روزنامه جوان نوشت: بیانصافی است که خدمات اسد پدر و اسد پسر را به کشور و مردم ایران و انقلاب اسلامی نادیده بگیریم و بهاستناد برخی بداخلاقیهای اخیر بشار، چشم بر همه خدمات این دو به خودمان در ۴۵ سال اخیر ببندیم و نامردی کنیم.
همه میدانیم در جریان جنگ تحمیلی که تمام کشورها در ظاهر یا باطن یا با صدام حسین بسته بودند یا دل خوشی از انقلاب اسلامی نداشتند، کوچکترین کمکی به کشورمان نکردند و ما را در معرکه مقاومت در برابر تمام دنیا تنها گذاشتند. در این میان، تکوتوکی از کشورها و در رأس آنها دولت سوریه به رهبری مرحوم حافظ اسد دست یاری به مردم ما دادند و از هیچ کمک لجستیک و سیاسی دریغ نکردند.
هنگامی که در سال ۲۰۰۰ میلادی حافظ اسد بر اثر سکته قلبی از دنیا رفت و بشار به حکومت رسید، کمتر کسی این امید را داشت که این پزشک جوان ۳۵ ساله بتواند راه پدر را در همراهی با مردم و نظام اسلامی ایران ادامه دهد. اما در کمال تعجب این اتفاق افتاد و اسد جوان حتی بهتر از پدر با ایران اسلامی همراه شد.
او در حوزه داخلی کشورش هم دست به اصلاحاتی ضروری زد که فضای تقریباً بسته زمان پدرش را تا حدود زیادی باز کرد و در حوزه خارجی هم بهتر از او، هم در میدان و هم در دیپلماسی، در مقابل امریکا و اسرائیل مقاومت کرد تا جایی که خشم کشورهای عربی وابسته به غرب فوران کرد و او را از اتحادیه عرب اخراج کردند.
بشار اسد حتماً در حوزه حکمرانی و مدیریت کشور دچار ضعفها و اشتباهاتی بوده است، اما این اشتباهات نسبت به بسیاری از کشورهای عربی و غیر عربی بسیار کمتر است و تا حدی نبوده که همزمان امریکا و اسرائیل و ارتجاع عربی و ترکیه و بسیاری از دیگر همپیمانان آشکار و پنهان امروز اسرائیل و امریکا اجازه داشته باشند نیرو به داخل مرزهای جغرافیایی آن گسیل کنند و پایگاه نظامی بزنند و نفت این کشور را به یغما ببرند و رسماً اعلام کنند که به تروریستها و معارضان سوری و غیرسوری این حکومت تجهیزات میدهند و تشویقشان میکنند که نظام حاکم بر این کشور را ساقط کنند.
در هر صورت، بشار اسد یک دوست و یک همراه و یک همسوی سیاسی در چندین دهه بوده و خدمات فراوانی کرده که از هیچ رئیس حکومت دیگری دریافت نشده و اگر هیچ کدام از اینها هم نبود، به عنوان یک انسان آزاده از اینکه کسی، چون او یک ربع قرن در برابر امریکا و اسرائیل مقاومت کرد و راه کمکرسانی و تقویت مقاومت را گشوده نگه داشت، به شدت قابل احترام است، حتی اگر به دلایلی کم آورده باشد و تن به فریب وعدههای دشمنان دیروز داده باشد و هشدارهای دلسوزانه پنجماه پیش رهبر انقلاب اسلامی و سیدحسن نصرالله را برای بقای خودش به گوش نگرفته باشد یا هر چیز دیگری؛ و این روزهای بسیار تلخ را رقم زده باشد.
اگر باز هم ایستاده بود و مقاومت کرده بود شأنی حتی بیشتر از فیدل و چگوارا پیدا میکرد که نکرد!
میماند یک نکته و یک سؤال رایج این روزها: تکلیف اینهمه سال مجاهدت و شهادت مستشاران عزیز کشورمان در آنجا چه میشود؟ پاسخ نباید آنقدرها هم سخت باشد: ما اولاً برای اسد و برای سوریه آنجا نبودیم؛ ما برای آرمانهایی بسیار والا در آنجا حضور داشتیم و به همه اهدافمان در مدت حضور رسیدیم. ما در این مدت از حرم زینب کبرا سلامالله علیها دفاع کردیم و نگذاشتیم لطمهای به آن بخورد.
ما با حزبالله و سوریه و فلسطین همپیمانی وثیقی داشتیم که مانع از آن شد که ارتش رژیم صهیونیستی به کیان امت اسلامی صدمه بزند و اگر وارد اراضی اسلامی شده از آنجا با خواری و خفت خارج شد.
ما آنها را برای مقابله و مقاومت آمادهتر و آبدیدهتر کردیم و آنها در این ماهها نشان دادند که خود استاد مبارزه و مجاهده و مقاومت در جهاناند، و ما با این همپیمانی اجازه ندادیم ارتش نجس صهیونی به مرزهای ایران و عراق نزدیک شود و دشمن را به فرمایش امیرالمؤمنین علیهالسلام بسیار دورتر از اراضی خود نگه داشتیم و در آنجا با او به مصاف برخاستیم.