۰۷ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ۲۳:۵۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۰۹۲۷۸
تاریخ انتشار: ۱۶:۱۵ - ۲۵-۰۱-۱۳۹۱
کد ۲۰۹۲۷۸
انتشار: ۱۶:۱۵ - ۲۵-۰۱-۱۳۹۱

رادیکالیسم انقلابی و محیط زیست

مرتضي هاشمي مدني*
 
الف- یکی از دلایلی که شخصا برای ضدامریکایی بودن کافی می‌دانم بلایی است که امریکا و دو-سه کشور توسعه یافته بر سر محیط زیست آورده‌اند و این دقیقاً همان چیزی است که ما از آن غافلیم. امریکا با دارا بودنِ کمتر از پنج درصد جمعیت جهان، مسئول بیش از بیست و شش درصد از گازهای گلخانه‎‌ای تولید شده در سال است. این گازها همانطور که لابد می‌دانید باعث تخریب لایه‌ی ازن و گرم شدن زمین و مصائب بعد از آن هستند. بعد از امریکا، چین با تولید چهارده درصد از این گازها در رتبه‌ی دوم ایستاده.

باید توجه داشت که چین بیش از یک میلیارد جمعیت دارد در حالی که جمعیت امریکا کمتر از دویست و پنجاه میلیون است. این ارقام نشان از نابرابرترین سطح زندگی در زمینه‌ی مصرف انرژی در کل تاریخ را دارد. دویست میلیون نفر بسیار بیش از باقی چندین میلیارد آدم روی کره‎‌ی زمین مصرف می‌کنند و بی‌ملاحظه هم مصرف می‌کنند.

شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری به نهایت عدم عقلانیت (در معنای وبریِ کلمه) خود رسیده. سرمایه‌داری متاخر که در سبک زندگی امریکایی تبلوری تام پیدا کرده، نحوه‌ی مصرفی را تجویز می‌کند که اگر شیوه‌ی مصرف تمام مردم زمین باشد، کل منابع انرژی موجود کفاف سه روز زندگی بشر را نخواهند داد.

ما خاومیانه‌ای‌ها که در شعار بسیار ضدامریکایی هستیم، در عمل مشکل چندانی با الگوی مصرف امریکایی نداریم. بلکه الگوی مصرف سرمایه‌دارانه را با یک صفت "اسلامی” غسل تعمید می‌دهیم. دانستن بلایی که امریکا بر سر کره‌ی زمین آورده برای ضد امریکایی بودن بس است و اندیشه در باب حفظ محیط زیستِ ایران جزو ضدامپریالیستی‌ترین کارهای ممکن است.رادیکالیسم و آنتی‌امریکانیسم را اگر  تنها نه به معنای فریاد زدن در خیابان‌های تهران که به معنای مبارزه با تخریب محیط زیست کشور در نظر بگیریم، عمل‌مان به معنای دقیقش مبارزه‌ای رادیکال، انقلابی و اخلاقی برضد سرمایه‌داری است.

چرا دولت‌های مستقر بعد از انقلاب هیچ وقت حامی محیط زیست نبودند و حتی در شعارهایشان هم مسأله‌ی محیط زیست و نقش امریکا در تخریب زمین را نادیده گرفتند؟ به سادگی چون خودِ نظام فشل اداری دولت، بزرگ‌ترین غارتگر محیط زیست است. در عمل کاری که ما می‌کنیم با کاری که امریکا می‌کند تفاوتی ندارد. مسأله بر سر سطح تکنولوژی است که باعث شده ما قابلیت تخریب کم‌تری پیدا کنیم.

تنها یک نمونه‌ی اخیر از این مسأله، خشک شدن دریاچه‌ی ارومیه است. عوامل زیادی در این مصیبت طبیعی دخیل‌اند اما مهم‌ترین آنها عوامل انسانی هستند. تنها یکی از تبعات خشک شدن دریاچه این است که یک بمب نمک هشت میلیارد تُنی منفجر می‌‌شود. یعنی بادهای موسمی، نمک‌های کف دریاچه را در زمین‌های کشاورزی و شهرهای اطراف پراکنده می‌کنند که این باعث مصائب بی‌شماری است. جلوگیری از انفجار این بمب نمک و نجات دریاچه‌ی ارومیه جزو مسئولیت‌های آن دولتی است که از این فاجعه‌ پیش‌گیری نکرده است.

بحث در باب سرنوشت ما بر روی زمین و طبیعتی که روز به روز به طور گسترده‌ای تخریب می‌شود، باید دیر یا زود به آکادمی‌های ما وارد شود. ما به غلط گمان می‌کنیم که "محیط زیست” چیزی است مربوط به دپارتمان‌های زیست و بیولوژی و جانورشناسی و گیاه شناسی و غیره. در حالی که این مسأله عمیقاً مسأله‌ای اخلاقی، الهیاتی، فلسفی و جامعه‌شناختی است.

شاید در شصت درصدِ کنفرانس‌هایی که در غرب در آنها شرکت داشته‌ام، بحث، هرچند هم که فلسفی و نظری بوده باشد، به سرعت به بحثی در باب محیط زیست و مسأله‌ی تغییر آب و هوا تبدیل می‌شود. محیط زیست در آکادمی‌های غربی به راستی به مسأله‌ی اصلی بسیاری از روشنفکران و جامعه‌شناسان تبدیل شده.

جالب آنکه در کشور ما، مباحث نظری‌ و فلسفی که اصولاً بستری غربی دارند و ربط مستقیمی به زندگی ما ندارند بنابر هوس‌های روشنفکرانِ مُدگرا به زودی ترجمه‌ می‌شوند، اما مهم‌ترین مسائلی که به حیات ما بر روی کره‌ی زمین مرتبط هستند، مغفول می‌مانند. این مسأله دیر یا زود باید در میان روشنفکران و دانشگاهیان ایرانی هم محل بحث قرار بگیرد. تغییر آب و هوا و تخریب طبیعت، معضلی است که از قضا همه‌ی ما (شرقی و غربی) به یک اندازه از آن متضرر هستیم. سرنوشت محیط زیست‌مان بی‌نهایت به ما مرتبط است و علی‌الاصول نخبگان و روشنفکران و دانشگاهیان باید به مسائل "مرتبط” بپردازند.

پ.ن: آمار مذکور در فراز اولِ متن به نقل از مقاله‌ی «جیمز گَروِی» در شماره‌ی 41 (سال 2008) از «مجله‌ی فلاسفه» (The Philosopher’s Magazine) است.

*دانشجوی  دکتری جامعه شناسی دانشگاه واریک انگلستان
ارسال به دوستان