۰۹ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۹ دی ۱۴۰۳ - ۲۳:۲۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۹۸۰۸۴
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۵ - ۰۳-۱۱-۱۳۹۰
کد ۱۹۸۰۸۴
انتشار: ۱۱:۵۵ - ۰۳-۱۱-۱۳۹۰

روایتی از سانحه دریایی در خلیج فارس

ناخدا و مسافران از کشتی امداد و نجات می خواهند آنها را سوار کند. پاسخ این درخواست هم امیدوار کننده نیست؛ نمی توانیم پهلو بگیریم.
خبرآنلاین: این روایتی است از آنچه که بر 20 زن و مرد توریست، پس از یک روز گردش در جزیره هرمز گذشت و در نهایت به مرگ 16 نفر آنها در خلیج فارس منجر شد.

ساعت 16:30 به وقت تهران، شنبه یک بهمن 1390؛
اینجا جزیره هرمز است، یکی از جنوبی ترین خشکی های سرزمینی ایران. 20 زن و مرد، جوان و بازنشسته، همگی از اهالی مشهد، تور خانوادگی شان را این بار روانه بندرعباس و جنوب ایران کرده اند.

همگی پس از گردش نیم روزی در جزیره هرمز، می خواهند به بندرعباس برگردند. اتوبوس دریایی که از قبل به خدمت گرفته شده، منتظر است. یکی یکی سوار می شوند. دریا طوفانی است، موج های بلند کف شناور را خیس می کند. هواشناسی پیش بینی کرده است در غروب شنبه، آب های جنوبی ایران طوفانی و مواج باشد.

همچنین از ساعت 5 عصر، تردد در خلیج فارس برای لنج ها و اتوبوس های دریایی ممنوع شده است. اما کسی از این ممنوعیت و دریای طوفانی جیزی نمی داند. ناخدا و همراهش هم چیزی نمی گویند. آنها هم نمی دانند؟

ساعت 16:35 به وقت تهران، همان روز؛
اتوبوس دریایی کمتر از 100 متر از ساحل جزیره هرمز دور شده است. موج های بلند مسافران را می ترساند. از ناخدا می پرسند: "این موج ها خطر ندارد؟" پاسخ ناخدا قاطعانه، منفی است: "نه چه خطری؟!"

ساعت 17:5 به وقت تهران، همان روز؛

ممنوعیت تردد شناورهای کوچک اعلام شده است، همه بی خبرند. اتوبوس دریایی اما به میانه های دریای طوفانی رسیده. شناور، ناگهان خاموش می شود. ناخدا فریاد می زند: "بدبخت شدیم، بنزین تمام شد." مگر این شناور، نشان دهنده میزان سوخت ندارد؟! احتمالا پاسخ منفی است؛ خراب است، ندارد. این اتوبوس های دریایی، سالهاست که به عنوان یکی از راه های درآمد اهالی بومی جنوب، توریست ها را از بندرعباس به جزایر نزدیک به سرزمین اصلی می برند و می اورند. اهالی می دانند این اتوبوس ها تا چه حد فرسوده است. اما گردشگرانی که عمدتا دنبال ارزانتر شدن سفر هستند، نمی دانند.

مسافران از ناخدا می خواهند بی سیم بزند تا دیر نشده، کمک بیاید. اما پاسخ، آغاز یک تراژدی را رقم می زند: "ما بی سیم نداریم."

این پاسخ، چند نتیجه در بر دارد؛ فعالیت این اتوبوس دریایی غیر مجاز است، عمر اتوبوس دریایی به سر آمده، نظارت سازمان های مسوول بر فعالیت آنها وجود ندارد و البته؛ باید منتظر غرق شدن بود؟

اما در دنیای ارتباطات و موبایل، شاید بشود در وسط دریا کمکی پیدا کرد. ناخدا با موبایل خودش تلاش می کند کمک بگیرد. یکی از مسافران هم با راننده اتوبوسی که آنها را از مشهد به بندرعباس آورده و منتظر بازگشت مسافرانش است، تماس می گیرد و شرح ماجرا می دهد. تلاش های راننده اتوبوس برای پیدا کردن امداد و نجات شروع شده، اما ناخدا پاسخ تلخی می شنود:"نمی توانیم کمک بفرستیم."

ساعت 17:30 به وقت تهران، همان روز؛
مسافران نگران، ناگهان از دور، اتوبوس دریایی بزرگتری می بینند، با سر و صدا، فریادهای پی در پی و پر از امیدواری، از او کمک می خواهند. اتویوس دریایی به کنار شناور بی سوخت می رود:

- بنزین داری؟ پاسخ منفی است.

- پس چند نفر از مسافران ما را با خود ببر.

پاسخ: ما بندرعباس نمی رویم.

ساعت 18:05 به وقت تهران، همان روز؛
آسمان دریا، تاریک شده است، موج های بلند شناور کوچک را با خود می برند. ترس و واهمه همه را فراگرفته، کمکی نیست. اما نه، از دور چراغی روش، به سمت اتوبوس دریایی وامانده می آید؛ کشتی امداد و نجات سازمان بنادر است. هوا تاریک است، موج های بلند، امان نمی دهند. کشتی امداد و نجات می خواهد با اتوبوس دریایی کوتاه قامت، پهلو به پهلو شود، اما دریا، نامردی می کند و کشتی را به اتوبوس می کوبد؛ دوبار. همین به شناور آسیب های جدی می زند.

ناخدا و مسافران از کشتی امداد و نجات می خواهند آنها را سوار کند. پاسخ این درخواست هم امیدوار کننده نیست؛ نمی توانیم پهلو بگیریم.

پس تصمیم می گیرند اتوبوس دریایی را بکسل کنند. این اتفاق می افتد. سرعت کشتی امداد و نجات، بیشتر از آن چیزی است که اتوبوس دریایی فرسوده توان داشته باشد، ضمن اینکه قد کوتاه اتوبوس دریایی، باعث می شود پس از حرکت، به مانند تخته اسکی روی آب، سربالا شود و انتهایش در آب فرو رود. هوا تاریک است و ملوان های کشتی امداد و نجات نمی بینند چه بلایی سر اتوبوس آمده است. با فریادهای "نرو، نرو" مسافران، آنها می ایستند. چند بار این اتفاق می افتد.

تازه اینجاست که ناخدا به مسافران می گوید جلیقه نجات بپوشید. مگر با شناورهای کوچک، بدون جلیقه نجات می توان سفر کرد؟ اکنون وقت این سوال ها نیست. جلیقه نجات به تعداد مسافران نیست. چون این اتوبوس دریایی، اصلا ظرفیت 20 مسافر را ندارد. جلیقه هایی هم که موجود است، آنقدر فرسوده و مستهلک هستند که به آنها اطمینانی نباشد.

ساعت 18:30 به وقت تهران، همان روز؛
پایان اتوبوس دریایی و مسافران مشهدی اش، اینجا اتفاق می افتد؛ شناور بی بنزین، آسیب دیده و پر از آب، در ارتفاعی کم، واژگون می شود. مسافران در آب می افتند، عده ای در اتاقک شناور، حبس شده اند. جلیقه های نجات هیچ کاری نمی کنند. کشتی امداد و نجات چهار مسافر را نجات می دهد و البته ناخدا را. بازمانده ها از ملوان های کشتی امداد می خواهند سراغ بقیه بروند،

پاسخ اما دردناک است؛

- می دانی من دو ماه است حقوق نگرفتم، اما هنوز دارم این کار را می کنم؟

- این کشتی 4 میلیارد پولش است، برویم نزدیک تر، به گل می نشیند. می رویم صبح بر می گردیم!

ساعت 7 به وقت تهران، 2 بهمن 1390؛
کشتی های امداد و نجات روانه محل حادثه می شوند. لاشه شناور پیدا می شود، تا ظهر جنازه 16 مسافر و خدمه شناور از آب گرفته می شود.

اما مقصر کیست؟ یکی از مسوولان انتظامی که برای کشف علت ماجرا سراغ بازمانده ها رفته است، می گوید مقصر خودتان هستید که این شناور غیر محاز را گرفتید. اصلا بلیت از کجا گرفتید؟ بازمانده ها به تندی با او برخورد می کنند. فرماندار و استاندار، تلاش می کنند با بازمانده ها هم دردی کنند؛ "هواپیما چارتر می کنیم، شما را اسکان می دهیم و ..."

اما هیچ کدام از اینها یکی از مسافران را هم زنده نمی کند. مسافرانی که بازنشسته های آموزش و پرورش و مخابرات بوده اند. آنها تور خانوادگی داشتند و ایران گردی می کردند.

اهالی بومی بندرعباس، به یکی از بازمانده ها گفته اند: "هرسال این اتفاق می افتد، 15-20 نفر با همین شرایط غرق می شوند."

یکی در این میان می گوید: "تایتانیک ایتالیایی ها با 4200 مسافر، همین هفته پیش غرق شد، 11 نفر مردند، اتوبوس دریایی ما با 22 مسافر، 17 کشته داشت."

ارسال به دوستان