۰۹ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۹ دی ۱۴۰۳ - ۱۵:۵۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۴۷۲۳۶
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۴ - ۰۹-۰۹-۱۳۸۹
کد ۱۴۷۲۳۶
انتشار: ۰۹:۱۴ - ۰۹-۰۹-۱۳۸۹

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


مردم سالاري: ا فشاگران

«افشاگران» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ مردم سالاري به قلم علي ودايع است كه در آن مي‌خوانيد؛ زلزله اي در دنياي ديپلماسي آمده است و پس لرزه هاي آن خواب را از چشمان سياستمداران و رهبران کشورهاي مختلف به ويژه آمريکا ربوده است.

ويکي ليکس يقه آمريکا را گرفته و ماجرا را خاتمه نمي دهد و پس از آمريکا، عزم آن کرده سراغ کشورهاي ديگر همپيمان آمريکا هم برود. برخي ناظران عدم انتشار اسنادي جدي درباره فساد رژيم صهيونيستي را مشکوک مي دانند اما اقدام آسانژ نشان داد روابط بين المللي تا چه حد مسموم است و لبخند ها و حمايت هاي سران جهان تا چه حدي زهرآگين است.

اخلا ق، حلقه مفقودي است در دنياي ديپلماسي که تنش ها را دوچندان مي کند و فضاي جنگ پشت پرده را تغذيه مي کند.

اقدامات ويکي ليکس صرفنظر از صحت و سقم آن- که البته مطالبي که مرتبط با ايران بوده با واکنش جدي مقامات کشورمان مواجه شده و ترديد جدي در مورد آن وجود دارد- يک موضوع را به رخ رسانه ها کشيد و آن هم بحث روزنامه نگاري افشاگرانه است. خبر که دراصل يک خدمت اجتماعي است براي بسياري از فعالا ن عرصه رسانه متاعي است براي ترقي و پيشرفت اقتصادي.

گويي رسانه ها فراموش کردند وظيفه اصلي آنها اطلا ع رساني صحيح، جامع و کامل است و آنها نبايد با وجه المصالحه قرار دادن رويکرد خود به جامعه خيانت کنند. روزنامه نگاري افشاگرانه در واقع ابزاري براي آگاهي و حکومت مردم برمردم است.  اواخر قرن نوزدهم درآمريکا و بريتانيا شاهد ظهور روزنامه نگاران افشاگر بوديم ودر آن زمان خبرنگاران در مواردي که در دستگاه هاي دولتي سو» استفاده و فسادي رخ داده بود گزارش هاي مفصلي تهيه و منتشر مي کردند.

گرچه اين نوع فعاليت رسانه اي با گذشت زمان و نفوذ لا بي هاي قدرت به رسانه ها در غرب  دچار تغيير شد و افشاگران خريده شدند يا از رسانه ها طرد شدند اما گه گاه درگوشه و کنار برخي اقدام به افشاي اطلا عات مي کنند که ماجراي واترگيت در اوايل دهه هفتاد و عواقب سياسي آن نمونه بارز آن است. مشکل وقتي آغاز شد که روزنامه نگاران و رسانه ها به عنوان يک بازوي تبليغاتي و کارتل اقتصادي مورد سو» استفاده قرار گرفتند، نه به عنوان نماينده مردم در نظارت مستقل برعملکرد ارگان  هاي حکومتي.

درغرب، جايي که با منافع کمپاني هاي اقتصادي و لا بي هاي قدرت در تضاد باشد به هر قيمتي، يا خريداري مي شود يا حذف.

روزنامه نگاران افشاگر در واقع با کشف رابطه هاي فاسد، خود را به کام مرگ يا زندگي در سايه رعب و وحشت مي فرستند. آسانژ با افشاي اسناد محرمانه آمريکا در آينده نه چندان دور شاهد اتهامات جدي در دادگاه هاي برخي کشورهاي هم پيمان آمريکا خواهد شد.کشورهاي مختلفي در دنيا حقوق روزنامه نگاران را به شدت ضايع مي کنند.

رژيم صيهونيستي، کره شمالي، چين، مصر، ميانمار و عربستان کشورهايي هستند که با خشونت هرگونه تحقيق را مختومه مي کنند و در کشورهاي غربي نيز روش هاي ديگري در پيش گرفته مي شود. اما در اين بين روسيه متفاوت از همه، هميشه مورد توجه بوده است. اولگ کاشين دو هفته پيشترتيتر يک بسياري از رسانه ها بود. روزنامه نگاري که تک تک انگشت هايش را شکستند و فکش را خرد کردند.

خردشدگي  يکي از زانوها و جمجمه وي مشهود بود; اين که بندبند انگشتان يک خبرنگار جدا شد يعني نوشتن ممنوع! خبرنگاران در سرزمين تزارها اگر به تهديدها توجه نکنند کشته مي شوند; يادگاري از زمان حکومت کمونيستي برروسيه. ديميتري خولوف، روزنامه نگاري بود که در سال 94 براثربمب گذاري در کيف دستي اش کشته شد.
آن هم به دليل بررسي پرونده اي درباره فساد ارتش روسيه و فروش غيرقانوني اسلحه. ولا ديسلا و لسيتوف، مجري مشهور تلويزيون درماه مارس 95 يک ماه پس از تصدي يک شبکه تلويزيوني با شليک گلوله از فاصله نزديک به سر کشته شد. قتل جنجالي آناپوليتکو وسکايا که درباره نقض حقوق بشر در چچن و مسلمانان اين سرزمين در سال 2006 به رگبار بسته شد يا ناتاليا استيمروا محبوب مردم چچن که به ضرب چندين گلوله کشته شد; نمونه هاي کوچکي از قتل و ارعاب روزنامه نگاران روس است.

با تمام خطراتي که متوجه جان روزنامه نگاران است آنها هنوز هم دست به افشا عليه دولتمردان فاسد مي زنند; برلوسکني در ايتاليا، سارکوزي در فرانسه، نقض حقوق بشر در سرزمين هاي اشغالي و فلسطين نمونه بارز استمرار اين افشاگري هاست. جامعه جهاني براي پيشرفت و عبور از بده بستان هاي حکومتداران فاسد نياز به افشاگراني دارد تا با استفاده از مدارک آنها، از ريشه دواندن باندهاي مافيايي و جنايات دولتي جلوگيري شود.
 
كيهان:فراتر از عقلانيت

«فراتر از عقلانيت»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حميد اميدي است كه در آن مي‌خوانيد؛رهبرمعظم انقلاب در جمع هزاران نفر از بسيجيان سراسر كشور به تبيين نقش بسيج در تفكر راهبردي انقلاب اسلامي پرداختند و با اشاره به اركان بسيج فرمودند:«اخلاص و بصيرت اين دو عنصر تعيين كننده، داراي هم افزايي متقابلند به گونه اي كه هر قدر بصيرت فرد بيشتر شود اخلاص او افزون تر خواهد شد و هر اندازه كسي مخلص تر باشد، خداوند نور بصيرت را در او بيشتر مي كند.»

حقيقت آن است كه امروز «بصيرت» گمشده خيلي هاست، حتي براي خواصي كه نامشان با انقلاب گره خورده و همه حيثيت خود را از نظام و انقلاب دارند.

در تاريخ اسلام تنها هوي و هوس ها مايه كاستي ها و انحراف ها نشده است. اگرچه به فرمايش حضرت علي(ع) هواپرستي بستر اصلي بوده، اما گاه انحرافات و سقوط ها ناشي از فقدان بصيرت است. حضرت دراين باره مي فرمايند: «فقد البصر اهون من فقد البصيره» اگر بصيرت باشد، حتي چشم نابيناي ظاهري هم، شرايط را به روشني مي بيند و با آگاهي بخشي به انسان او را از ورود به تاريكي و خطرات باز مي دارد.

شايد براي روزهاي جنگ سخت كه دشمن بعثي با پشتيباني قدرتهاي جهاني به قصد براندازي نظام اسلامي وارد كارزار جنگ تحميلي عليه كشورمان شد، صرف عنصر «عقلانيت» براي تشخيص حق از باطل كفايت مي كرد. آن روز اگر كسي عناد و دشمني با اسلام و انقلاب نداشت و اگر كمي قوه «تعقل» خود را به كار مي انداخت به سادگي جبهه حق را شناسايي مي كرد و خود را در صف مجاهدان قرار مي داد. اما امروز و در شرايط فتنه و جنگ نرم كه مرزهاي حق و باطل در غبار فتنه گريها گم شده و تشخيص را مشكل كرده علاوه بر عقلانيت و بالاتر از آن به عنصري به نام «بصيرت» نيز نياز است تا بتوان دوست را از دشمن شناخت.

اخلاص و بصيرت لازم و ملزوم يكديگرند. نمي شود سوار بر اسب هوي و هوس و حب جاه و مقام تاخت و از بصيرت دم زد. شايد امروز يك نوجوان بسيجي بپرسد؛ چرا من نوجوان كه تازه به بلوغ فكري و اجتماعي رسيده ام مي توانم حق را بشناسم و مرزهاي دشمن را تشخيص دهم و مقابل آن بايستم، اما برخي كساني كه موي سر و روي خود را در مبارزه و انقلاب و جنگ و مسئوليت هاي عديده حكومتي و اجتماعي سفيد كرده اند، قادر به اين تشخيص نيستند و يا مي فهمند و كاري نمي كنند؟!

پاسخ به اين سوال تأمل برانگيز را از فرمايشات رهبرمعظم انقلاب در جمع بسيجيان وام مي گيرم؛ «در حوادث سال گذشته، فتنه گراني براي دست يافتن به قدرت، مصلحت كشور را ناديده گرفتند و به حقانيت روشن يك راه، پشت كردند، به گونه اي كه دشمنان درجه يك ملت از اقدامات آنان به هيجان و شوق آمدند و از آنان حمايت كردند، اما عده اي اين حقايق روشن را نديدند و نمي بينند. البته برخي هم با وجود اينكه اين حقايق را درك و فهم مي كنند اما به علت ظلمت دل و هواهاي نفساني حاضر نيستند به اين فهم خود ترتيب اثر دهند.» همان شيخي كه در بحبوحه مبارزات انقلابي خود، هنگامي كه عوامل سفاك ساواك وي را دوره كرده بودند تا دستگيرش كنند، جلوي همه آنها فرياد مي زد؛ والله العلي العظيم امروز خميني حجت خدا روي زمين براي بشر است، چند سال بعد در بحبوحه جنگ تحميلي صدايش از راديو بغداد به گوش مي رسيد كه؛ والله العلي العظيم خميني-العياذبالله- دين ندارد! بعضي ها نمي دانند و گمراهند و برخي مي فهمند و باز پاي در مسير تباهي و تاريكي گذاشته و مصداق يخرجونهم من النور الي الظلمات مي شوند و اين نيست جز غلبه هوي و شهوت.

«اخلاص» آن نوجوان بسيجي است كه او را به سوي «نور هدايت» رهنمون مي كند. خدا بر درجات امام راحل(ره) بيفزايد كه مي فرمود: «من همواره به خلوص و صفاي بسيجيان غبطه مي خورم و از خداوند مي خواهم در صحراي محشر من را با بسيجيانم محشور گرداند... در اين دنيا افتخارم اين است كه خود يك بسيجي ام.»

اخلاص، يعني راه و حركت انسان فقط به سوي «خدا» باشد. در نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران كه چكيده و ثمره قرنها اسلام خواهي، آزادي طلبي و مبارزه براي حاكميت اسلام و ان شاءالله زمينه ساز و مقدمه حكومت جهاني حضرت حجت(عج) است، اين موضوع اهميت وثيقي دارد. واقعيت تلخي است، اما اينكه امروز بعد از گذشت سه دهه از عمر انقلاب، برخي كه خود زماني از مسئولان رده اول نظام بوده، از دايره ياران انقلاب جدا مي شوند و در صف معاندان و دشمنان قرار مي گيرند، ريشه در همين نكته دارد كه خود را از مسير الهي دور كرده و بر توسن هواهاي نفساني سوار شده اند.

تاريخ اسلام سرشار از الگوهاي اخلاص و بصيرت است. امام سجاد(ع) در وصف حضرت ابوالفضل(ع) مي فرمايد: «كان عمنا العباس نافذ البصيره» عموي ما عباس(ع) نافذ البصيره بود و بصيرت بالايي داشت. مي دانست كجا آمده و مي خواهد چه بكند. وقتي هم در ميدان نبرد رجز مي خواند مي فرمود؛ به خدا قسم اگر دستان مرا از بدنم جدا كنيد هرگز از حمايت دين و امام زمانم دست برنمي دارم. ياد كنيم از مرحوم آيت الله اراكي(ره) كه درباره بنيانگذار جمهوري اسلامي اعتقاد داشت؛ اگر كسي تخيل كند يعني در خيال كسي بگذرد كه قيام امام ]خميني[ از روي هواي نفس و شهرت طلبي بوده بايد از تخيل خود استغفار كند ديگر چه رسد تفّوه كند به اين كلمه.

حضرت امام(ره) با اخلاصي كه داشت آماده همه چيز بود. از تبعيد و زندان گرفته تا شهادت. با بصيرت به كار خود عقيده داشت و سرانجام حكومتي تشكيل داد كه خواسته همه انبياء و اولياء الهي در طول تاريخ بوده و عليرغم 30 سال توطئه و دشمني نه فقط كمترين آسيبي نديده بلكه اقتداري پرشتاب نيز داشته است. مردم ايران اسلامي هم بصيرت خود را در كنار بصيرت امام يافتند كه در وقت جنگ و شب حمله گوي سبقت را از هم مي ربايند و عليه كفر مي شورند و در هنگامه فتنه نيز سلحشورانه پاي در ميدان دفاع از آرمانهاي امام و رهبرگذاشته و تا پاي جان از نظام اسلامي خود محافظت مي كنند.

رهبرمعظم انقلاب همچنين «عمل به موقع» را يكي از خصوصيات بارز بسيجيان دانسته و به آن سفارش مي نمايند. «عمل» مطلوب، كارساز، اثرگذار و درخور تحسين زماني است كه در وقت خود و به موقع صورت پذيرد. بزرگترين و بهترين كارها اگر در وقت خودش انجام نشود آن اثر لازم را نداشته و چه بسا اثر معكوس بگذارد.

در اين دوران كه مهلكه آخرالزمان است براي عبور از گردنه ها و پرتگاهها همه ما به اين سه عنصر يعني اخلاص، بصيرت و عمل به موقع نياز داريم. اتفاقاً دشمن هم در جنگ نرم اين سه عنصر كارساز را مورد هدف حمله هاي خود قرار مي دهد.

اگر هوشيار نباشيم و از ستون ولايت كه خيمه انقلاب را برافراشته نگاه داشته، دور شويم همان مي شود كه يا قرآنهاي بر سر نيزه فريبمان مي دهد و يا جرينگ جرينگ سكه هاي معاويه هاي زمان.

ابتكار:مشايي پتانسيل جذب آراي اصلاح طلبان را دارد!

«مشايي پتانسيل جذب آراي اصلاح طلبان را دارد!»عنوان سرمقالهي روزنامه ي ابتكار به قلم غلامرضا كمالي‌پناه است كه در آن مي‌خوانيد؛اين سخن در مدح يا ذم آقاي رحيم مشايي است؟ اصلاح طلبان خوبند يا بد؟ نظام دنبال جذب آراي اصلاح طلبان هست يا نه؟ اين ها اهم سوالاتي است كه از اظهارنظر يكي از اصولگرايان نزديك به رئيس جمهور – از نظر خويشاوندي نه سليقه اي – به ذهن مي رسد.

واقعيت اين است كه اصلاح طلبان بخش قابل توجهي از آراي مردم ايران را به خود اختصاص داده اند. بنابراين نمي توان نسبت به آنها بي اعتنا بود. نظام اسلامي كه همواره پرچمدار مردم سالاري ديني بوده و از آن به عنوان وجه تمايز برجسته خود نسبت به ساير كشورها، از جمله كشورهاي حوزه خليج فارس، مي باليده و افتخارش شركت درصد بالايي از مردم در انتخابات بوده است كه تازه ترين حماسه آفريني ها در اين زمينه به يكسال و چند ماه پيش برمي گردد.

قطعا براي حفظ آبروي خويش و ترميم خشه‌هاي وارد شده به چهره نظام، بايد راهكارها و چاره گري هاي مفيد و صواب و اصولي براي گرم نمودن تنور انتخابات – چه مجلس چه رياست جمهوري – دست و پا كند. چشم بستن بر اتفاقات سالهاي اخير و دم نزدن از آن ها، هيچ كمكي نمي كند: زخم صورت گرفته خيلي عميق است. پنجه هايي كه بر صورت نظام خراش انداخته، بيشتر از سوء مديريت ها در كنترل اوضاع بوده است. طبعا مخالفان و معترضان كار خود را مي كنند، اما آنچه خوراك تبليغاتي براي رسانه هاي سودجو فراهم آورده، ندانم كاريها بوده است كه آتش بيار معركه شده است. از سخناني كه بوي توهين از آن ها به مشام مي رسد، گرفته تا رفتارهاي غيرقانوني و آزار دهنده. در برخي بازداشتگاه ها، شرايطي را فراهم آورده كه به هتك حرمت نظام انجاميده است.

از يك طرف رسانه هاي غالبا خارجي – كه مخاطبان آن ها در پس اين حوادث زيادتر شده – روز به روز با تحليل ها و اخبارجهت دار خويش به ترسيم يك فضاي آكنده از نااميدي و دلزدگي سياسي مي پردازند و از طرف ديگر مديريت ناصواب رسانه ملي در جذب مخاطبان همچنان كم توان است. برنامه هاي كم مايه اي كه تحت عنوان مناظرات ميان سلايق گوناگون سياسي ترتيب داده شد و كم كم خودشان به ناكارآمدي آن ها پي بردند و فتيله را يواشكي پايين كشيدند، از سردرگمي و كم لياقتي صدا و سيما و ضعف برنامه سازي در اين زمينه حكايت دارد.به عنوان نمونه به ناكارآمدي برنامه «ديروز، امروز، فردا»، مي توان اشاره كرد كه طرفين مناظرات همواره از يك سليقه و در تائيد هم حرف مي زدند، كه صداي خود آنها را نيز درآورد. اگر چه رهبر انقلاب در تمديد حكم انتصاب آقاي ضرغامي تاكيد نمودند كه آثار مفيد عملكرد اين رسانه در پايان سال بايد مشخص باشد، - نقل به مضمون – مع هذا، كدام عملكرد شاخص اين رسانه ملي از طرف اين رسانه مشهود است؟ آيا فرمان حاكم جدي گرفته نشده يا آن كه توان از اين بيشتر نيست؟

ما در واقع در شرايط خاصي به سر مي بريم و در اين حال و هوا باز مباحث انتخاباتي مطرح مي شود. طرح اين موضوع بسيار زود و براي توسعه كشور آن هم در اين شرايط، اصلا به صلاح نيست و زيان بار خواهد بود. اما واقعيت اين است كه طراحان و پيشگامان به فكر خارج كردن بخش زيادي از مردم از حالت انفعال هستند و همه در اين فكرند كه چه بايد كرد؟

موضوع فعاليت زودرس انتخابات از طرف چهره هاي شاخص اصولگرايان مهر تاييد خورده است. هم باهنر و هم بادامچيان و ساير چهره ها اين موضوع را طبيعي و لازم شمرده اند. اگرچه باهنر گفته: اينكه فضاي كشور همواره فضاي انتخاباتي باشد به نفع كشور نيست. اما ادامه داده كه: اصولگرايان يك سري فعاليت هايي را آغاز كرده اند كه صرفا براي مجلس نهم نيست. بنابراين از اين گفته و سخنان چهره هاي اين جناح حاكم مي توان دريافت كه دورنماي اين فعاليتها چيست؟

ترديدي نيست كه هنوز پس لرزه‌هاي انتخابات سال گذشته فرو ننشسته، پيش لرزه‌هاي انتخابات رياست جمهوري بعدي شروع شده است. در اين ميان چهره هايي چون قاليباف، محسن رضايي، ولايتي، حداد عادل، و مشايي كه همگي از اصولگرايان ولي با سلايق متفاوتي هستند، براي نامزدي و فتح كرسي رياست دولت يازدهم خيز برداشته اند. اصلاح طلبان در كما به سر مي برند و همچنان دلمردگي و سرخوردگي و سردرگمي بر اين جناج سايه انداخته است.گويي سر و تنه اين فيل بزرگ از هم جدا شده است.

تن نيمه جان و پيل گونه اش اكنون برخي را به هوس انداخته تا از فرصت بي حس و بي سري استفاده كنند و به هر ميزان كه مقدور باشد از گوشت و پوست و استخوانش به نفع خويش بهره ببرند و اما در اين ميان يكي از اصولگرايان مخالف” مشايي” چنين استنباط مي‌كند كه ايشان - رئيس دفتر رياست جمهوري – قدرت و پتانسيل جذب و بهره‌برداري از تنه اصلاح طلبان را بيشتر از ديگران دارد.

بي‌شك جناب مشايي مواضعي از جمله طرح مكتب ايراني ، احياي نام و منشور كوروش ، تكيه بر عناصر ملي به جاي عناصر مذهبي، انسان محوري، بحث از كرامت انساني و ... داشته كه خيلي به مذاق غالب اصولگرايان خوش نيامده و به همين جهت برخي مراجع، مجلسيان، كيهان و ... مواضع شديدي عليه اين چهره جنجالي دولت به خرج داده اند كه البته تاكنون با حمايت تمام قد رئيس جمهور وفادار راه به جايي نبرده اند.

نمي توان انكار كرد كه بسياري از حرف ها و مواضع اصلاح طلبان از زبان آقاي مشايي جاري شده است و شجاعت اين دولت مرد در شناگري برخلاف جريان آب تند امروزي قابل تحسين است. اما گفتار، رفتار و كردار به چه ميزان همخوان است نياز به تامل بيشتري دارد.

جمهوري اسلامي:ترور دانشمندان و مسئوليت ما

«ترور دانشمندان و مسئوليت ما»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛عوامل آمريكا و رژيم صهيونيستي ديروز دو استاد فيزيك دانشگاههاي تهران را ترور كردند. هر دوي اين اساتيد با يك شيوه، اما در محل‌هاي جداگانه و در حوالي ساعت 45/7 دقيقه ترور شدند. چگونگي اقدام به اين شكل بود كه تروريستها سوار بر موتور، نزديك خودروي حامل فرد مورد نظر شده و با چسباندن بمب به خودرو، از آن فاصله گرفته و سپس خودرو را منفجر كردند. دكتر مجيد شهرياري در جا، پس از انفجار خودرو به شهادت رسيد و دكترفريدون عباسي دواني نيز به همراه همسرش پس از انفجار به بيمارستان منتقل شدند.

اين حركت شوم تروريستي از چند جنبه قابل تحليل است:
1 - حادثه ديروز و تعرض به ساحت انديشه‌ورزان و عالمان عرصه دانشگاه، اولين حركت تروريستي دشمنان انقلاب نبود بلكه در دي ماه سال گذشته نيز دكتر مسعود عليمحمدي استاد فيزيك دانشگاه تهران به شيوه مشابهي به شهادت رسيد. اين اقدام نفرت انگيز نشان مي‌دهد كه دشمنان انقلاب، محيط‌هاي علمي كشور را نشانه گرفته و اين بار قلب دانشگاه را هدف قرار داده‌اند.

2 - اين ترور، از لحظات اوليه وقوع به سوژه بسياري از رسانه‌هاي غربي تبديل شد و آنها تلاش خود را براين موضوع متمركز كردند كه اين اقدام توسط عناصر داخلي كه هنوز هويت آنها مشخص نشده انجام پذيرفته است. توسل بيگانگان به اين قبيل تبليغات درحالي صورت مي‌گيرد كه نه تنها براي كارشناسان بلكه براي افراد عادي نيز كاملاً مشخص شده كه اين پوشش تبليغاتي به منظور انكار نقش دستگاههاي اطلاعاتي صهيونيستي و آمريكا و پنهان كردن دست‌هاي پشت پرده اين جنايت انجام مي‌شود.

3 - سابقه طولاني آمريكا و رژيم صهيونيستي در ترور دانشمندان و ربودن انديشمندان كشورهاي مختلف پس از جنگ دوم جهاني هنوز در خاطره‌ها و در متون برخي نوشته‌هاي نه چندان محرمانه حكايت از اين امر دارد كه آنها همچنان از اين روش به عنوان شيوه‌اي براي ضربه زدن به پيشرفت علمي ديگر كشورها استفاده مي‌كنند.

4 - طراحان اين توطئه، در انتخاب افرادي كه ترور مي‌شوند، منافع ملي و حركت پرشتاب علمي ملت ايران را هدف قرار داده‌اند. افرادي كه ديروز هدف حمله تروريستي قرار گرفتند از گلهاي معطر عرصه خودباوري در عرصه علمي كشور در زمينه فيزيك نوين ودانشمندان جوان ايراني بودند. دشمنان اين انقلاب و در رأس آنها آمريكا، انگليس و رژيم صهيونيستي بخوبي مي‌دانند كه حركت پرشتاب علمي ايران در دستيابي به علوم و فناوريهاي نوين با استفاده از توان داخلي، رقم زننده آينده‌اي درخشان براي ملت ايران است و يكي از روشهائي كه آنها فكر مي‌كنند مي‌تواند به مانعي بر سر اين راه تبديل شود و به جهاد علمي دانشمندان جوان ايراني در رسيدن به افق‌هاي جديد علمي لطمه وارد كند، ترور و از سر راه برداشتن اين دانشمندان غيور است. اين عمليات تروريستي، حاصل توطئه كساني است كه دشمن خودكفايي و خودباوري و ايمان ملي دانشمندان جوان و غيرتمند ايراني بوده و جلوگيري از رشد و پيشرفت علمي ايران را هدف گرفته اند. چنين مشخصاتي در خصومت با ملت ايران عمدتاً در مثلث شوم آمريكا، رژيم صهيونيستي و عوامل اجير شده داخلي مشاهده مي‌شود كه به انحاء مختلف به دنبال ايجاد مانع بر سر راه توسعه علمي و هسته‌اي كشور هستند.

5 - اين قبيل اقدامات تروريستي در راستاي حركتهاي تخريبي و ايذايي كشورهايي قابل تحليل است كه در سالهاي اخير در شكل‌هاي گوناگون از قبيل گزارش‌هاي خلاف واقع، صدور قطعنامه، برخوردهاي خصمانه، انواع تهمت‌ها و تحريم‌ها در صدر مانع تراشي و ايجاد اخلال در مسير دستيابي ايران به فناوري هسته‌اي و طرحهاي استراتژيك ملي بوده و طبعاً توسل به روشهاي تروريستي در زنجيره اين حركات تخريبي قابل ارزيابي است.

6 - آنچه قدرت‌هاي شيطاني و دشمنان بشريت نمي‌دانند اينست كه اين قبيل اقدامات ذليلانه و مشمئز كننده نه تنها مشعل فروزان رشد و شكوفايي علمي ايرانيان را تضعيف نخواهد كرد بلكه باعث شتاب بيشتر حركت علمي كشور خواهد شد. تلاشهاي مذبوحانه‌اي از اين دست، تنها نشان دهنده ضعف دشمن در عرصه تحميل زياده خواهي‌ها و ناكام ماندن ايادي آنان در رسيدن به مقاصد شوم شان بوده و به تعبير ديگر، نوعي انتقام گيري به خاطر شكست غربي‌ها از ملت ايران مي‌باشد كه بدون ترديد موجب تقويت همت دانشمندان ايراني و منشاء قدرت نمايي‌هاي ديگر ايرانيان در عرصه خودكفايي خواهد شد.

7 - آمريكا، رژيم صهيونيستي و ساير زياده خواهان، با انجام اين حركت تروريستي عملاً به صورت غيرمستقيم پذيرفته‌اند كه در مقابله مستقيم و رويارويي با ملت ايران درمانده شده و با اين باصطلاح تسويه حساب‌ها فقط قصد دارند بر ضعف و زبوني خويش سرپوش بگذارند درحاليكه برملا شدن دستهاي پشت پرده و محركان اين صحنه به ملتهاي جهان نشان خواهد داد هيچ حركتي قادر به متوقف كردن ماشين رشد علمي ايرانيان و تخريب فناوريهاي نوين آنان نيست.

8 - حركت تروريستي ديروز نشان داد دستهايي درصدد ناامن كردن جامعه و ايجاد ترس و ارعاب در ميان مردم هستند، ولي مسئولان اطلاعاتي و امنيتي بايد با دقت مضاعف و رصد دقيق توطئه ها، اقدام شوم دشمنان را خنثي كرده و با عمل به مسئوليت‌هاي خود، جامعه را در برابر اين توطئه بيمه كنند و دشمنان و بدخواهان را ناكام نمايند.

9 - نكته پاياني آنكه هر چند شهادت و صدمه وارد شدن به اين دانشمندان و اساتيد نخبه دانشگاهي، براي عموم مردم ايران دردناك است، ولي خون اين فرهيختگان قطعاً موجب شكوفايي دانشمندان و رويش علمي كشور شده و هرگونه توطئه براي ايجاد خلل در مسير رسيدن به توانائي‌هاي ذاتي دانشمندان ايران را نقش بر آب مي كند، هر چند اين امر نبايد ذره‌اي از مسئوليت مراقبت‌هاي ويژه‌اي كه نيروهاي امنيتي بايد در قبال حفاظت و حراست از اين ثمره‌هاي علمي انقلاب انجام دهند، بكاهد.

رسالت:ليست تحريم يا ترور؟!

«ليست تحريم يا ترور؟!» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛بامداد ديروز دو استاد برجسته دانشگاه شهيد بهشتي هدف يك عمليات تروريستي كور قرار گرفتند. دكتر مجيد شهرياري و دكتر فريدون عباسي از اعضاي برجسته دانشكده مهندسي هسته‌اي دانشگاه شهيد بهشتي در دو نقطه متفاوت ولي به شكلي كاملا مشابه مورد رصد جنايت تروريست‌ها بودند. متاسفانه دكتر مجيد شهرياري به شهادت رسيد و دكتر عباسي از اين ترور جان سالم به در برد.

دكتر مسعود عليمحمدي از اساتيد برجسته دانشگاه تهران نيز در دي ماه سال گذشته با فجيع‌ترين شكل ممكن مورد هدف تروريست‌ها قرار گرفت و به شهادت رسيد.

با توجه به اينكه نام دكتر فريدون عباسي در فهرست قطعنامه 1747 شوراي امنيت آمده است اين سئوال در وهله اول به ذهن مي‌رسد ليست منتشره در قطعنامه شوراي امنيت، ليست تحريم است يا ليست ترور؟!

چندي پيش رئيس سرويس امنيت خارجي انگليس صريحا گفته بود؛ ديپلماسي براي متوقف كردن برنامه هسته‌اي ايران كافي نيست. بايد به فعاليت‌هاي جاسوسي و اطلاعاتي براي مقابله با ايران ادامه داد!

ترور ديروز دو استاد دانشگاه شهيد بهشتي ثابت كرد كه فعاليت سرويس امنيتي (ام- آي- 6) در تهران فراتر از فعاليت جاسوسي و اطلاعاتي به ترور روي آورده‌ است.

حمايت اتحاديه اروپا از منافقين و تامين مالي آنها و نيز درخواست برخي نمايندگان پارلمان اروپا از آمريكا مبني بر حذف منافقين از فهرست تروريست‌ها نشان مي‌دهد كه غرب در پي يك كشتار تروريستي در ايران است و اين كشتار فقط در حوزه دانشگاه و اساتيد برجسته آن است.

غرب از تحريم و تهديد طرفي نبسته است و اكنون به «ترور» رو آورده است. ترور آخرين گزينه براي جلوگيري از جهش‌هاي علمي ونهضت نرم افزاري در ايران است.

اكنون در زير سقف كلاس‌هاي درس دانشگاه‌ها و آزمايشگاه‌ها و پژوهشكده‌هاي مراكز آموزش عالي يك جهاد عظيم علمي در جريان است. غرب براي توقف اين روند رو به رشد و براي مقابله با گفتمان پيشرفت، خدمت و عدالت به تروردانشمندان ايراني روي آورده است.

لذا بخشي از بودجه‌هاي نجومي مصوب كنگره آمريكا براي نبرد «نرم» با ملت ايران به نبرد «سخت» اختصاص يافته است. منافقين و سرويس‌هاي ترور رژيم صهيونيستي نامزد اجراي چنين امر شومي هستند.

اين بار نه مردم عادي كوچه و بازار بلكه دانشمندان ما در دانشگاه‌ها بايد هزينه شرارت غرب عليه ملت را بپردازند.

آمريكا بايد بداند جهاد علمي ملت ايران با ترور متوقف نمي‌شود. شوراي عالي امنيت ملي بايد در خصوص حفاظت از جان دانشمندان مسلمان و متعهد چاره‌اي بينديشد.

اكنون كه مثل روز روشن است فهرست شهروندان ايراني مندرج در قطعنامه 1747 يك فهرست ترور است، بايد با دقت و سرعت نسبت به حفاظت از جان اين عزيزان اقدام شود.

مردم ايران، آمريكا و باند تبهكار 1+5 را مسئول اين ترورها مي‌دانند و در وقت خود نسبت به آن واكنش نشان خواهند داد.

قدس: ترور ؛ خشونتي سازماندهي شده
 
«ترور ؛ خشونتي سازماندهي شده»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي قدس به قلم  مجيد صفاتاج است كه در آن مي‌خوانيد؛در چند روز گذشته اقدام اخير اتحاديه اروپا براي خارج کردن گروهک منافقين از فهرست گروه هاي تروريستي در حالي صورت گرفت که جمهوري اسلامي ايران تقريباً در تمام طول سالهاي پس از انقلاب يکي از قربانيان جدي تروريست بوده که آخرين نمونه آن ترور دو استاد برجسته ايراني است. کاملاً پيداست که اين اقدامات با تحريک کشورهاي خاص و به وسيله عوامل فريب خورده آنان مانند گروهک منافقين و ديگر همتايان آنها صورت مي گيرد .

استکبار جهاني به خوبي دريافته است ايران اسلامي از طريق اقدامهاي نظامي گسترده، قابل حذف نيست . در موضوع جنگ نرم نيز آنها حداکثر قدرت خود را در فتنه سال 88 آزمايش کردند، لذا اکنون تنها راه باقيمانده انجام اقدامهاي تروريستي کور براي ايجاد نگراني در ميان مردم به قصد کوچ دانشمندان ايراني و جلوگيري از سرعت روزافزون پيشرفت علمي ايران است .

استکبار مي داند که ايران به پشتوانه نخبگان و انديشمندان خود، در حوزه هاي مختلف سرآمد بسياري از کشورهاي در حال توسعه است . اين روند، نگراني بسياري را براي دشمنان انقلاب به وجود آورده است و آنها نگران نفوذ گسترده انقلاب اسلامي در افکار جهانيان هستند . حقيقت تفکر انقلاب اسلامي به نحو چشمگيري در ميان مردم جهان و حتي دولتمردان کشورهاي مختلف در حال رشد و بالندگي است .

اگر تا چندي پيش افکار عمومي جهان از سياستهاي عدالت گرايانه جمهوري اسلامي ايران حمايت مي کرد، اکنون حتي دولتمردان کشورهاي مختلف نيز از اين سياستها حمايت مي کنند . دايره نفوذ تفکر انقلاب اسلامي تا کنار مرزهاي ايالات متحده گسترش يافته است . در 30 ساله گذشته، رژيم اشغالگر قدس که روزي سوداي سرزمين بزرگ «نيل تا فرات» را در سر مي پروراند، نه تنها به گوشه اي از اين رؤياي خام نيز دست نيافته است، بلکه بخشي از سرزمينهاي اشغال شده را هم به مردم آن بازگردانده و در سرزمينهاي اشغالي محدود شده است. عدالت خواهي، مبارزه با استکبار، استقلال و برابري، تفکر غالب کشورهاي ستمديده است .

ايران که زماني تنها ژاندارم آمريکا در منطقه خاورميانه بود، امروز با اتکا به جوانان و نيروهاي بومي و دانشمندان خود در حوزه هاي مختلف اقتصادي، نظامي، علمي و اجتماعي، به قدرت بزرگ منطقه تبديل شده است. همه اين دستاوردها در سايه اسلام، ولايت فقيه و همت جوانان ايراني به دست آمده است و به جرأت مي توان گفت بخش مهمي از اين دستاوردها بر دوش دانشمندان جوان ايراني است که نه تنها در کشور، بلکه در ميادين بين المللي نيز به ستاره اي درخشان تبديل شده اند.

 استکبار به خوبي اين موضوع را فهميده است اگرچه نمي تواند مانع رشد مردم کشورمان شود، مي کوشد تا با اقدامهاي مقطعي و کور، سياست بازان و تصميم سازان خود را قانع کند.

ترور روز گذشته دو تن از دانشمندان ايراني را در همين راستا بايد ارزيابي کرد.

حتي مي توان آن را با هواپيما ربايي اخير مرتبط دانست . همچنين، احتمال ارتباط اين اقدامها را با سفر سعد حريري به ايران نبايد ناديده گرفت، زيرا دشمنان انقلاب نگران گسترش مناسبات ايران با کشورهايي همچون لبنان، سوريه و عراق و حتي همسايگان عرب ما در حوزه خليج فارس مي باشند . به همين دليل، تلاش مي کنند با استفاده از برخي از فريب خوردگان داخلي، شرايط داخل کشور را ناامن جلوه دهند.

البته، اين نکته را بايد در نظر داشت که اقدامهاي تروريستي نمي تواند براي مدت طولاني ادامه يابد و چنين تجربياتي در کشورهاي ديگر با شکست مواجه شده است . لذا بدون ترديد، ظرف مدت کوتاهي نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي ايران که از قدرت بالايي برخوردارند، با اين گروهکها برخورد جدي خواهند داشت .

متأسفانه دشمنان با وعده پول و استفاده از ابزار فريبنده ديگر، برخي نيروهاي خود را براي چنين عملياتي آموزش داده و هدايت ميکنند که بدون ترديد عاقبت بدي را براي فريب خوردگان در پي خواهد داشت. لذا توصيه ما به همه کساني که در دام دشمنان انقلاب گرفتار شده اند اين است که هرچه سريع تر از ادامه راه در پيش گرفته بازگردند و تجربيات تروريستهاي پيش از خود را در ايران و حتي ساير کشورهاي جهان به ياد بياورند که عاقبتي جز مرگ و بي آبرويي و نفرت عمومي در پي نداشته است.
 
آفرينش: بانوان و موفقيت‌هاي گوانگجو

«بانوان و موفقيت‌هاي گوانگجو»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم  مهدي شكري است كه در آن مي‌خوانيد؛پرونده ورزش ايران با حضور 284 ورزشکار مرد و86 ورزشکار زن در 31 رشته ورزشي با کسب 20 مدال طلا، 14 مدال نقره و 25 مدال برنز در بازي‌هاي آسيايي 2010 گوانگجو بسته شد.

چهار سال پيش در جريان پانزدهمين دوره بازي هاي آسيايي در دوحه، کاروان ورزشي ايران با كسب 11 مدال طلا، 15 مدال نقره و 22 مدال برنز در جايگاه ششم اين رقابت ها ايستاد. حال پس از چهار سال كاروان ورزشي كشورمان در بازي هاي آسيايي 2010 گوانگجو با كسب20 مدال طلا، 14 مدال نقره و 25مدال برنز با مجموع 59 مدال عنوان چهارمي را کسب کرد . حال سوالي که مطرح مي شود اين است.

در طي اين چهار سال چه اتفاقي در ورزش ايران رخ داد که منجر به اين موفقيت شد ؟

در ابتدا و قبل از پاسخ به اين سوال بايد به اين نکته اشاره کرد که درورزش کشور ما به توجه به نيروي جواني جامعه ، استعداد ها و پتانسيل بسياري وجود دارد که هرگاه از اين نيروي عظيم به درستي استفاده شود ، کسب موفقيت ها دور از انتظار نيست.

از سوي ديگر كسب اين عنوان در بازيهاي آسيايي گوانگجو به خوبي نشان مي دهد كه برنامه ريزي، توجه به تمامي پتانسيل هاي كشور، برقراري عدالت اجتماعي در انتخاب ملي پوشان و جلوگيري از رابطه بازي ها در ورزش، باعث گرديده تا جايگاه ايران در اين بازي ها نسبت به ساليان گذشته ارتقاء يابد.

البته بايد به يک نکته مهم و اساسي نيز اشاره کرد ، که رسيدن به اين موفقيت جز با مديريت صحيح به ويژه در چند عامل مهم از جمله توجه به ورزش بانوان، استعداديابي در ساير استانها و شهرستانها، استفاده از امكانات و تجهيزات استاندارد و استفاده از تجربه كارشناسان و مديران موفق دست يافتني نخواهد بود.

اما يکي از شاخص موفقيت کاروان ورزشي ايران در بازيهاي گوانگجو عملکرد درخشان بانوان مسلمان ايراني مي باشد که با توجه به اين درخشش سرمايه گذاري روي بانوان در رده پايه بايد ادامه يابد . افتخار آفريني بانوان ايران در شانزدهمين دوره بازي هاي آسيايي گوانگجو نيز به يقين به نگاه مسوولان به ورزش بانوان بر مي گردد كه نشانگر توجه بيش از پيش به اين قشر از جامعه است.

بانوان افتخار آفرين ايران در جريان اين بازيها موفق به کسب 14 مدال شدند که در مقايسه با دوره گذشته در دوحه رشد چشمگيري را نشان مي دهد، از اينروبايد مسوولان نهاد هاي ورزشي ايران نيز با تعامل و هماهنگي بيشتر با نهادهاي بين المللي ورزش، امكان حضور بانوان ورزشكار ايراني با پوشش اسلامي در مسابقات جهاني را بيشتر فراهم كنند، تا علاوه بر ايجاد انگيزه در بانوان ورزشكار، توانايي بالاي آنان نيز در ميادين بزرگ مشخص شود.

بانوان ايراني با درخشش در سطح آسيا به درستي نشان داده اند كه پوشش اسلامي محدوديتي را براي زنان مسلمان براي حضور در ميدانهاي بين المللي فراهم نمي كند. اما نکته اي که بايد به آن توجه ويژه داشت اين است.

براي اينکه اين موفقيت موقتي و گذرا نباشد چه بايد کرد ؟
در پاسخ به اين سوال بايد گفت :
از حالا بايد به فکر 4 سال آينده بود و براي آن مسابقات برنامه ريزي کرد.
از امروز بايد با يک سيستم نظارتي قوي ، تک تک رشته ها را ارزيابي کرد.
بايد روي رشته هاي مدال آور سرمايه گذاري و تاکيد شود.
بايد توسعه ورزش بانوان در درجه اول اولويت قرار گيرد.
بايد از ظرفيت و پتانسيل موجود براي تعامل بيشتر با آموزش و پرورش سود برد تا در آينده شاهد موفقيت هاي بيشتر باشيم.

جهان صنعت:اندر حکايت آمار‌ بيکاري‌

«اندر حکايت آمار‌ بيکاري‌»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم مهرداد ميهن‌دوست‌ است كه در آن مي‌خوانيد؛ آماري که به صلاح نباشد منتشر نمي‌شود، اين مضمون سخنان مسوولاني است که متولي اعلام آمار در مورد شاخص‌هاي مهم اقتصادي کشور هستند. حتي همين چندي پيش بود که احمدي‌نژاد توصيه کرد آماري که احساس بدبختي بدهد، منتشر نشود.

اگرچه اولين بار نيست که دولت احمدي‌نژاد از ارايه آمار مربوط به شاخص‌هاي مهم اقتصاد کشور خود‌داري مي‌کند اما با توجه به آخرين مواضع وي پيرامون منتشر نشدن آمار نرخ بيکاري در تابستان سال‌جاري با گذشت بيش از دو ماه از پاييز مي‌تواند سوال‌برانگيز باشد.آيا آمار بيکاري هم به سرنوشت نرخ رشد اقتصادي دچار مي‌شود و دولت بنا دارد فعلا از ارايه اين آمارها به افکار عمومي خودداري کند؟

و سوال مهم‌تر اينکه آيا مي‌توان اين‌گونه برداشت کرد که منتشر نشدن آمار نرخ بيکاري در تابستان دليلي ندارد جز اينکه انتشارش ممکن است احساس ناخوشايندي  به مردم بدهد؟  

برچسب ها: سرمقاله‌
ارسال به دوستان