۰۸ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ دی ۱۴۰۳ - ۰۲:۱۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۱۷۲۲۴
تاریخ انتشار: ۱۳:۱۰ - ۱۱-۰۳-۱۳۹۱
کد ۲۱۷۲۲۴
انتشار: ۱۳:۱۰ - ۱۱-۰۳-۱۳۹۱

ابعاد شخصیتی امام در گفت و گو با آیت الله محسن اراکی

بعد دیگر شخصیت حضرت امام این از منظر آیات کریمه ی قرآن، «مبلغ عن الله» بودن ایشان است. حضرت امام به واسطه ی این ویژگی، وارث حقیقی انبیاء محسوب می شد. خداوند در قرآن کریم درباره ی انبیاء می فرماید: « الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا (احزاب ٣٩)...» بنا به روایات متواتر، که هم شیعه و هم سنی سند آن را صحیح می¬دانند، عالمان میراث داران انبیاء هستند؛ « امام صادق(سلام الله عليه)
سایت 598 نوشت:
 پایگاه قدرت در نظامِ مقدس اسلامی، به رابطه ی ولاییِ امام و امّت بازگشت می کند؛ و این قدرت برای بالفعل شدن در نظام اسلامی ، باید زمینه ی بروز و تحقق عینی داشته باشد؛ و مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام رضوان الله علیه، در حرم مطهر، یکی از بهترین و مناسب ترین زمینه ها برای این مانور و نمایش قدرت می باشد. این مراسم از جهات متعددی مستعد این توجه است؛ اول زمان؛ که مصادف است با ارتحال ملکوتی امام امت، لذا بسیار بجاست که این روز موعدی باشد برای همه ی دلدادگان حضرت امام، تا گردهم بیایند و با آرمان ها و اهداف بلند امام، و شخصیت پیامبر گونه ی ایشان تجدید میثاق کنند؛ و محبوبیت مستمر امام در دل امت اسلام را در برابر چشم جهان به نمایش بگذارند.ایت الله اراکی

از سویی دیگر این روز شریف، سالروز آغاز ولایت و زعامت ولی امر مسلمین جهان، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(مد ظله العالی) است؛ لذا چهارده خرداد مناسب ترین روز برای تجدید بیعت با وارث خمینیِ کبیر و نائب امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) است.

لذا برای ارتقاء نگاه نسبت به این روز مهمِ انقلاب اسلامی، و تبیین موضع مان نسبت به مراسم سالروز ارتحال امام امت، جمعی از پژوهشگران در قالب طرح "بیعت عظیم" به محضر حضرت آیت الله شیخ محسن اراکی رسیدند و دیدگاه ایشان را نسبت به این مراسم مهم جویا شدند که  قسمت نخست این گفتگو در ادامه می آید:

بهترین شیوه تحلیل شخصیت امام عرضه کردن شخصیت ایشان به آیات قرآن است

با توجه به تحولات اخير جهاني و سهم تاثير روشن انقلاب اسلامي در اين تحولات، به نظر ميرسد انقلاب اسلامي وارد فاز جديدي از مبارزه خود به عنوان يک ابر قدرت جهاني شده است. بسياري از اين حوادث مبارک، حتي براي خيلي از طرفداران انقلاب  نيز قابل پيش بيني نبود؛ و چه بسا عده اي بر اين باور بودند که انقلاب اسلامي و آرمانهاي آن متعلق به دوره اي خاص بوده است؛ که در مقطعي اوج گرفته و کم کم در صحنه تقابل، مجبور به کوتاه آمدن از آنها گشته است؛ اما به حق، آنچه که در صحنه منطقه اي و جهاني رقم خورد، اين ديدگاه را به شدت به منسوخ ساخت و لايه هاي عميق تري از نفوذ انقلاب اسلامي در مناسبات عصر حاضر را به نمایش می گذارد. به نظر ميرسد يکي از الزامات مهم براي ايفاي نقش مناسب و به هنگام در جبهه انقلاب اسلامي و عقب نماندن از تحولات، ارتقاء شناخت و بازنگري نسبت به شخصيت امام امت ميباشد. از ديدگاه جنابعالي چه ويژگيهايي در امام راحل بود که ايشان را مبداء و محور اين انقلاب عظيم نمود؟


بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الحمدالله رب العالمین الصلاة علی محمد و آله الطاهرین.

به نظر بنده یکی از بهترین شیوه های تحلیل شخصیت حضرت امام عرضه کردن شخصیت ایشان به آیات کریمه ی قرآن؛ و تشخیص ابعاد برجسته ی شخصیت حضرت امام، بر مبنای اصولی است که قرآن کریم در تبیین شخصیت های ویژه و برتر بیان می کند. چند واژه ی اساسی در قرآن کریم بیان گر شخصیتهای برجسته ی اثر گذار در جوامع الهی است.

یکی از این واژه ها، واژه ی «شاهد» است. قرآن کریم عالمان دین و آگاهان به کتاب الهی ، و آن عالمانی که عامل به کتاب الهی اند را به عنوان شاهدان بر کتاب خدا معرفی می کند. مثلاً می فرماید: « إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالأحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ ...(٤٤مائده)» «نبیون» و «ربانیون» أوصیاء پیامبران؛ و أحبار، عالمان به کتاب¬اند. کتاب الهی، قانون نظری خداوند متعال ست؛ در کنار این قانون نظری، خدای متعال می فرماید: "میزانی هم برای مردم معین کرده ایم" که این میزان، معیار و مرجعی است که بر مبنای این معیار و مرجع، حقایق کتاب سنجیده می شود. آنجایی که می فرماید: « لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ ...(حدید25)» یا آنجایی که می فرماید: « اللَّهُ الَّذِي أَنْزَلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَالْمِيزَانَ (شوراء 17» خدا بر تو که رسول ما هستی دو چیز فرو فرستاده است: یکی کتاب و دیگری میزان؛ چرا که اگر کسی در مفاهیم کتاب، در کلیات کتاب، در نحوه ی پیدا کردن مصادیق این مفاهیم در جزئیات، در ابعاد کلیات و در هر یک از بخش های نظری دچار شک و ابهام شد، یا اختلافی در تفسیر آن پیش آمد، این میزان معیار تشخیص حقایق کتاب باشد.

میزان تفسیر و مرجعی که تعیین کننده ی حقایق کتاب الهی است، شخصیت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و رفتار اوست. بعد از نبی اکرم، ائمه هدی علیهم السلام و در راس آن ها امیرالمؤمنین علیه السلام است؛ «علی مع الحق و الحق مع علی یدور معه کیف مادار(الطبقات, ج3, ص187.)». بعد از ائمه ی هدی، این میزان به فقیه عادل منتقل می شود. میزان، یعنی موضع گیری های او، نشان گر موضع گیری های کتاب خداست. اگر کسی می خواهد بداند نظر خدای متعال و کتاب خدا در یک موضوع مشخص چیست؛ میزان تعیین این مخالفت و موافقت در دوران غیبت کبری و در دوران عدم دسترسی به انبیاء و ائمه معصومین، فقیه عادل است.

این بعد اول شخصیت حضرت امام است که ایشان «شاهد» بودند. این مرد بزرگ، از همان دوران طفولیت، نوجوانی، جوانی و استاد حوزه بودن و بعد مقامات بالاتر، در تمام این دوران ها، به گونه ای خودش را بر کتاب عرضه کرده بود و شخصیت خود را بر مبنای راهنمائی های خدای متعال و نبی اکرم و ائمه معصومین علیهم السلام تربیت کرده بود که شاهد بر کتاب گشته بود. البته سخن در این حوزه گسترده هست؛ منتهی اشاره گونه عبور می کنیم.

بعد دیگر شخصیت حضرت امام این از منظر آیات کریمه ی قرآن، «مبلغ عن الله» بودن ایشان است. حضرت امام به واسطه ی این ویژگی، وارث حقیقی انبیاء محسوب می شد. خداوند در قرآن کریم درباره ی انبیاء می فرماید: « الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا (احزاب ٣٩)...» بنا به روایات متواتر، که هم شیعه و هم سنی سند آن را صحیح می¬دانند، عالمان میراث داران انبیاء هستند؛ « امام صادق(سلام الله عليه)

امام میراث دار انبیاء و مبیین دین خدا بودند

إنَّ العُلَماءَ وَرَثَةُ الأنبِياءِ الكافي: ج 1، ص 32، ح 2 » این وراثت، تنها وراثت نظری نیست؛ یعنی این نیست که فقط اندیشه های انبیاء نزد عالمان بوده؛ و افکار آن ها در فکر عالمان، منتقش شده است؛ نه! ایشان در عمل نیز نسخه و نشان دهنده ی راهنمایی های پیامبران اند؛ لذا وارث انبیاء هستند. وراثت انبیاء در این بعد از شخصیت امام، کاملاً جلوه گر بود؛ ایشان مبلغ و مبین دین خدا بودند؛ و در دورانی که دشمن به انحای مختلف سعی داشت تا در مفاهیم دینی ابهام ایجاد کند، این میراث داری را آشکار می ساختند.

این که «نباید دین در سیاست ورود پیدا کند» و «عالمای دین نباید از سیاست دم  بزنند» ابهامی بود که دشمنان دین به وجود آورده بودند؛ اما شخصیت حضرت امام، حقیقت این مساله را روشن کردند؛ در عبارتی از کتاب البیع شان فرمودند: «ان الاسلام هو الحکومت بعینها و احکامه قوانینها» یعنی حقیقت اسلام، چیزی جز حکومت نیست. سپس فرمودند: انبیاء الهی در طول تاریخ برای اقامه ی حکومت عادله برخواسته و فرستاده شده اند. قرآن کریم می فرماید: رسولان، برای اقامه ی عدل آمده اند: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ...(حدید25).» یکی از کارهایی که حضرت امام انجام دادند این بود که این آیه را وارد صحنه ی مباحث نظری کردند. به عبارت دیگر، این آیه قبل از امام، مورد غفلت واقع شده بود؛ نخستین کسی که کلید فهم این آیه را ارائه و این آیه را در قالب مباحث اجتماعی ، فکری و سیاسی جهان اسلامی عرضه کرد و آن را در صدر توجهات دانشمندان و اندیشمندان قرار داد، حضرت امام بود.

اقامه ی عدل، یکی از آرمان های مهم کتاب خداست؛ خدای متعال به رسول اکرم خطاب می کند و می فرماید: «قُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لأعْدِلَ بَيْنَكُمُ... شوراء 15» مأموریت اصلی من اقامه ی عدل است. در جای دیگر نیز در توصیف رسول اکرم می فرماید: «هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (نحل 76)». بنا به تعیین قرآن کریم، شخصیت نبی اکرم مصداق این آیه است؛ چرا که می فرماید: «يس، وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ،إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ، عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ». حضرت امام این مفهوم را جلوه گر ساخت و آن را تبیین نمود؛ و مشخص کرد که جمیع رسولان به خصوص رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم، برای این مأموریت مبعوث شده اند.

ایشان مامور بودند تا سیاست صحیح و عدل الهی را در زمین پیاده کنند؛ حقیقت دین هم چیزی جز این نیست. این کار بزرگی بود که امام رضوان الله علیه انجام دادند و «مبلغ عن الله» بودن را جلوه گر ساختند. این همان وراثت از انبیاء و ائمه معصومین سلام الله علیهم است. این حضرات در دوران خودشان «مبلغ عن الله» بودند و وحی الهی و حقایق الهی را تبیین می کردند. زمانی که شیاطین و اتباع شیاطین، مستکبران و اتباع مستکبران می خواستند حول مفاهیم الهی ابهام ایجاد کنند، انبیاء و ائمه علیهم السلام ابهام زدایی می کردند و حقیقت را تبیین می نمودند. امام رحمت الله علیه در این زمینه نقش مهمی داشتند؛ به گونه ای که هیچ شخصیتی در این چند صد ساله ی اخیر، همانند امام رضوان الله تعالی علیه، نقشی این چنین درتبیین مفاهیم قرآنی و الهی، جدا کردن حق از باطل و تبیین حقیقت صریح معارف دینی نداشته است. این بعد دیگر شخصیت حضرت امام است.

این تبلیغ و تبیین رسالت الهی، ارزان تمام  نمی شود؛ کسانی که با همین تبیین و تبلیغ سرشان روی دار رفته، در تاریخ ما بسیارند. وجرم این افراد، چیزی جز تبیین و تبلیغ نبوده است. بسیاری از سختی هایی که امام رضوان الله علیه در عمرشان متحمل شدند، نتیجه ی همین تبیین و تبلیغ بود. ایشان از بدو شروع نهضت شان، از پانزده خرداد سال 42 تا حادثه ی 14 خرداد،کاری جز همین تبیین و تبلیغ انجام ندادند. در نتیجه ی همین تبیین بود که زندانی شدند و جان ایشان به خطر افتاد؛ تصمیم رژیم شاهنشاهی به قتل و به شهادت رساندن امام بود؛ لذا اگر خیزش عظیم مردمی از یک سو، و اتحاد علمای دین در سراسر جهان اسلام و جهان تشیع در حمایت از امام، که رژیم را به خوف واداشت و تنها به تبعید ایشان رضایت داد، از سوی دیگر نبود، چه بسا در این راه به شهادت می رسیدند.

امام(ره) در تبیین حقایق دینی از هیچ چیز نمی هراسیدند

رژیم پهلوی، حضرت امام را ابتدا به ترکیه و سپس به نجف تبعید کردند؛ به این گمان که اگر امام وارد نجف شوند، در حوزه ی نجف با وجود اکابر و اساتید مبرّز علم و  مرجعیت، از  نفوذ کلمه و جایگاه محوری جهان تشیع ساقط خواهند شد. اما محاسبه های رژیم اشتباه از آب درآمد و تبعید امام به نجف بر موقعیت محوری ایشان افزود. و در نتیجه علیه رژیم تمام شد. و این سنت الهی است که اگر مردان خدا برای خدا قیام کنند، توطئه های دشمنان علیه رهبران الهی، علیه آن دشمن تمام می شود. این مطلب در آیهای از کتاب الهی، اینگونه بیان شده است: «اسْتِكْبَارًا فِي الأرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ وَلا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلا بِأَهْلِهِ... ( فاطر٤٣)» مکر سيّئ رژیم شاه نسبت به امام، دامنگیر خود رژیم شد وامام را تقویت کرد. خلاصه؛ این ویژگی از شخصیت امام که «يَخْشَوْنَهُ وَلا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلا اللَّهَ» بود، تابعی از شخصیت «مبلغ عن الله» بودن ایشان است. لازمه ی کار تبلیغی در سطحی که امام انجام دادند، داشتن چنین روحیه ی شجاعانه ای است که انبیاء داشتند؛ و در تبیین حقایق دینی از هیچ چیز نمی هراسیدند.

داستان بی تفاوتی امام(ره) به استاندار کربلا

شجاعت و استواری حضرت امام در مقام تبلیغ دین تنها به بیان احکام دینی محدود نمی شد، بلکه در مقام عمل و موضعگیریهای رفتاری نیز هیچ خوفی نداشتند. خاطره ای را در همین باب به یاد دارم که بیان گر این مطلب است. این خاطره، به مراسم ختم مرجع تقلید بزرگ و معروف، آیه الله العظمی آقا سید محسن حکیم، پدر آقا سید محمد باقر حکیم و برادران ایشان، مربوط می شود؛ در مراسم ختم مرسوم است که دم در، ابتدا بستگان آن شخصیتی که مراسم برای او برگزار می شود می ایستند؛ پس از آنها، جایگاهی است که شخصیهای تراز اول، علما و مراجع آن جا می نشینند؛ من در آن مجلس بودم، حضرت امام هم تشریف داشتند؛ بسیاری از بزرگان نیز همراه حضرت امام آمده بودند.

 آن روزگار، استاندار کربلا شخصیت بسیار مهمی محسوب می شد. نجف در آن زمان تابع کربلا بود و یکی از شهرستان های تابعه ی استان داری کربلا به حساب می آمد. لذا استاندار کربلاء، بعد از رئیس جمهور عراق، یعنی حسن البکر شخصیت دوم کشور شمرده می شد. خلاصه؛ استاندار کربلا وارد مجلس شد و همه به احترام او ایستادند، امام در این زمان مشغول خواندن قرآن بودند؛ نه تنها بلند نشدند که هیچ؛ حتی چهره ی ایشان نیز تغییر نکرد. یعنی اصلا چشم شان به این طرف و آن طرف نرفت تاببینند چه کسی آمده که همه به احترام او قیام کرده اند؛ بنده دقیقا به امام  نگاه می کردم، چون برای من مهم بود که ببینم امام چگونه با این پدیده برخورد می کند؛ به هر حال، شخصیت حکومتی که قدرت دست آن ها بود وارد مجلس شده بود و همه، بدون استثناء! به احترام او بلند شده بودند؛ اما حضرت امام ابدا التفاتی نکردند و هیچ تکانی نخوردند.

 این نشان دهنده ی همین «يَخْشَوْنَهُ وَلا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلا اللَّهَ» است که در تمام وجود امام جلوه گر بود. خیلی مشکل است! خیلی سخت است که آدم در چنین صحنه هایی که باید موضع گیری مناسب داشته باشد، غفلت نکند؛ و تحت تأثیر جو قرار نگیرد؛ عذر و بهانه نیاورد و میزانش قانون الهی باشد. آن هایی که بلند شده بودند آدم-های متدین و از طبقه ی علماء بودند و استدلال شان این بود که شاید عدم اعتنا به استاندار، مفسده¬ای به دنبال داشته باشد. قصد تخطئه¬ی کار آن ها را ندارم؛ بلکه می خواهم عرض کنم آن چه امام انجام داد، بر مبنای تشخیص ایشان بود. این که انسان به تشخیص خودش بتواند در لحظه های حساس عمل کند، کار بزرگی است؛ یعنی همان «يَخْشَوْنَهُ وَلا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلا اللَّهَ».

خضوع و خشوع امام(ره) به ایشان هیبتی الاهی داده بود

بعد دیگر شخصیت حضرت امام رضوان الله علیه از منظر قرآن، خشوع ایشان در برابر خداست. در ادامه ی همین آیه است که می فرماید: «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ ( فاطر ٢٨) » حضرت امام در کنار عدم خشیت از دیگران و شجاعت در برخورد با طغیان گران، طاغوت ها، متکبران، مستکبران و سرکشان، عبد خاضع و فروتی برای خدا بودند. در برابر خدای متعال شکسته دل، شکسته تن، فروتن، خاضع، عابد بودند. بنده از دوران کودکی و نوجوانی، توفیق داشتم که در محضر امام حاضر شوم؛ به نماز جماعت ایشان ملتزم بودم و اصرار داشتم پشت سرایشان نماز بخوانم. ملتزم بودم در درسهای اخلاقی ایشان شرکت کنم. بنده این شخصیت فروتنانه ی حضرت امام را با وجود هیبتی که داشتند با همه ی وجودم دیدم. هیبت ایشان همراه با فروتنی بود؛ هیبت ایشان الهی بود؛ نه هیبت مستکبرانه و توأم با منیّت! امام در رفتار و کردارشان سعی داشتند همه ی موازین شرعی را رعایت کنند. مثلا وقتی به سمت حرم یا درس می رفتند، از سمت راست حرکت می کردند، قدم هایشان نه خیلی تند بود، نه خیلی کند.

با این که چشمان حضرت امام باز بود، اما "غض بصر" داشتند؛ یعنی نگاهشان، نگاهی نبود که العیاذ بالله به دیگران و محیط زندگی مردم دوخته شود. نحوه ی رفتار ایشان با دیگران، نحوه ی رفتار ایشان در زندگی شخصی، در زندگی اجتماعی، در زندگی سیاسی، به طور کامل منطبق بر موازین دینی بود. 

این ثبات شخصیت و استحکام شخصیت حضرت امام هیبتی به ایشان بخشیده بود که در دیدارهای ایشان با سران و فرستاده های کشورهای دیگر کاملا نمود پیدا می کرد؛ و وقتی می خواستند خدمت حضرت امام برسند، خواسته یا ناخواسته در برابر امام احساس حقارت می کردند. این احساس از ناحیه ی آن هیبتی بود که خدای متعال به امام بخشیده بود. این مطلب را روایت اهل بیت علیهم السلام نیز تأکید می کند؛ امام حسن مجتبی علیه السلام می فرماید: «اذا اردت عزا بلا عشیرة وهیبة بلا سلطان فاخرج من ذل معصیة الله الی عز طاعة الله (بحارالانوار، ج 44، ص 139)» این روایت به این بعد از شخصیت حضرت امام اشاره دارد.

چرا به ایشان لقب امام داده شد؟

مطلب دیگری که درباره حضرت امام لازم است عرض کنم این است که، اینکه به ایشان لقب امام داده شد، همین طوری و خود به خود نبود؛ ما در تاریخ، مراجع تقلید زیادی داشتیم؛ خیلی ها را حتی امام هم خوانده اند؛ اما در باب امام مطلب طور دیگری بود. همه ی ما در جریان انقلاب بودیم؛ دیدیم که چگونه اتفاقات رخ می داد؛ واقعا انتصاب این واژه به ایشان، اصطلاح سازی نبود؛ بلکه به طور طبیعی و به تدریج، سر زبانها آمد و جا افتاد. شکل برخورد و رهبری ایشان در مدیریت و هدایت جامعه، در رویارویی با حوادث و پیشامدهای انقلاب، این جایگاه را تأیید و تثبیت می کرد. بعضی ها که دلشان بیمار بود، گاهی می گفتند: "ما دوازده امام که بیشتر نداریم؛ شما چرا امام سیزدهم را اضافه کردید!" اولا منظور از این امامی که گفته می شد، امام معصوم از ائمه ی دوازده گانه نبود؛ و تنها معنای لغوی امام، مد نظر بود. یعنی همانی که درآیه ی کریمه ی قرآن آمده: «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا ( فرقان 74)» از این آیه ی شریفه استفاده می کنیم که ما یک امامت خاصه ای داریم که مختص به مقام ائمه ی معصومین سلام الله علیه است و غیر از این حضرات، به هیچ کس تجاوز نمی کند. مقام خاصی است، مقام عصمت است؛ مقامی است که رفتار و کردار آنها، به وسیله ی وحی الهی بر وحی منطبق می شود؛ و امام به این معنای خاص، کاشف از وحی الهی و حجت به تمام معناست.

امام(ره) در عمل واقعاً معصوم بود

اگر چه حضرت امام، معصومی که دلیل قرآنی بر عصمتش باشد نبوند؛ اما در عمل واقعا معصوم بودند. ما در تاریخ تشیع، معصومینی که درعمل معصوم باشند زیاد داشتیم. آن عصمتی که برای امامان ثابت می کنیم عصمت واجبه است؛ یعنی عصمتی است که خدای متعال با دلیل آمده و این عصمت را اثبات کرده است. ما یقین داریم که بسیاری از یاران رسول الله و ائمه ی هدی سلام الله علیهم، آن چنان مطیع رسول الله وائمه ی هدی بوده اند که هیچ گاه از رسول اکرم و ائمه ی هدی تخطی نکرده اند. یعنی همان طوری که آن ها معصوم بودند، این ها نیز در عمل راه عصمت را در پیش گرفتند؛ در صورتی که واجب العصمة هم نبودند. مگر ما شک داریم که زینب کبری سلام الله علیها، حضرت علی اکبر، حضرت ابالفضل سلام الله تعالی علیهما، بسیاری از یاران سیدالشهداء، امیرالمؤمنین، امام مجتبی و امام سجاد علیهم السلام دارای مقام عصمت بودند؟!

مقام عصمت این بزرگان عصمت واجبه ای که از آنِ امامت باشد نبود؛ بلکه به این معنا که آن چنان پایبند به پیروی و تبعیت از امامان بودند و پا جای پا امامان می گذاشتند که هیچ رفتار و کرداری و حتی اندیشه و ایده ای برخالف آن چه ائمه هدی تعلیم کرده بودند از ایشان سر نزد. در بین علمای ما نیز، امثال شیخ انصاری ها، شیخ طوسی ها، علامه ی حلّی ها و مرحوم آقای بروجردی ها، واقعاً در هیمن حد بوده اند. امام رضوان الله علیه نیز یکی از برترین نمونه های این مقوله است. وقتی آدم رفتار و کردار حضرت امام را می بیند، متوجه می شود که ایشان در هر گفتاری، در هر کرداری، طبق موازین سخن می گفتند و طبق موازین عمل می کردند، لذا به این نتیجه می رسد که حقیقتا خدای متعال ایشان را به مقام امامت رسانده بود. باز تأکید می کنم منظور ما، مقام امامت و عصمتی که مختص ائمه ی دوازده گانه باشد، نیست؛ بلکه منظور ما، مقام امامت عملی است؛ هم چنان که بسیاری از مؤمنین که مقام تقوای بالا را پیدا می کنند، برای دیگران الگو می شوند.

پرهیزکاران و مراجع از تقوای امام(ره) درس می گرفتند

در آیه ی کریمه ی قرآن کریم آمده است: «أُولئِکَ الَّذينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ...(انعام 90)» انبیائی که به رسول اکرم گفته می شود: «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ»، آن¬ها خود، نسبت به بنی اکرم صلی الله علیه و الله و سلم مأموم بودند و رسول اکرم، قائد اعظم آنها بوده است؛ اما هدایت آنها همان راه مستقیم الهی است که راه نبی اکرم است و می توان به نبی اکرم گفته شود از همین راه برور. و این دستور دستوری است که برای همگان صادر شده است.

خوب است انسان، خوبان را که می بیند، از خوبان درس و الگو بگیرد. حال اگر یک انسان خوبی، بیشترین نسبت خوبی را داشت، خواه ناخواه بیشترین مقام امامت را خواهد داشت؛ یعنی بهترین الگو خواهد شد. در روایات مان این مضمون آمده است که "شایسته نیست در شهری که صد هزار نفر جمعیت دارد، کسی از شیعه ی ما در رفتار و کردار و اخلاق و خوی الهی، برتر و بهتر باشد"؛ یعنی شیعه ی حقیقی ائمه اطهار چنین است؛ چنین شیعه ای، شیعه ی کامل و تام و خالص است؛ لذا به سلمان رضوان الله تعالی علیه گفته شد «سلمان منّا اهل البیت (مجمع‏البيان، ج 2، ص‏427)». در روایات داریم که درجات ایمان ده درجه است و سلمان توانسته بود به آن درجه ی دهم - یعنی ایمان کامل دست پیدا کند.

خدای متعال به حضرت امام، امامت بخشیده بود / امامت به معنای الگو بودن

سلمان یک الگو است برای آن هایی که دسترسی به امام معصوم نداشته باشند. وقتی سلمان در مدائن به عنوان والی مدائن تعیین شد، سلمان برای همگان الگو بود؛ به یک معنا، سلمان در آن محیط امام بود. همین حالت را حضرت امام قدس الله روحه نیز داشتند. این آیه در ایشان تجلی پیدا کرد: «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا...» بلکه همه این آیه در حق امام تحقق یافت؛ یعنی هم قرهّ اعین بودن ذریّه و زوجه ی امام برای امام، هم امامت امام برای متقین. خود ایشان یک انسان سراسر تقوا بودند و متقیان و پرهیزکاران دیگر از تقوای ایشان درس می گرفتند. این که می بینیم بزرگانی همچون آیت الله العظمی اراکی، آیت الله العظمی مرعشی نجفی، آیت الله العظمی گلپایگانی، آیت الله العظمی بهجت، بزرگانی که خودشان در مقام تقوا و علم و پای بندی به موازین به بالاترین درجات دست یافته بودند؛ با این وجود، نسبت به امام، تواضع می کردند. نقل است آیت الله العظمی اراکی، خدمت حضرت امام که رسید، دست بر سینه گذاشت و گفت: السلام علیک یابن رسول الله؛ یعنی با این حالت تواضع و فروتنی نسبت به حضرت امام برخورد کرد. یا آیت الله العظمی آقا سید احمدآقای خوانساری؛ با اینکه این مرجع بزرگوار از نظر تفکر سیاسی با امام هماهنگ نبود، مع ذلک، نسبت به حضرت امام کمال تواضع و فروتنی از خود نشان می داد. این همان حالتی است که خدای متعال برای متقین عطا می کند. لذا خدای متعال به حضرت امام، امامت بخشیده بود؛ امامت به معنای الگو بودن.

این یک تصویر اجمالی از شخصیت حضرت امام رضوان الله تعالی علیه، از منظر قرآن کریم است.

در آستانه ی سالگرد ارتحال حضرت امام رحمت الله علیه قرار داریم، اگر اجازه بفرمائید در محضر حضرتعالی به عنوان یکی از متخصصین و صاحبان کرسی تدریس در فقه حکومتی مقداری مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام را از بعد سیاسی و از منظر فقه حکومتی مورد ارزیابی قرار بدهیم. یک از ابعاد سالگرد ارتحال حضرت امام (رضوان الله علیه) اجتماع عظیمی است که از امت اسلامی در آن روز اتفاق می افتد. در فرهنگ اسلامی ما بر اجتماعات مردمی بسیار تاکید شده است؛ آنچنان که مثلا می فرماید: «الزموا السواد الاعظم، یدالله مع الجماعة» دست قدرت الهی از آستین اجتماعات عظیم مؤمنین بیرون می آید. بفرمائید جایگاه اجتماعات مردمی از منظر فقه حکومتی چیست و چگونه در پیشرفت مکتب اسلام و دفع دشمنان اسلام نقش ایفا می کند؟

دو خط ولایتی عبودیت دسته جمعی

آیت الله اراکی: یکی از کارهای بزرگ اسلام، ایجاد جامعه ی الهی است. مقصود ما از جامعه ی الهی آن جامعه ای است که عبد خداست. ما همانطوری که فرد عبد خدا داریم جامعه ای عبد الهی هم داریم اینکه قرآن کریم می فرماید: « وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ (انبیاء 105)»؛ این وراثت أرض از آن عباد صالحین است. این عباد الصالحین یعنی عبودیت دسته جمعی و پرستش اجتماعی.

در بینش علم الأجتماع اسلامی، عبودیت دسته جمعی از طریق دو خط ولایتی پیدا می شود. خدای متعال دو نوع پیوند ولایتی، بوسیله ی رهبران الهی در جامعه ایجاد می کند. یک پیوند ولایتی پیوند طولی است؛ یعنی فرد جامعه اراده اش می شود خاضع برای اراده ی امام؛ در زیارات ائمه اطهار این عبارت را کراراً تکرار می کنیم «أنا سلم لمن سالمکم، حرب لمن حاربکم»،«و قلبی لقلبکم سلم و امری لامرکم متبع» این فرازها فرازهای بزرگ و گویایی است. قلب ما سلم قلب امام است؛ امر ما متبع امر امام است؛ این همان ولایت طولی است. به عبارت دیگر، هرگاه هر تک فرد جامعه تسلیم امامت اجتماعی شد و امامت ولیِّ جامعه را پذیرفت، جامعه بوجود می آید. هر فردی به نحوی، نموداری از امام جامعه خواهد شد؛ و به تدریج ترکیب شخصیت او از ترکیب شخصیتی آن امام اثر می پذیرد. یعنی آن استواری که در شخصیت امام است، در نتیجه ی پیروی افراد جامعه از امام، به شخصیت آنها منتقل می شود. این یک خط ولایت یا یک نوع پیوند ولایتی است که ما از آن به پیوند طولی تعبیر می کنیم.

در کنار این پیوند طولی یک خط ولایتی دیگر وجود دارد که پیوند عرضی است؛ پیوند عرضی نتیجه ی آن پیوند طولی است. یعنی این افرادی که پیوند طولی با امام دارند و قلبشان سلم با امام است، با هم پیوند پیدا می کنند؛ در نتیجه ی آن پیوند و جوشش، یک جامعه ی پیرو امام بوجود می آید؛ نه افراد پیرو امام؛ یک روح جمعیِ پیرو پیدا می شود که منجر به یک امامت جمعی برای این امت می شود؛ یعنی آن ها امام سایر امتها می شوند؛ قرآن کریم می فرماید: « وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَکُونَ الرَّسُولُ عَلَيْکُمْ شَهيداً...(بقره 143)» رسول الگوی مردم است و این مردم، در عرصه ی اطاعت، با هم پیوند برقرار می کنند؛ در نتیجه، یک روح جمعی، یک جامعه ی مطیع و یک جامعه ی عباد صالح، شکل می گیرد. این ولایت عرضی، در طول امام و بهره مند از امام است؛ این مضمون خطاب هایی است که ما نسبت به ائمه علیهم السلام داریم «قلبی لقلبکم سلم أمری لأمرکم متّبع (زیارت اربعین- مفاتیح الجنان)».

امام جمع کننده ی کلمه ی مردم، براساس تقواست

نسبت به امام و نقش ایشان در ایجاد این پیوند ولایت عرضی، تعبیری در دعای ندبه داریم که خطاب به حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عرض می کنیم: «أین جامع الکلمة علی القتوی»؛ این فراز بسیار مهمی است؛ می فرماید امام جمع کننده ی کلمه ی مردم، براساس تقواست؛ مثال این پیوندی را که امام بوجود می آورد مثل نخ تسبیح است؛ که بین دانه ها پیوند ایجاد می کند، نخی که این مجموعه را بهم وصل می کند نخ تقواست. اینها اگر دور هم جمع می شوند اجتماعشان بر تقواست؛ لذا اجتماعات ما اجتماع بر سلم است؛ در کجا جمع می شویم؟ در مساجد، در نماز جمعه، در نمازهای عید، در حج؛ و همه ی این گردهم آیی ها، اجتماع بر کلمه ی تقواست. اینها آن پیوند عرضی ولایتی را بوجود می آورد. این جاست که ما متوجه می شویم که برگزاری مراسم اجتماعی برای احیای کلمه تقوا چقدر ارزش دارد. این جمعِ بر کلمه ی تقوا است.


حالا اگر ما جمع بشویم به یاد بزرگان مان، فرضا روز میلاد، یا رحلتِ رسول اکرم ، یا میلاد فاطمه صدیقه کبری سلام الله تعالی علیها و  میلاد سایر ائمه هدی یا شهادت های آن بزرگواران؛ این اجتماعات ما همه اجتماع بر تقواست؛ و از آن اجتماعاتی است که این پیوند تقوائی را در جامعه شکل می دهد. همین مطلب در باب امام امت رضوان الله علیه نیز صادق است؛ همان طور که گفته شد، حضرت امام (قدس الله روحه) واقعاً امام المتقین در عصر ما هستند؛ تعارف نداریم! متقیان، پرهیزگاران، نیکان، وجود مقدس امام را الگوی تقوا و تجسم معیارها و ارزشهای الهی یافته بودند. حالا اگر ما در ایام رحلت امام و به یاد امام، گرد هم بیائیم، که البته بهترین مناسبت است؛ یعنی مناسبتی است که مردم بیشترین آمادگی را برای اجتماع به یاد امام دارند؛ و بهترین زمینه فراهم هست؛ آنگاه این اجتماع، بزرگداشت چیست؟ بزرگداشت آن تقوائی ست که امام داشت؛ و در حقیقت اجتماعی است برای بزرگداشت کلمة الله؛ اجتماعی است برای بزرگداشت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم؛ دلیل آن هم این است که قلب امام، برای قلب ائمه ی هدی، سلم بوده؛ امر او برای امر رسول الله و ائمه هدی سلم و متبّع بوده  است. مثال اعلی و نمونه ی برتر «قلبی  لقلبکم سلم» خود وجود مقدس حضرت امام سلام الله تعالی علیه بود؛ به تعبیر ما طلبه ها، امام معنای حرفی رسول الله و ائمه ی هداست.

 بزرگداشت یاد امام مصداق بزرگداشت وجود مقدس رسول الله(ص) است

اگر ما این معنی حرفی را پاس بدایم، در حقیقت پاسداشت از آن معنای استقلالی است؛ زیرا که این معنای حرفی؛ تابع، پیرو و وابسته ی به اوست. امام بزگوار ما همان تابش نور رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بر دل ها، بر خانه ها و بر جمع ما است. اگر ما دور هم جمع شویم برای بزرگداشت امام و بهره گیری از این نور، در حقیقت، گردهمایی برای بهره گیری از نور رسول اکرم و ائمه هدی و وجود مقدس ولی عصر ارواحنا فداه است؛ و لذا این اجتماع بسیار پراهمیت است.

جامعه ی ما دسترسی به امام معصوم ندارد، جامعه ی ما دسترسی به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ندارد؛ اما دسترسی به تابش نور ایشان دارد؛ این تابش، همان وجود مقدس امام بزرگوار و ولی فقیه است. لذا بزرگداشت یاد امام و معرفی اندیشه ها، رفتار و شخصیت ایشان، مصداق اجتماع بر کلمه ی تقوایی است که در متون دینی ما آمده و مصداق بزرگداشت ائمه هدی و وجود مقدس رسول الله صلی الله علیهم اجمعین است؛ چون احیای یاد آنهاست؛ و ذکر آنها، ذکر خداست؛ به همین دلیل عبادت است و ثواب دارد. قرآن کریم می فرماید: « قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْکُمْ ذِکْراً رَسُولاً...(طلاق 10،11)» رسول الله خودش ذکر است؛ یاد و ذکر شخصیت هائی که تابع محض  رسول ، و تابش وجود مقدس نبی اکرم اند، نیز ذکر خداست.

حضرتعالی به زیبایی ابعاد معنوی و باطنیِ سالگرد ارتحال حضرت امام را بیان فرمودید که افق معرفت و نگاه ما را نسبت به این مراسم مهم ارتقاء بخشید. اما با توجه به اینکه دنیا هم نسبت به این مراسم، حساس است و 500 خبرگزاری بزرگ دنیا می آیند و مراسم را مخابره می کنند؛ ابعاد سیاسیِ این اجتماع عظیم و تأثیری که در پیش برد اهداف انقلاب اسلامی و کلمه ی توحید و دفع دشمنان اسلام، می تواند داشته باشد را چگونه ارزیابی می فرمائید؟

اجتماع عظیم 14 خرداد اقتدار سیاسی ما را می افزاید

آیت الله اراکی: ملاک اقتدار سیاسی در یک جامعه، همان پیوند ولایت عرضی است که عرض شد. یعنی اقتدار سیاسی در نتیجه ی این پیوند عرضی بوجود می آید. هر جامعه ای که این پیوند عرضی در آن مستحکم تر و گسترده تر باشد، از اقتدار و اثرگذاری بیشتری در صحنه جهانی برخوردار خواهد بود؛ و هیبت اش در دل دشمنان بیشتر خواهد بود. اینکه می بینید مثلاً وقتی نسبت مشارکت مردم در انتخابات مجلس شورای اسلامی فرضا همین انتخابات اخیر زیاد می شود، تأثر عینیِ خودش را در موضع گیری دشمنان نسبت به ما می گذارد. این بیان گر آن است که حضور عینی مردم، نمایانگر اقتدار سیاسی جامعه-ی ما است. این اقتدار پیوند عرضی در این اجتماعات شکل می گیرد. یعنی این گردهمایی ها اقتدار سیاسی ما را می افزاید و تداوم می دهد و تعمیق می بخشد و هر چه این اقتدار سیاسی بیشتر بشود خواه ناخواه هیبتِ ما در دل دشمن بیشتر خواهد شد و نفوذ ما در دنیا بیشتر خواهد بود؛ و این به نفع مردم است؛ یعنی مصالح و منافع مردم ما در دنیا بیشتر تأمین خواهد شد.

بنده پیش بینی میکنم که زمان زیادی طول نخواهد کشید که سرمایه های دنیا حتی از لحاظ اقتصادی به سمت ایران سرازیر شود؛ یعنی اقتدار سیاسی، اقتدار اقتصادی را بدنبال خواهد داشت. وقتی اقتدار نظام از لحاظ سیاسی جا افتاد، کشور ما بعنوان یک کشور امن، از لحاظ سیاسی، اقتصادی و حتی اخلاقی، معرفی و شناخته می شود.

الأن مردمی که از جاهای دیگر به ایران می آیند، نه تنها امنیت سیاسی، بلکه بیشترین امنیت اخلاقی را احساس می کنند. به عنوان مثال، یک شبکه ای راه افتاده است بنام "آی فیلم"، این شبکه تنها فیلم پخش می کند؛ شما ببینید مردم دنیا با این رسانه چگونه تعامل می کنند؛ خیلی از خانواده هایی که تلویزیون های دیگر را  به روی بچه ها و جوانها شان می بندند، تشویق می کنند که جوانها این را تماشا کنند؛ یعنی این رسانه را رسانه ی امن برای خانواده های خودشان می دانند. خب! اگر همین رویّه در فرهنگ ما توسعه پیدا کند، و همه ی صدا و سیما ما چنین بشود، بسیار تاثیرگذارتر خواهیم بود. پس اگر نساب امنیت فرهنگی و امنیت اخلاقی در رسانه های ما، در اجتماعات ما، در مظاهر اقتدار ما، بالا برود ببینید چه اتفاقی در دنیا رخ خواهد داد!

بنده به یقین مطمئن هستم، زمان زیادی نخواهد گذشت که مردم ما میوه ی شیرین صبرشان، در برابر محاصره ی اقتصادی، در برابر کمبودها، در برابر ناگواریها، را خواهند چید؛ و آن زمانی است که هیچ جا برای سرمایه گذاری و کار اقتصادی برای مردم دنیا امن تر، پرسودتر، اخلاقی تر، مطمئن تر از ایران نخواهد بود. این حادثه ای است که انشاء الله درآینده اتفاق خواهد افتاد و این اجتماعات ما چنین اتفاقی را تسریع می کند.

هر چه ما در این اجتماعاتی که اجتماع برتقواست  حضور بیشتری پیدا کنیم، اخلاق در جامعه زنده تر می شود؛ پای بندی به موازین در جامعه زنده تر می شود؛ ارزشهای انقلاب، در جامعه پایدار تر و حاضرتر می-گردد؛ و لذا راه را به سوی آن آینده خوب برای ما هموارتر و کوتاه تر می کند.

یکی از جلوه های حضور مردم در سالگرد ارتحال امام، تجدید بیعت با ولی امر مسلمین جهان که وارث حضرت امام و پرچمدار انقلاب اسلامی هستند می باشد، اگر لطف کنید و جایگاه تجدید بیعت با ولایت امر و پرچمدار حق را به عنوان یک مؤلفه در الگوی سیاسیِ ولایت محورِ ما و به عنوان یک موضوع در فقه حکومتی مورد ارزیابی قرار دهید ممنون می شوم.

اقتدار مقام معظم رهبری اقتدار قرآن است

آیت الله اراکی: مقولهای در قرآن کریم است که تحت واژه ی میثاق از آن یاد شده است. این میثاق جلوه ای از همان پیوند طولی و عرضی است که اشاره شد. اجتماع می بایست یک جامع داشته باشد؛ یعنی اینکه مردم دور هم جمع می شوند بی علت نیست. این جامع دوگونه است؛ فرضا یک بار مردم برای مشاهده بازی فوتبال جمع می شوند؛ این حادثه مخصوص به زمان و مکان خاصی است؛ یعنی وقتی بازی تمام شود، این جمع پراکنده می شود. آنچه اینها را یکی کرده بود، بازی فوتبال بود؛ وقتی بازی رفت، جمع هم می رود؛ لذا ارزش و توانِ این جمع، به اندازه ی همان زمان فوتبال است نه بیشتر. گاهی آنچه مردم را جمع می کند، یک محور ثابت و مداوم مانند رهبری است؛ یعنی اگر امامتِ حضرت امام، مردم را دور هم جمع کرد، در صورتی که این محوریت در یک رهبر جایگزین تداوم پیدا نکند، آن جمع از هم پراکنده خواهد شد. آن مشکلی که بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پیدا کردیم همین بود. یعنی آن پیوندی که مردم در پیروی از رسول اکرم به هم پیدا کردند؛ که قرآن کریم می¬فرماید: «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ...(فتح 29 )» آن پیوند از بین رفت! آن حالت جمعی و آن پیوند جمعی، بی علت بوجود نیامده بود و نتیجه ی خود این افراد هم نبود، بلکه در نتیجه ی رسول اکرمی بود که اینها در معیّت با او این پیوند را پیدا کرده بودند. لذا قرآن می فرماید: « وَالَّذِينَ مَعَهُ » چنین اند. این معیّت رسول اکرم صل الله علیه و آله وسلم، اگر در معیّت با امیرالمؤمنین تداوم پیدا می کرد، آن اقتدار، آن درخشندگی، آن صفا، آن پاکی، آن یکدلی، آن وحدت هم تداوم پیدا می کرد. ولی چون چنین نشد، وحدت تبدیل به جنگهای داخلی در درون امت اسلامی شد! آن صفا تبدیل به جاه طلبی بسیاری از جاه طلبان شد! آن زهد و قناعت تبدیل به دنیا طلبی ها شد! آن صفای عبادی که قرآن می فرماید « تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً ...(فتح 29)» از بین رفت! بسیار نادر بودند کسانی که یک چنین حالاتی براشان ماند. امیرالمؤمنین سلام الله تعالی علیه در یکی از خطبه های نهج البلاغه می فرماید که ما با رسول اکرم که بودیم، یاران رسول اکرم این چنین بودند؛ الآن من در میان شما امثال چنین افرادی را نمی بینم یا کم می بینم.


اگر ما بخواهم جامعه ای را که امام با آن اقتدار ساخت، آن ارزشهایی را که امام بوجود آورد، تبیین کرد، تبلیغ کرد، آن موجی که امام در جهان به نفع دین، به نفع ارزشهای مثبت، به نفع تقوا بوجود آورد تداوم پیدا کند؛ که امام تقوا را از انزوا بیرون کشید، پاکی و فضلیت را از گوشه گیری بیرون آورد، و این تقوا در صحنه ی جامعه آمد، در بازار،  در مسجد، در خیابان، آن جوانی که در زمان رژیم شاه افتخارش به این بود که از الگوی غربی پیروی کند، از الگوهای زشت تبعیت کند، این جوان آمد الگوی خودش را امام حسین سلام الله علیه  قرار داد؛ آن تقوا آمد در جبهه ها، آمد در مساجد، در مدرسه ها، در آموزش و پرورش؛ قاریان قرآن تشویق شدند، انسانهای باتقوا مورد عنایت قرار گرفتند و برجستگی پیدا کردند.

سابقاً که چنین نبود! در زمان رژیم اگر کسی می خواست تقوا را در یک محیط آموزشی چه دانشگاه، چه دبیرستان، و چه در محیط های آموزشی دیگر رعایت کند و پاک دامن باشد او را می گرفتند امّل! و منزوی می شد. اما بعد از انقلاب و با آن کاری که امام انجام داد، در محیط های آموزشی بطور نسبی یا بطور عموم، به انسان باتقواتر بهای بیشتری داده می شود. این خیلی کار عظیمی بود که امام انجام داد.

اگر ما بخواهیم این ادامه پیدا کند باید این محور رهبری امام را در جانشین او تداوم ببخشیم، به همان شکلی که ما از امام تبعیت میکردیم از مقام معظم رهبری تبعیت کنیم.

این نکته را باید بسیاری بدانند! حتی اگر فرض کنید کسی با مقام معظم رهبری اختلاف نظر پیدا کرد و یک نظر و مطلبی را از حضرت ایشان نپسندید! حق ندارد مخالف کند یا اظهار مخالفت کند. باید این محور را تحکیم بخشید.

اقتدار مقام معظم رهبری اقتدار شخص ایشان نیست، اقتدار قرآن است. کسی که دلش به حال قرآن می سوزد، کسی که دلش به حال امام زمان می سوزد، کسی که معقتد است باید امام زمان در جامعه ما محور کار بشود، راهکارش این است که مقام معظم رهبری را تقویت کند.

در این اجتماعاتی که دور هم جمع می شویم، اگر ما پیروی از مقام معظم رهبری را اعلام کنیم، اطاعت از مقام معظم رهبری را اعلام کنیم، این دقیقا همان چیزی است که ما در زیارتنامه ها نسبت به ائمه اطهار اعلام می کنیم.

این همه تأکید شده است که بروید به زیارت امیرالمؤمنین، به زیارت سیدالشهداء، به زیارت امام رضا (علیهم السلام)؛ علت زیارت ائمه ی اطهار چیست؟ علت آن این است که در این زیارتها با ائمه هدی تجدید پیمان می کنیم؛ می گوییم ما در راه شما ثابت قدم ایم و دور و بر شما هستیم؛ پس آن ارزشهایی که شما می خواستید در جامعه گسترش دهید، بوسیله ما زنده نگه داشته میشود. ما هیمن کار را ما با مقام معظم رهبری باید بکنیم.

وقتی خدمت مقام معظم رهبری، اجتماعی شکل می گیرد و این مردم شعار می دهند، این شعارها شعارهای توصیه شده ی از سوی ائمه اطهار است. یعنی همان شیوه ای است که ائمه هدی فرموده اند که ما با خود آن بزرگواران عمل کنیم؛ آنهایی که نمایندگان امامان هدی هستند نیز، اگر خدمتشان می رسیم بگوییم و اعلام کنیم «ما همه سرباز توئیم خامنه ای، گوش به فرمان توئیم خامنه ای». این شعارها خیلی معنی دارد این همان چیزی است که ما در زیارت وارث و در زیارتهای دیگر می گوئیم «انا مطیع لکم» یا «سلم لمن سالمکم، حرب لمن حاربکم». ما از آنجا یاد گرفتیم و این درست هم هست؛ کاملاً روی همان ریل و سکه ای است که قرآن کریم و نبی اکرم و ائمه ی هدی دستور داده اند که روی آن قرار بگیریم.

امیدواریم که خدای متعال به همه ی ما توفیق یاری مقام معظم رهبری و اطاعت از آن حضرت را عنایت کند؛ که اطاعتش امام زمان و ائمه هدی و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است.

با توجه به اینکه ما به النزاع ولی فقیه به عنوان پرچم دار توحید، در تقابل با پرچمدار کفر، قلوب بشریت و میزان محبوبیت و مقبولیت، در بین آحادِ جامعه ی جهانی می باشد و با توجه به اینکه خاستگاه قدرت در الگوی سیاسی توحیدی، به رابطه ی حبّی و ولائیِِ بین امت و امام بازگشت می کند؛ در اجتماعات عظیمی مانند سالروز رحلت امام عظیم الشان که مقام عظمای ولایت سخنرانی می فرمایند و یا فرضا نماز جمعه هایی که به امامت ایشان برگذار می گردد، نسبت به حضور و اعلام محبت و همایت از ایشان، آیا از منظر فقه حکومتی تکلیفی بر عهده ی امت اسلامی هست؟ به عبارت دیگر آیا از موضع تولید قدرت برای تقابل با کفر، به عنوان مهمترین عنصر حاکمیت، تکلیفی متوجه امت اسلامی می گردد؟

مشکل ما در طول تاریخ سستی یاران بوده است

آیت الله اراکی: مطلب بسیار مهمی را اشاره کردید. کاش که این زودتر مطرح می شد چون مهم است و قلب بسیاری از مباحث، همین نکته ای است که شما به آن اشاره کردید. در قرآن کریم به یک میثاقی اشاره شده است مابین مردم و رهبران الهی؛ و آن میثاق، میثاق نصرت و یاری است. در چند جای قرآن اشاره شده است که اصلاً آن سؤالی که که خداوند متعال روز قیامت از مردمان می کند، سؤال از این یاری است. آنجایی که خداوند متعال اشاره می کند که: «فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ (اعراف 6)» ما از مردمی که رسولان را برای آنها فرستادیم سؤال می کنیم. سؤال از چیست؟ در سوره ی صافات خدای متعال توضیح می دهد که سؤال از چیست؟ «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ، مَا لَكُمْ لَا تَنَاصَرُونَ (صافات 24،25)» اینکه چرا یاری نکردید؟! سؤال بنیادین و اصلی روز قیامت این است که چرا رهبران الهی و فرستادگان مرا تنها گذاشتید! خدای متعال از زبان حضرت عیسی علیه السلام نقل می کند که: « كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ...(صف 14)» اصلاً پیام انبیاء برای یارانشان این بوده است که "کیست مرا در مسیر خدا یاری کند". در جایی دیگر خدا در رابطه با رسول اکرم می فرماید: «هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ...(انفال 62)» یعنی این تأیید الهی نسبت به رسول اکرم تأیید به نصر مؤمنین هم بوده است؛ مؤمنین یعنی جامعه ی ایمانی. جامعه ای که گفت اشهد أن لاأله الاالله و أن محمدرسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، جامعه ای که گفت أنّ علیاًولی الله، این جامعه مسئول از یاری ست؛ یعنی مسئول است که در یاری امیرالمؤمنین، در یاری رهبران الهی پایدار شود و این یاری را انجام بدهد. مشکل ما در طول تاریخ فقدان همین یاری و یا سستی یاران بوده است. اصلاً علت همه ی بدبختی های جامعه ی بشری، محرومیت آن از عدالت و رهبری عینی و بالفعل رهبران الهی از همین نصرت و عدم نصرت برخواسته است. اینکه سیدالشهدا (علیه السلام) در روز عاشورا فریاد برمی آورد «هل من ناصر ینصرنی» اشاره به این پیوند است، اشاره به این پیمان است؛ پیمان نصرت!

نصرت امیرالمؤمنین به نصرت ولی فقیه است

در آیه ی کریمه، نسبت به رسول اکرم می آید: «فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (اعراف 157)» آن نصرت میثاق و پیمانی الهی است. خدای متعال در آیه¬ای دیگر اشاره به این پیمان نصرت می کند که «إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (توبه 111)» این بعیت و این پیمان، پیمان نصرت است. ما مسئولیم از نصرت امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)؛ ما در برابر نصرت امیرالمؤمنین مسئولیم و نصرت امیرالمؤمنین به نصرت ولی فقیه است.

آن کس که امروز این پرچم را برداشته مقام معظم رهبری است؛ بنابراین هر اقدام و حضوری که در این نصرت نقش داشته باشد یعنی جایگاه رهبری را تقویت کند ، جایگاه این مجموعه ی پیرو رهبری را تقویت کند، این پیوند عرضی و طولی را تقویت کند، مصداق عمل به این پیمان نصرت است.



یعنی هر جا ببنیم که اگر حضور پیدا کنیم یاری است و اگر حضور پیدا نکنیم یاری نکرده ایم، اینجا ما مسئول ایم؛ این مسئولیت هم مسئولیت شرعی است. یعنی وجوب نتیجه ی این مسئولیت است. این وجوب دلیل شرعی دارد که دلیلش همین آیاتی ست که عرض کردم و اضافه بر این آیات، آن فرمایش حضرت امیرالمومنین علیه السلام در خطبه شقشقیه است که می فرماید: « اما والذی فلق الحبة و برا النسمة لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلماء الا یقاروا علی کظة ظالم و لا سغب مظلوم لا لقیت حبلها علی غاربها...» معلوم می شود اینکه امیرالمؤمنین خانه نشین شد، برای قلت ناصر بود. هر نحوه تقلیل نصرت، خیانت به پیمان با خدا و کوتاهی در عمل به مسئولیت بزرگ الهی در نصرت انبیاء و نصرت امامان و نصرت رهبران الهی است.

به عنوان آخرین سوال از محضر جنابعالی؛ امسال ایام البیض رجبیه و مراسم اعتکاف همزمان شده است با سالروز ارتحال حضرت امام(رضوان الله علیه) ممکن است برای کسی سؤال شود که شرکت در کدام مراسم اولویت دارد؟

حضور در مراسم امام و اجتماع آن روز یک تکلیف مهم و عمل به میثاق الهی است

آیت الله اراکی: به طور قطع شرکت در مراسم حضرت امام اهم از اعتکاف است. چون اعتکاف را در وقت دیگر می شود انجام داد. اعتکاف اختصاص به این ایام و لیالی ندارد. بهترین وقت اعتکاف دهه ی آخر ماه رمضان است؛ خب می شود اعتکاف را به آن ایام منتقل کرد. می شود اعتکاف را یک روز قبل، دو روز قبل، به هر حال اعتکاف وقت خاصی ندارد و می توان همه وقت اعتکاف کرد. اما مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام وقتش معین است. از طرفی اعتکاف یک فعل مستحب است ولی حضور در مراسم امام و اجتماع آن روز یک تکلیف مهم و عمل به میثاق الهی است. 
ارسال به دوستان