اگر از مسیر درست با قضایا برخورد شود هیچوقت رییسجمهور یا اطرافیانش نمیتوانند عنوان کنند از موضوعی بیاطلاعند، مثلا بگوید ملکزاده جرمی ندارد یا تقصیری متوجه رحیمی نیست و من بیاطلاعم چرا که مطبوعات اطلاع رسانی کرده اند و افکار عمومی به خوبی این چهرهها را میشناسد و رییسجمهور یا هر مقام مسوول دیگری قادر به گفتن هر حرف یا حاشا کردن موضوعات مختلف نیست اما وقتی جامعه بیاطلاع است و موضوع به سطوح بالا میکشد عنوان میکنند فلان قاضی با دولت مشکل دارد یا قصد تخریب دارد.
روزنامه اعتماد - در بخشی از گفت و گوی روزنامه اعتماد با عباس سلیمی نمین آمده است:
*بحثهایی که امروز در رابطه با سوءاستفاده از سیستم بانکی مطرح میشود پیش از این میتوانست از طریق رسانهها مهار شده و کسانی که در این وادی نقش داشتهاند از طریق رسانهها به مردم معرفی شوند و اگر در افکار عمومی این مطالبه شکل میگرفت قوه قضاییه میتوانست راحتتر به این موضع بپردازد و این پرداختن هم بر اساس مطالعات اجتماعی رسانهها که چشم مردم هستند صورت گرفته بود، نه اینکه قوه قضاییه فیالبداهه به موضوع ورود کند و در این شرایط قوا پیگیری این پرونده را از چشم رییس قوه قضاییه ببینند و نسبت به این موضوع که جامعه به آن حساس هم شده و معترض است، تن به پیگیری ندهند و یکدیگر را محکوم به سیاسیکاری کنند. همین ناآگاهی مردم و محدودیت رسانه هزینهیی را به جامعه تحمیل کرد که شما از آن سخن میگویید.
*همه رسانهها یکسان نیستند. برخی رسانهها در شرایط کنونی معاملهگر شدهاند در مساله تخلف سیستم بانکی شنیدیم برخی رسانهها که در قضیه حساس نبودند به سبب حمایتهای مالی بود که گروه فاسد اقتصادی از آنها کرده بود و قبل از کشف موضوع امکاناتی دریافت کرده بودند. برخی از خبرگزاریها از ریاست بانک ملی که امروز متهم پرونده فساد مالی است تسهیلاتی گرفته بودند. شاید این امکانات بسیار ناچیز بوده باشد اما همین که این مدیریتها راهی را یافتند که از این طریق میتوانند برخی از رسانهها را مدیون خود کنند بسیار نادرست است. حالا هم شیوهای باب شده که مدیران عالیرتبه به رسانهها نزدیک میشوند و برای پوشش خبری خود و سازمان متبوعشان به رسانهها پول پرداخت میکنند؛ این موضوع به گونهیی انحراف رسانهیی است چون رسانه چشم مردم است و باید از مسیری که به آن تعهد دارند در آگاهیبخشی به جامعه سهیم باشند؛ نه اینکه پول دریافت کنند تا مدح مدیری را بگویند یا اخبار را مطابق ذوق و سلیقه صاحبان قدرت تنظیم کنند.
*اگر از مسیر درست با قضایا برخورد شود هیچوقت رییسجمهور یا اطرافیانش نمیتوانند عنوان کنند از موضوعی بیاطلاعند، مثلا بگوید ملکزاده جرمی ندارد یا تقصیری متوجه رحیمی نیست و من بیاطلاعم چرا که مطبوعات از روزهای نخست نسبت به شناساندن افرادی که سمتی دارند در جامعه تلاش کردهاند و حالا افکار عمومی به خوبی این چهرهها را میشناسد و رییسجمهور یا هر مقام مسوول دیگری قادر به گفتن هر حرف یا حاشا کردن موضوعات مختلف نیست اما وقتی جامعه بیاطلاع است و موضوع به سطوح بالا میکشد عنوان میکنند فلان قاضی با دولت مشکل دارد یا قصد تخریب دارد. درباره جاسبی آنقدر اطلاعرسانی شد که کسی نتوانست دفاعی کند چرا که جامعه آگاه بود و افکار عمومی موضع داشت.
*در حال حاضر و با شرایط موجود چشمانداز موضوع فساد مالی با سیاسیکاریها کار بسیار مشکل شده و به بنبست رسیده است و بنبست در حد ناممکنی است که پیگیری را به حداقل رسانده. وقتی یک قاضی عادی و رسانهها نمیتوانند موضوعی را پیگیری کنند و موضوع به سران قوا میرسد و آنجا هم تلقی سیاسی میشود و جوسازی صورت میگیرد، پیگیری کار و اصلاح را به غیرممکن تغییر میدهد.
*وقتی کار به جایی میرسد که در موضوعات مفسدهدار سطوح بالای مملکتی درگیر میشوند همهچیز شکل دیگری به خود میگیرد. اگر رییس یک قوه دستیاران و نزدیکانش دستگیر شوند برایش خوب نیست و این سبب میشود تا پنهانکاری کنند، در حالی که اگر خود آقایان با این مفسدهها برخورد کنند بهتر است و مردم تشخیص خواهند داد و برای آنها یک نقطه قوت است اما چیزی که امروز در جامعه جاافتاده این است که اگر شخصی نزدیک به من خلافی مرتکب شد برای جلوگیری از تخریب خودم و به دلیل دوری از سیاسیکاری و سوءاستفادهها و بزرگنماییها موضوع را پنهان کنیم یا دفاع کنیم چون به من هم ربط پیدا میکند در حالی که ربط در جایی است که من از این رفتار نادرست و تخلفها دفاع کنم اما حالا در مقطعی قرار داریم که همه به سبب رقابتهای سیاسی پنهانکار شدهاند و یک مسوول برای اینکه گزک به دست کسی ندهد سعی میکند پیگیر تخلفها نباشد، بنابر این فکر میکنم اگر به مصالح ملی اعتقاد داریم سوءاستفادههای گروهی و نسبت دادنهای ناروا را کم کنیم و ذهنیت جامعه را اصلاح کرده و نگذاریم کسی مصونیت اینچنینی داشته باشد