیر پایشان!
حمایتگری پدر و مادر از فرزندشان و نگاه مهربانانه و اغماض گرایانه نسبت به او، یکی از زیبایی های حیاتبخش خلقت است که اگر نبود، نسل بشر نمی توانست از فراز و نشیب هزاره ها جان سالم به در ببرد. نکته اینجاست که همان پدر یا مادر، وقتی از خانه خارج می شود و فراتر از وظیفه ای که در قبال خانواده خودش دارد، عهده دار مسوولیتی در عرصه عمومی می شود، باید همان نگاه حامی، مهربان و بخشایشگر را در سطح کل جامعه داشته باشد.
مسوولی که مردم را خانواده خود نداند و آنان را رعایایی فرض کند که زیر دست اویند و با کوچک ترین خطا باید مجازات شوند، نه می داند انسانیت چیست، نه می فهمد مسوولیت کدام است و اگر ادعای تدین هم داشته باشد، حتی نمی داند دین کدام است.
اگر میرسلیم و میرسلیم ها، همان نگاهی که به پسران و دختران خود دارند به پسران و دختران بقیه داشتند، اکنون همبستگی ملی، سرمایه اعتماد اجتماعی و پیوند بین حکومت و مردم، بسیار قدرتمند بود و ایران، در جای بهتری از آنچه هست ایستاده بود.
اما دریغ که خطاهای مردمان عادی، ذنب لایغفر می شود ولی اگر پسر میرسلیم یا محسن رضایی، رسما با جریان های ضدانقلاب و برانداز خارج نشین پیوند بخورند، مشمول اغماض و عفو می شوند که البته این دومی درست تر است و ای کاش این دیده خطاپوش، شامل همه مردم می شد و همه را مانند اهل خانه خود می دیدند.
سخن را با فرازی از نامه بی نظیر، تاریخی و راهگشای انسان کامل، حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر -که از جانب ایشان به ولایت مصر منصوب شده بود- به پایان می رسانیم که چه نیکو ، حاکمان را به مهرورزی با "همه مردم" فراخوانده است:
ای مالک! مهربانی به مردم و دوست داشتن آن ها و لطف در حق ایشان را شعار دل خود ساز.
چونان حیوانی درنده مباش که خوردنشان را غنیمت شماری، زیرا آنان (مردم) دو گروهند يا در دين با تو برادرند و يا در آفرينش با تو برابر.
از مردم خطاها سر خواهد زد و لغزش هایی کنند، پس، از عفو و بخشایش خویش نصیبشان ده، همان گونه که دوست داری که خداوند نیز از عفو و بخشایش خود تو را نصیب دهد.
هر گاه کسی را بخشودی، از کرده خود پشیمان مشو و هر گاه کسی را عقوبت نمودی، از کرده خود شادمان مباش.
هرگز به خشمی، که از آن، امکان رهایی هست، مشتاب و مگوی که مرا بر شما امیر ساخته اند و باید فرمان من اطاعت شود. زیرا، چنین پنداری سبب فساد دل و سستی دین و نزدیک شدن دگرگونی ها در نعمت هاست.
خدایا به داد ما مردم ایران برس
عفو کنند و از مجازات درگذرند؛ آیا دوست نمی دارید خدا شما را بیامرزد؟ [اگر دوست دارید، پس شما هم دیگران را مورد عفو و گذشت قرار دهید]؛ و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است
فقط عصری جان!! مگر نمی دانستی که از سخنان ایشان نمی شود صحبت کرد و خلاف است!!!!
رییس روسا را چرا مسئولمینامند؟
خودت شاهد باش
شما پشه را از آب صاف می کنید اما شتر را می بلعید
داداش
گناه حاجی این است که سر و ضمیر درون را نشان داد.
بترسید از ظاهرسازان و گرگان در لباس میش
که پنهان هستند پشت القاب و عناوین دروغین