۰۸ بهمن ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۰:۲۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۳۲۸۸۸
تاریخ انتشار: ۰۷:۵۲ - ۰۸-۱۱-۱۴۰۳
کد ۱۰۳۲۸۸۸
انتشار: ۰۷:۵۲ - ۰۸-۱۱-۱۴۰۳
نگاهی دوباره به بهانۀ نزدیک شدن به سالگرد پیروزی انقلاب

شاه بر انقلاب 57 مُهر تأیید زد، شاه دوست‌ها انکار می‌کنند!

شاه بر انقلاب 57 مُهر تأیید زد، شاه دوست‌ها انکار می‌کنند!
هر چند از سالروز نطق تاریخی شاه در نیمه آبان 1357 عبور کرده ایم اما چون در آستانۀ چهل و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب ضد سلطنتی طبعا شاهد تلاش و تبلیغ طرفداران خاندان پهلوی هستیم و تا 22 بهمن شدت می گیرد به این موضوع می پردازیم. با این تأکید که خود شاه در این نطق تاریخی‌ (صدای انقلاب شما را شنیدم)، به وجود ظلم و فساد و نادیده گرفته شدن قانون اساسی در حکومتش اعتراف کرد و حتی گفت «انقلاب ملت ایران نمی‌تواند مورد تایید من به عنوان پادشاه ایران و به عنوان یک فرد ایرانی نباشد» و تصریح کرد: "تضمین می‌کنم حکومت ایران در آینده بر اساس قانون اساسی، عدالت اجتماعی و اراده ملی و به دور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود."

  عصر ایران؛ هومان دوراندیش - طرفداران خاندان پهلوی در چند سال اخیر، کوشیده‌اند تصویری طلایی از دوران رژیم شاه ترسیم کنند و انقلابیون سال 57 را موجوداتی یک‌سره بی‌عقل نشان دهند که نه تنها روش نادرستی داشتند (انقلابی‌گری)، بلکه انگیزه‌ها و اهدافشان هم نادرست بود. 
 
   از نظر پهلویست‌ها، کنش انقلابی در سال 57 هیچ توجیهی نداشت چراکه کشور آکنده از گل و بلبل بود و امور بر نهج صواب قرار داشت. این جماعت هیچ عیب و ایراد مهمی در عملکرد رژیم شاه نمی‌بینند و آن رژیم را حداکثر مبتلا به پاره‌ای اشتباهات قابل اغماض و نه چندان مهم می‌دانند؛ اشتباهاتی ناچیز، که قاعدتا هیچ عاقلی را نباید به سمت انقلابی‌گری سوق دهد.  
 
  این ادعا در حالی مطرح می‌شود که خود شاه در نطق تاریخی‌اش (صدای انقلاب شما را شنیدم)، به وجود ظلم و فساد و نادیده گرفته شدن قانون اساسی در حکومتش اعتراف کرد و حتی گفت «انقلاب ملت ایران نمی‌تواند مورد تایید من به عنوان پادشاه ایران و به عنوان یک فرد ایرانی نباشد». 
 
   شاه در نطق خودش، پس از هشدار دربارۀ بروز هرج‌ومرج در کشور و خطر از دست رفتن استقلال و وحدت ملی ایران، گفت:  
 
   «من آگاهم که به نام جلوگیری از آشوب و هرج‌ومرج این امکان وجود دارد که اشتباه‌های گذشته و فشار و اختناق تکرار شود. من آگاهم که ممکن است بعضی احساس کنند که به نام مصالح ملی و پیشرفت مملکت و ایجاد فشار، این خطر وجود دارد که سازش نامقدس فساد مالی و فساد سیاسی تکرار شود. اما من به نام پادشاه شما، بار دیگر در برابر ملت ایران سوگند خود را تکرار می‌کنم و متعهد می‌شوم که خطاهای گذشته و بی‌قانونی و ظلم و فساد دیگر تکرار نشده بلکه خطاها از هر جهت جبران نیز گردد.» 
 
   نطق شاه بسیار شنیدنی است و مهر بطلانی بر ادعای پهلوی‌گرایانی است که این روزها به دروغ می‌گویند انقلابیون سال 57 مطالبات دموکراتیک نداشتند. مثلا شاه در نطق خودش می‌گوید:  
 
  «متعهد می‌شوم که پس از برقراری نظم و آرامش، در اسرع وقت یک دولت ملی برای برقراری آزادی‌های اساسی و اجرای انتخابات آزاد تعیین شود تا قانون اساسی، که خون‌بهای انقلاب مشروطیت است، به صورت کامل به مرحلۀ اجرا درآید.»  
 
   همین فقرۀ اخیر به خوبی نشان می‌دهد که انتخابات آزاد یکی از خواسته‌های معترضان بود وگرنه چه دلیلی داشت که شاه برای بازگشت آرامش به کشور، وعدۀ برگزاری انتخابات آزاد بدهد؟ دیگر اینکه، شاه با چنین تعهدی، در واقع تایید کرد که چرخ حکومتش بدون برگزاری انتخابات آزاد می‌چرخید.  
 
   معنای فقدان انتخابات آزاد  روشن است. یعنی فقدان اهمیت رای مردم در تصمیمات حکومتی. یعنی تشکیل مجلس فرمایشی و از دست رفتن بسی حقوق سیاسی و مدنی.  
 
   نکتۀ جالب‌تر اینکه، شاه در نطق خودش متعهد می‌شود در اسرع وقت یک "دولت ملی" تشکیل شود برای برقراری "آزادی‌های اساسی". همین تعهد به خوبی نشان می‌دهد دولت در رژیم شاه خصلت ملی نداشت و صرفا جمع کوچکی از نخبگان سیاسی را فرا می‌گرفت.  
 
    دولت ملی، قاعدتا باید بازتابی از نیروهای اجتماعی گوناگونی باشد که در کنار هم یک ملت را تشکیل می‌دهند. حتی اگر دولت صرفا نمایندۀ یکی از این نیروهای اجتماعی (یعنی نیروی در اکثریت) باشد، این نمایندگی باید از طریق انتخابات آزاد به منصۀ ظهور رسیده باشد.  
 
   مثلا در بریتانیا، وقتی حزب کارگر دولت تشکیل می‌دهد، ابتدا در انتخابات پارلمانی پیروز شده و سپس حق تشکیل دولتی را پیدا کرده که عمدتا نمایندۀ منافع طبقۀ کارگر است. اما دولت هویدا در آن سال‌های طولانی، از کورۀ هیچ انتخابات آزادی بیرون نیامده بود که بتوان آن را ملی قلمداد کرد. و شاه هم در نطق خودش به درستی آن دولت و دولت‌های پس از آن را غیرملی محسوب کرد و متعهد شد که در آینده دولت ملی روی کار آید. 
 
  اگر قرار بود دولت ملی در ایران دهۀ 1340 تشکیل شود، حتما طرفداران دکتر مصدق و سایر سکولارهای قائل به کنش سیاسی مسالمت‌آمیز و البته نیروهای مذهبی نیز سهمی از دولت ملی پیدا می‌کردند.  
 
  در این صورت دولت (قوۀ مجریه) دیگر گوش‌به‌فرمان شاه نبود ولی ثمرۀ این ناهمسویی دولت با اعلیحضرت این بود که مسئولیت مشکلات کشور بر گردن دولت بود و به گاه بحران، دولت سرنگون می‌شد نه پادشاه و کل نظام پادشاهی.  
 
  اما وعدۀ شاه برای برقراری "آزادی‌های اساسی" نیز ناقض ادعاهای کنونی تبلیغاتچی‌های حکومت پهلوی است که می‌کوشند ایران آن زمان را جامعه‌ای باز و آزاد ترسیم کنند. اگر اعتراضات سال 57، چنانکه پهلوی‌چی‌های فعلی می‌گویند، به هیچ وجه ماهیت دموکراتیک نداشت، پس چرا شاه برای فرونشاندن آتش خشم مردم، وعدۀ تحقق آزادی‌های اساسی و رفع "فشار و اختناق" را داد؟
  
  تصریح شاه به وجود فشار و اختناق در کشور نیز ناقض ادعای سلطنت‌طلبان شرمنده‌ای چون نویسنده/ مترجمی است که مدعی‌اند چپ‌ها در رژیم شاه آزادی بیان قابل توجهی داشتند. اگر چنین بود، شاملو به عنوان یکی از مهم‌ترین روشنفکران چپگرا، در سال 1355 در اعتراض به سانسور و فقدان آزادی بیان، ایران را ترک نمی‌کرد. اتفاقا نطق شاه نشان می‌دهد  شاملو به‌حق مدعی بود که آزادی قلم در کشور لگدمال می‌شود.  
 
  نکتۀ مهم دیگر، تعهد شاه به رعایت کامل قانون اساسی مشروطه است. طرفداران خاندان پهلوی می‌کوشند این دروغ ایدئولوژیک را جا بیندازند که قبل از رضاشاه در این کشور خبری نبود و هر چه بود، عقب‌ماندگی و بلاهت بود. ولی واقعیت این است که 26 سال قبل از تولد رضاشاه، در ایران دارالفنون تاسیس شده بود و زمانی که رضاشاه در این کشور هیچ‌کاره بود، نخبگان این ملت قانون اساسی مشروطه را نوشتند که قانونی مترقی بود.  
 
   دربارۀ دارالفنون نوشته‌اند: «دارالفنون به‌عنوان یک مرکز آموزشی، شامل رشته‌های مختلفی مانند پزشکی، مهندسی، علوم نظامی و سایر فنون نوین بود. این مؤسسه با دعوت از استادان خارجی، به‌ویژه از اتریش، در تلاش بود تا استانداردهای آموزشی مدرن را در ایران پیاده‌سازی کند. در نتیجه، بسیاری از دانش‌آموختگان دارالفنون به عنوان پیشگامان علوم و فنون جدید در ایران شناخته می‌شوند.» 
 
   همچنین در دوران گمنامی رضاشاه، میرزا حسن رشدیه مدارس نوین را در تبریز و تهران و شهرهای دیگر تاسیس کرد و به حق "پدر فرهنگ جدید ایران" نام گرفت. میرزا حسن رشدیه متولد 1239 بود و تاسیس "مدارس جدید" را قبل از انقلاب مشروطه آغاز کرده بود و به یرغم آزارهای مکرر قشریون مذهبی، به کار خودش ادامه داد و به تدریج "مدارس دخترانه" نیز در ایران تاسیس شدند.  
 
  باری، قبل از اینکه قدرت به خاندان پهلوی برسد، روشنفکران و نخبگان این کشور بسی کار نیک کرده بودند تا کشور در مسیر تجدد قرار گیرد. یکی از آن بسیار، نوشتن قانون اساسی مشروطه بود؛ قانونی که محمدعلی‌شاه تلاش کرد تا مهم‌ترین اصل سیاسی‌اش را لگدمال کند ولی نتوانست، اما بعدها رضاشاه و محمدرضاشاه توانستند چنین کاری کنند.  
 
  به هر حال جدا از اینکه نقض اصل بنیادین قانون اساسی مشروطه در حکومت پهلوی جزو سیئات این حکومت بود، دروغ‌های ایدئولوژیک جماعت پهلوی‌چی نیز، که هدفی جز کسب قدرت ندارند، به شدت شایستۀ نقد و نقادی است. اگر نخبگان عصر قاجار نبودند، اصلا حاکم متجددی به نام رضاشاه شکل نمی‌گرفت و او احتمالا شاهی می‌شد نامتجدد، مثل محمدعلی‌شاه.   
 
  محمدرضاشاه در نطق تاریخی‌اش در محرم سال 57 تایید می‌کند که ناقض قانون اساسی مشروطه بوده و تعهد می‌دهد که زان‌پس مطابق قانون اساسی کشور عمل کند؛ قانونی که محصول امضای فرمان مشروطیت از سوی مظفرالدین‌شاه بود و برآمده از سواد و دانایی و تفکر و تجدد نخبگان ملت ایران، سال‌ها قبل از رسیدن تخت پادشاهی به خاندان پهلوی.  
 
  غرض اینکه، چپاندن این دروغ در ذهن عوام‌الناس که ملت ایران قبل از ظهور رضاشاه عددی نبود، عملی قبیح و ضدملی است. البته کسانی که پهلوی‌گرایی را شرط لازم ملی‌گرایی‌ می‌دانند، ابایی ندارند که ایران ماقبل پهلوی را یکسره زشت و نفرت‌انگیز و خالی از هر گونه مدرنیسم و رجال میهن‌دوست نشان دهند.  
 
  اما بازخوانی نطق تاریخی شاه در پاییز سال 57 نشان می‌دهد که حکومت پهلوی به رغم کارهایی که برای عمران و توسعه ایران انجام داد، از کژی‌ها و کاستی‌های بنیادینی نیز رنج می‌برد که نهایتا موجب شد با انقلابی شگفت‌انگیز مواجه شود و به جایی برود که حکومت قاجار رفته بود.  
 
  بدگویی‌های غیرمنصفانه از حکومت پهلوی، میراث خود این حکومت، هنگام یادکرد حکومت قاجار است. و البته این سنتی تاریخی در این دیار است. چنانکه ساسانیان نیز در زدودن آثار مثبت اشکانیان، بسی کوشیدند و به سهم خودشان فقرات مهمی از تاریخ این سرزمین را محو کردند.    

  فارغ از اینکه جمهوری اسلامی چگونه به پهلوی نگاه کرده و پهلوی چگونه به قاجار، لیبرال‌دموکرات‌های ایران در انتقاد از حکومت پهلوی، باید انصاف را رعایت کنند؛ ولی استبدادی خواندن حکومت پهلوی، برخلاف ادعای طرفداران متعصب این حکومت، خروج از جاده انصاف نیست؛ چراکه خود شاه نیز در نطق تاریخی‌اش استبدادی بودن حکمرانی‌اش را می‌پذیرد و می‌گوید: 

  "تضمین می‌کنم که حکومت ایران در آینده بر اساس قانون اساسی، عدالت اجتماعی و اراده ملی و به دور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود."

برچسب ها: شاه ، 57
ارسال به دوستان
افزایش ۱۳۳ درصدی مصرف دخانیات در بین دختران هفته هفدهم لیگ برتر به پایان رسید؛ سپاهان صدرنشین، هوادار در قعر و سقوط استقلال امین حیایی بازیگر جدیدترین فیلم رسول صدرعاملی در فجر چهل و سوم (+عکس) داداش‌زاده: کنعانی‌زادگان افت زیادی کرده؛ بود و نبودش برای پرسپولیس فرقی ندارد! پیکر ده‌ها شهید از زیر آوار خارج شد/ افزایش شهدای غزه به ۴۷ هزار و ۳۱۷ نفر سهرابیان به خانه برمی‌گردد؟ کارشناس حقوقی: بازگشت به استقلال منع قانونی ندارد ناراحتی بازیگر سریال سوجان از برچسب شهرستانی زدن به بازیگران غیر تهرانی نکیسا: درباره زیان ۳۰۰ میلیاردی ذوب‌آهن هر وقت سند دیدم صحبت می‌کنم! / انتقاد باشگاه‌ها از تبلیغات باید مکتوب باشد قتل پسر به‌دست پدر در ایلام وزیر مستعفی اسرائیل: تنها راه‌حل پایان درگیری‌ها، آوارگی گسترده مردم غزه است! تأخیر در پروژه قطار سریع‌السیر؛ ترافیک، چالش جدی المپیک ۲۰۲۸ لس‌آنجلس حردانی جای رضاییان را گرفت؟ ابهامات درباره آینده ستاره استقلال زیر نظر موسیمانه فسخ قریب‌الوقوع قرارداد مسعود جمعه با استقلال رکوردشکنی طوسی در آمریکا؛ فدراسیون: رکورد بدون هماهنگی ثبت نمی‌شود تالیسکا در مقابل پرسپولیس بازی نخواهد کرد؛ انتقال رسمی به فنرباغچه نهایی شد