۱۰ بهمن ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۰ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۳:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۳۳۰۶۳
تاریخ انتشار: ۱۶:۳۶ - ۰۸-۱۱-۱۴۰۳
کد ۱۰۳۳۰۶۳
انتشار: ۱۶:۳۶ - ۰۸-۱۱-۱۴۰۳

کسی مقیم حریم ترامپ نخواهد ماند!

کسی مقیم حریم ترامپ نخواهد ماند!
درواقع با یک کاسه شدن قدرت سیاسی و اقتصادی و فناوری و دیجیتال و.. در دست هیات حاکمه جدید آمریکا با محوریت ترامپ، مناسبات جدیدی پیش روی مردم آمریکا و مردم بسیاری از نقاط دیگر جهان است؛ که خوف آن بر رجایش می چربد. 

عصرایران؛ مازیار آقازاده - دونالد ترامپ در دولت دوم خود یک تنه به جنگ کل دنیا آمده است.

به نظر می رسد او در دور دوم ریاست خود بر ایالات متحده آمریکا که هنوز چند روزی از آن نگذشته، بیش و پیش از دشمنان و رقبای آمریکا، با تکنیک "مرد دیوانه"، کار خود را با دوستان و متحدان واشنگتن البته به استثنای اسرائیل آغاز کرده است.

او از سویی کانال پاناما را می خواهد، از سوی دیگر نام تاریخی و شناخته شده و رسمی "خلیج مکزیک" را به  نامی مجعول و من درآوردی (خلیج آمریکا) تغییر می دهد، به دنبال الحاق کردن کانادا به خاک آمریکاست و از سوی دیگر با قلدری خواستار الحاق گرینلند از دانمارک به آمریکاست و همزمان با همه اینها کل کشورهای آمریکای لاتین و مرکزی را با اخراج توهین آمیز اتباعشان از خاک آمریکا با استفاده از هواپیماهای ترابری نظامی، به طور یکسان تحقیر و تهدید می کند.

او حتی دو کشور هم مرز آمریکا یعنی مکزیک و کانادا را نیز با لحنی بسیار تحقیر و تهدید آمیز خطاب قرار می دهد و آنها را به جنگ تعرفه ای تهدید کرده و خواسته های تحقیر آمیزی از سران آنها دارد، از جمله می گوید و مدعی است: کانادا و مکزیک باید از ارسال مواد مخدر و باندهای تبهکار و قاچاق انسان و... به خاک آمریکا خودداری کنند وگرنه آنها را با اعمال تعرفه بر کالاهایشان تنبیه و مجازات خواهد کرد.

ترامپ مدام متحدان سنتی واشنگتن را تهدید و تحقیر می کند؛ همزمان ایلان ماسک رفیق گرمابه و گلستان و وزیر کابینه او با دولتمردان چپ و سوسیال دموکرات اروپایی پنجه در پنجه افکنده و آشکارا در انتخابات آلمان از جناح های افراطی دست راستی پشتیبانی می کند.

ترامپ یک دوجین الیگارشی فناوری را نیز دور خود جمع کرده و تلاش دارد آنها را نیز به نحوی در مناسبات جدید قدرت در واشنگتن سهیم سازد و بدین سان گردش حیرت انگیز ایالات متحده آمریکا آن از یک نظام دستکم در ظاهر "لیبرال- دموکراتیک" به یک نظام "الیگارشیک" و سرمایه سالار را رقم بزند.

او در سال های 2015 و 2016 و زمانی که برای بار نخست پای در راه نامزدی انتخابات ریاست جمهوری گذاشته بود به شدت از آنچه که "مناسبات سیاسی فاسد حاکم بر واشنگتن" می نامید، می نالید و انتقاد می کرد و حالا که برای بار دوم سکان هدایت کاخ سفید را به چنگ آورده، به نظر می رسد خود در صدد ایجاد مناسبات جدید با الیگارشی حاکم بر اقتصاد آمریکاست که از همه جهت وضعیت اقتصادی و جیب و ذهن مردم آمریکا را در کنترل خود دارند.

 درواقع با یک کاسه شدن قدرت سیاسی و اقتصادی و فناوری و دیجیتال و.. در دست هیات حاکمه جدید آمریکا با محوریت ترامپ، مناسبات جدیدی پیش روی مردم آمریکا و مردم بسیاری از نقاط دیگر جهان است؛ که خوف آن بر رجایش می چربد. 

ترامپ به پشتوانه قدرت جدید، همه کشورهای دوست و دشمن آمریکا را به جنگ تعرفه ای تهدید می کند؛ غافل از اینکه تجربه تاریخ نشان داده اگر یک قدرت بخواهد همزمان و یک تنه به جنگ دیگر قدرت های جهانی برود، به دست خود زمینه تشکیل یک ائتلاف برضد خود را فراهم می آورد؛ چون هیچ کشوری در دنیا چه بزرگ و چه کوچک تحمل چنین قلدری های زمخت و عریان را ندارد.

رنجاندن و رماندن همزمان اتحادیه اروپا، چین و دیگر متحدان و رقبای سنتی مثل انگلیس و.. می تواند در نهایت به قیمت ائتلاف همه این کشورها علیه آمریکا تمام شود و نظام هژمونیک در حال افول کنونی را با سرعت بیشتری رو به زوال ببرد.

به قول حافظ: 
"چو پرده دار به شمشیر می زند همه را
کسی مقیم حَریمِ حَرَم نخواهد ماند"


ترامپ مدام از پرهیز آمریکا از کمک های اقتصادی به دیگر کشورها و سازمان های بین المللی سخن گفته و حتی در یکی از فرامین اجرایی دولت جدیدش، به استثنای کمک های مالی به اسرائیل و مصر(که از قضا هر دو کمک برای لابی صهیونیستی حاکم بر کنگره آمریکا مهم است) دیگر کمک های آمریکا به کشورها و نهادهای بین المللی را به حالت تعلیق درآورده است.

کسی مقیم حریم ترامپ نخواهد ماند!

ترامپ تاکنون نشان داده 2 اصل مهم در دوره دولت جدیدش را در نظر دارد و باقی مسایل برای او حاشیه ای و بی اهمیت است:

1- دیکته های لابی صهیونیستی ( و مسیحیان انجیلی) در زمینه خواست ها و نیازهای اسرائیل از آمریکا

2- صرفه اقتصادی و دلاری هر مساله ای برای آمریکا

او به عنوان کسی که در زندگی شخصی اش همواره از نگاه یک تاجر (املاکی) به دنیا نگاه کرده، ظاهرا بر این امر وقوف ندارد که مصلحت های اداره یک امپراتوری بزرگ از نوع ایالات متحده آمریکا نیازمند توجه به متغیرهای متعدد و پرشماری است و زمانی لازم است برای برخی مصلحت سنجی ها و دلایل ژئوپلتیک، هزینه دلاری و اقتصادی بدهد؛ و اتفاقا همین نظام جهانی کنونی شکل گرفته پس از جنگ دوم جهانی و سقوط شوروی در دهه 1990 است که به آمریکا این اجازه را داده که به صورت نامحدود و با خلق دلار بی پشتوانه، هر چه می خواهد خرج کند و بدهی خود را به بیش از یک سوم کل کیک اقتصاد جهانی برساند و درباره خلق دلار و تحمیل تورم داخلی خود به دیگر کشورها، به هیچ کس و هیچ جایی نیز پاسخگو نباشد.

از این منظر، هرچند کاستن از هزینه های رو به تزاید ابربدهکارترین کشور جهان (ایالات متحده آمریکا 36 تریلیون دلار بدهی دارد و سالانه بیش از 800 میلیارد دلار سود این بدهی است و کسری بودجه دولت فدرال به بالای 2.2 تریلیون دلار رسیده است) اقدامی درست و در جهت نجات آمریکا تفسیر و تعبیر می شود، اما این کاستن از هزینه ها باید با محاسبه و سنجیده انجام شود و همه امور را نباید با عینک منفعت دلاری سنجید. 

برای مثال در زمینه جنگ اوکراین بنا به نظر غالب تحلیلگران، مصلحت ژئوپلتیک آمریکا ادامه جنگ و فرسایش تدریجی اروپا و روسیه به صورت همزمان است و پایان دادن به این جنگ به قیمت تضمین خواسته های روسیه در نهایت به ضرر راهبردی بلوک غرب و در صدر آن آمریکاست؛ در حالی که ادامه این بحران حتی با وجود کمک های چند ده میلیارد دلاری آمریکا برای تداوم این جنگ، هم از منظر وابستگی بیشتر اقتصادی اروپا به آمریکا( سود کلان خرید انرژی و تسلیحات کشورهای اروپایی از آمریکا) و هم از نظر فرسایش تدریجی نظامی و اقتصادی روسیه، به نفع مناقع راهبردی آمریکاست؛ منافعی راهبردی که تضمین گر ادامه نظام جهانی کنونی به رهبری آمریکاست.

در حالی که صرفا نگاه ترامپ به آن چند ده میلیارد دلار کمک نظامی واشنگتن به اوکراین برای مقابله با روسیه است و گمان می کند که این پول از دست آمریکا رفته و یک نوع هزینه بی مورد است؛ در حالی که در همین 3 سال از آغاز جنگ اوکراین، واشنگتن دهها و صدها میلیارد دلار سود از ناحیه گرفتن جای روسیه در بازار انرژی اروپا و زمینه سازی برای انعقاد قراردهای تسلیحاتی جدید به دست آورده است.

 

ارسال به دوستان