۰۶ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۴۲۲۷۶
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۷ - ۰۴-۰۸-۱۳۸۹
کد ۱۴۲۲۷۶
انتشار: ۰۹:۱۷ - ۰۴-۰۸-۱۳۸۹

چهار سخنی که زاهد را تکان داد!

زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد . اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد . او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!

دوم مستی دیدم که ...

افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی . گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟

سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای ؟ کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت و گفت:تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟

چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد . گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن .

 گفت من که غرق خواهش دنیا هستم  چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟
برچسب ها: چهار ، سخن ، زاهد ، تکان
ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
شادی
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۵۰ - ۱۳۸۹/۰۸/۰۴
71
4
عبرت آموز بود باز هم تاکید میکنم که خیلی بهتر از دری وری هایی است که به تازگی منتشر کردین