۰۸ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ دی ۱۴۰۳ - ۱۸:۴۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۵۵۸۸۴
تاریخ انتشار: ۲۱:۳۰ - ۱۸-۱۱-۱۳۹۱
کد ۲۵۵۸۸۴
انتشار: ۲۱:۳۰ - ۱۸-۱۱-۱۳۹۱

پارتی برای برای فرستاد "آفتاب" به فضا؟!

الف.راستگو
جالب است! این روزها کسی حال ما را نمی پرسد، اگر یکماه هم ستون طنز "عصرایران" به روز نشود کسی نمی پرسد این "الف.راستگو" زنده است یا مرده! فوق فوقش چند نفری کامنت می دهند و از "آقای پپه" خواهند خواست دوباره دست به قلم شود!

البته تمام این حرف ها بهانه است! چند روزی هست دچار این سئوال فلسفی شده ام که فرق بنده با "آفتاب" چیست؟! میمونی که فوقش باید در سیرک ژانگولر بازی در می آورد این روزها مورد توجه خبرنگاران قرار گرفته!

اصلا مگر آن میمون چه دارد که من ندارم؟! ... تازه! او چیزهایی ندارد که من دارم! از جمله فوق لیسانس! تازه من در عمرم افتخاراتی دارم که عمرا او و امثال او بتوانند مشابهش را داشته باشند! از جمله داشتن شماره تلفن سردبیر سایت عصرایران و چندباری با او تلفنی صحبت کردن!

اما نمی دانم چرا مسئولین برای این مسافرت فضایی او را بر من ترجیح دادند؟! اصلا حتی از من نپرسیدند که مایل به فرستاده شدن به فضا هستی یا نه؟! ... خب منهم دلم می خواست بروم فضا؟! به جای من آن میمون را به فضا فرستادید بعد می گویید چرا جوانان اینقدر به سمت اعتیاد گرایش پیدا کرده اند؟! ... همه که امکانات فضانوردی ندارند!! وقتی شما امکانات فضانوردی را در اختیار بنده قرار نمی دهید آدم مجبور می شود به طریقه دیگری به فضا برود!

اصلا اینهمه جانور بود، چرا میمون؟! ... اینهمه میمون بود ... چرا آفتاب؟! ... از میمونک چی توز گرفته تا گوریل انگوری که قدرت بدنی بهتری هم داشت، گزینه های بهتری در مقایسه با آفتاب بودند! ... چه شد که بدون برگزاری حتی یک آزمون، یکهو "آفتاب" را برای این سفر فضایی انتخاب کردید؟! ... آیا پارتی بازی در کار بوده است؟!

ای بابا! حیف اسم "آفتاب" نیست که روی یک میمون می گذارید؟! حتما فردا هم برای او یک "مهتاب" پیدا می کنید تا با هم مزدوج شوند! حتما مراسم ازدواجشان را هم در زیرآب و یا در آسمان ها بصورت خیلی رمانتیکی می گیرید! و همه خرجش را هم خودتان می دهید!

از این حرف ها گذشته؛ اصلا چرا وقتی این میمون به مسافرت می رود همه نگران حال او می شوند؟! آنهم مسافرت هوایی که معلوم است در مقایسه با مسافرت جاده ای از خطر کمتری برخوردار است؟! چرا وقتی من با خودرو (آنهم پراید!) به مسافرتی جاده ای رفتم کسی نگران حالم نشد؟ اما همه نگران حال "آفتاب" بودند و وقتی او را زنده یافتند بسیار خوشحال شدند و از او عکس گرفتند!

بگذارید رک بگویم! این روزها به "آفتاب" حسودی ام می شود! ... او یک شبه اینهمه معروف شد! ... احساس می کنم با این لبخندش می خواهد به من بگوید: "دماغ سوخته می خریم!"

برچسب ها: طنز ، فضا ، میمون ، الف.راستگو ، آفتاب
ارسال به دوستان