۰۷ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ۲۳:۵۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۲۲۲۷۳
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۳ - ۰۳-۱۲-۱۳۹۲
کد ۳۲۲۲۷۳
انتشار: ۱۲:۴۳ - ۰۳-۱۲-۱۳۹۲
خاطرات مصدق از کودتای سوم اسفند در مناظره تاریخی مجلس

سید ضیاء: فرد اول کودتا من بودم نه رضا خان

دکتر محمد مصدق که به عنوان نماینده اول تهران به مجلس 14 راه یافت در دو نطق تاریخی در 16 و 17 اسفند 1322 و در قالب مخالفت با اعتبار نامه سید ضیاء الدین طباطبایی - نماینده یزد- او را وامی دارد نقش خود در کودتای سوم اسفند 1299 را بازگوید...
   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز سوم اسفند سالروز کودتای سوم اسفند 1299 است که به صدارت و سپس سلطنت رضا شاه انجامید. 93 سال پس از آن واقعه این پرسش همچنان مطرح است که عامل اصلی کودتا سید ضیاءالدین طباطبایی بود یا رضا خان ؟ یکی مجری سیاسی بود و دیگری نظامی ؟

یا کودتا را سید ضیا سامان داد و پس از سه ماه رضا خان با زیرکی از دست او گرفت و خود بر اوضاع مسلط شد و سید ضیا را کنار زد و دولت انگلستان را نیز در برابر عمل انجام شده قرار داد؟

سوال دیگر این که راست است که کودتاگران با سفارت انگلستان در تهران ارتباط داشتند یا با وزارت خارجه بریتانیا مرتبط بوده اند چون این روایت هم وجود دارد که ابتدا وزارت خارجه بریتانیا در جریان نبوده و بعدتر کار را در دست می گیرند.

سید ضیا تنها صد روز صدارت کرد و رفت و 23 سال باید می گذشت تا اسرار کودتا را بیان کند. در سال 1322 و در آغاز سلطنت محمد رضا شاه جوان و در حالی که کشور در ضعف کامل پس از اشغال و تحقیر توسط قدرت های خارجی به سر می برد مجلس 14 تشکیل شد. دکتر محمد مصدق نماینده اول تهران شد و سید ضیاء الدین طباطبایی نماینده یزد. مصدق به اعتبار نامه او اعتراض کرد و تلویحا هشدار داد که در صدد کودتایی دیگر است.

 مصدق بار دیگر در مقام وکیل ملت خوش درخشید و یکی ازمشهورترین موضع گیری های او همین مخالفت با اعتبارنامه سیدضیاء  در آغاز مجلس چهاردهم و در دو نطق  16 و 17 اسفند 1322 خورشیدی است.

 سید ضیاء در پاسخ به مصدق  به صراحت اذعان می کند عامل اصلی کودتای سوم حوت (اسفند) 1299 بوده است. قزاق ها با فرماندهی رضاخان میرپنج از قزوین به تهران آمدند و پادشاه دموکرات قاجار تحت فشار آنان، سیدضیاء – مدیر روزنامه رعد امروز – را به عنوان رییس الوزرا – منصوب کرد. [همین که مصدق، سیدضیاء را واداشت  به عنوان دفاع از اعتبارنامه خود درمقام نماینده یزد بخشی از اسرار کودتا در 23 سال قبل از آن را فاش و تصریح کند نقش اول بر عهده او بوده و نه رضاخان نیز از هنرهای مصدق بود.]

سیدضیاء سه ماه بعد از کودتا از کشور می رود و راه را برای نخست وزیری و سپس پادشاهی رضاشاه هموار می کند و خود طی 20 سال بعد ثروت کلانی به هم می زند. نقش او در فلسطین و تجارتی که در آن سامان انجام می داد نیز بحث انگیز است.

 با سقوط رضاشاه در پی اشغال ایران، فضای سیاسی ایران باز شد و دکتر مصدق که مدتی در حبس بود آزاد می شود و در مجلس چهاردهم از سوی مردم تهران به عنوان وکیل اول به مجلس راه می یابد. در این میان سر و کله سیدضیاءالدین طباطبایی نیز دوباره پیدا می شود با عنوان وکیل یزد در مجلس چهاردهم.

مصدق نگران بود  پس از 23 سال نقشه تازه ای در کار باشد و چون شاه جوان و بی تجربه و خام را نه در داخل و نه در خارج به بازی نمی گرفتند، سیدضیاء امور را در دست بگیرد و بهار آزادی به خزان بدل شود. مصدق با این بیم و با تیزهوشی با اعتبارنامه او مخالفت می کند ودر دو نطق تاریخی 16 و 17 اسفند 1322 بر پنج موضوع انگشت می گذارد:

اول این که «سیدضیای عامل کودتا نمی تواند جایی در مجلس ملی داشته باشد.» دوم این که «او آزادی خواهان را به حبس انداخته و نمی تواند مدافع آزادی و حقوق ملت باشد.» سوم این که «اقدام او به دیکتاتوری انجامیده» و چهارم «در این 23 سال ثروت هنگفتی به هم زده است» و پنجم هم «در این مدت کجا بوده که دوباره سر وکله او پیدا شده است؟!»

سیدضیاء در پاسخ موارد اول و سوم گفت: کودتا را به قصد نجات مملکت انجام داد و اتفاقات بعدی به او مربوط نیست و دیکتاتوری سالهای 1310 تا 1320 را نباید ناشی از اقدام او بدانند ... ادعایی که با اعتراض دکتر مصدق رو به رو شد و از اساس این قیاس را مردود دانست. درباره حبس رجال نیز ادعا کرد حبس نکرده بود بلکه تنها تحت نظر نگاه داشته بود تا اوضاع آرام شود!

درباره اتهام چهارم هم مدعی تجارت شد و ارقامی ارایه داد و در نهایت گفت: من بیرون بودم ولی آنها که در داخل و در مجلس بودند نیز نتوانستند کاری انجام دهند. با این همه سیدضیاء با دو ترفند رای اعتماد گرفت: اول این که مخالفت دکتر رادمنش و فداکار از فراکسیون حزب توده را به منزله مخالفت توده ای ها با خودش دانست. هرچند که مصدق از آن دو خواست مخالفت خود را پس بگیرند و تهدید کرد وگرنه یک کلمه صحبت نخواهد کرد و کوشید این ترفند را خنثی کند. ترفند دوم این بود که اگر به خاطر نقش اول در کودتای سوم اسفند 1299 زیر سوال برود محمد رضاشاه پهلوی نیز مورد سوال باید باشد و چون شاه وقت (محمدرضا) به اعتبار سلطنت پدرش به این مقام رسیده اساس سلطنت سست می شود و در این شرایط کشور به سوی هرج و مرج می رود.

این نکته دومی کارگر افتاد و با حیله توانست با 57 رای در مقابل 28 رای از سد اعتبارنامه بگذرد. هرچند مصدق، حسب ظاهر در این مرحله موفق نشد اما اولا سیدضیاء را واداشت زبان به انتقاد از دیکتاتوری رضاشاه باز کند و در واقع محمدرضای جوان را نیز در موضع ضعف قرار داد و از این ضعف در مقابله های بعدی با او استفاده کرد.

ثانیا ثابت کرد که سیدضیاء هم چنان حیله می چیند و قابل اعتماد نیست و حساسیت محافل سیاسی و مطبوعات نسبت به او را تحریک کرد تا وی را زیر نظر داشته باشند.

ثالثا از یکی از رازآلودترین مقاطع تاریخ معاصر در نطق های خود و سیدضیاء که در برخی مواقع شکل مناظره به خود گرفته ابهام زدایی کرد. برخی از تاریخ پژوهان با استناد به نطق های سیدضیاء و مصدق در این دو روز به این نتیجه می رسند که کودتای سوم اسفند 1299 ابتدا با مدیریت سفارت بریتانیا در تهران و با اجرای سیدضیا بوده ولی بعدتر وزارت خارجه انگلستان در جریان قرار می گیرد و پول هنگفتی به سیدضیاء می دهند و او هم  ازایران می رود. با این توضیح گزاره کودتا توسط رضا خان و با هماهنگی وزارت خارجه بریتانیا رنگ می بازد.

دکتر مصدق، در نطق خود ابتدا از شماری از ماموران انگلیسی در دوران والی گری فارس به نیکی یاد می کند تا متهم به ضدیت بی منطق با آنان نشود و خدمات آنها و تعامل خود را نیز توضیح می دهد. اهمیت نطق او پس از 70 سال به این است که از اصل مردم سالاری و حقوق ملت دفاع می کند.

او در بخشی از نطق خود خاطرات خود از شب کودتا را چنین نقل می کند:

 شب سیم حوت 1299 سیم تلگراف شیراز و تهران قطع شد و قریب 3 روز کرسی  یکی از ایالات مهم از مرکز بی خبر بود و هر کسی این پیش آمد را به نوعی تعبیر می کرد تا این که پرده از روی کار برداشته شد تلگراف سلطان احمدشاه به این شرح رسید: «از تهران به شیراز- شب ششم حوت - حکام ایالات و ولایات در نتیجه غفلت کاری ولاقیدی زمامداران دوره های گذشته که بی تکلیفی عمومی و تزلزل و آسایش را در مملکت فراهم نموده ما و تمام اهالی را ارفقدان یک دولت متاثر ساخته بود مصمم شدیم که با تعیین شخص لایق خدمتگزاری که موجبات سعادت مملکت را فراهم نماید به بحران های متوالیه خاتمه دهیم بنابراین به اقتضای استعداد و لیاقتی که در جناب آقای سیدضیاءالدین سراغ داشتیم اعتماد خاطر خود را متوجه به معزی الیه دیده ایشان را به مقام ریاست وزرا انتخاب واختیار تامه برای انجام وظایف خدمت ریاست وزرا به معزی الیه مرحمت فرمودیم .شهر جمادی الاخر 1339»

چون روز گذشته روزنامه رعد امروز در شماره 106 دستخط شاه را منتشر نمود و آن را دلیل برائت مرتکب کودتا دانسته است تذکر می دهم که کودتا شب سوم حوت واقع و دستخط شاه شب 6 حوت به ولایت مخابره شده است و این دستخط در اثر کودتاست والا سابقه نداشت که یک مدیر روزنامه که نه طی مراحل اداری نموده و نه مقبولیت عامه داشته است یک مرتبه رییس الوزرا بشود دیگر این که در این دستط اختیارات تامه برای انجام وظایف خدمت ریاست وزرا داده و به آقا ماموریت نداده بود که مردم را حبس کند و نیک و بد را با هم بسوزاند چون من مردد بودم که شخص طرف اعتماد مدیر روزنامه رعد است با دیگران تصمیم گرفتم که در صورت اول تسلیم نشوم و خود را برای هرگونه پیش آمدی حاضر نمایم و پس از این که به وسیله رییس تلگراف خانه تحقیق و معلوم شد که مدیر روزنامه رعد است تصمیم غیرقابل تردید خود را اجرا نموده و تلگراف زیر را به شاه مخابره نمودم:

 «6 حوت 1299 از شیراز- بعد از عنوان - دستخط جهان مطاع تلگراف به واسطه تلگرافخانه مرکزی زیارت شد و در مقام دولت خواهی آنچه می داند به عرض خاک پای مبارک می رساند که این تلگراف اگر در فارس انتشار یابد اسباب انقلاب و اغتشاش خواهد شد و اصلاح آن خیلی مشکل خواهد بود .چاکر نخواست در دولت خواهی موجب این انقلاب شود و تاکنون آن را مکتوم داشته. هرگاه تلگراف مزبور بر حسب امر ملوکانه انتشارش لازم است امر جهان مطاع مبارک صادر شود که تلگرافخانه انتشار دهد».

بلافاصله پس از مخابره این تلگراف بیانیه رییس دولت و رییس کل قوا رسید و مردم بیشتر به عدم صداقت گفته های آنها پی برده و عموم اهل شهر بر علیه حکومت جدید قیام نمودند به طوری که فتح الدوله اهل طهران که در شیراز بود و تلگراف تبریکی به رییس دولت مخابره نموده بود در خطر جانی واقع شده و قونسول انگلیس او را با خود نزد اینجانب آورد و تقاضای تامین نمود و آقای سیدضیاءالدین هم چون از اوضاع شیراز مستحضر شد شب ده حوت این تلگراف را به من مخابره نمود:

«بعداز عنوان، آگاهی یافته ام که تلگراف تصدی مرا به شغل ریاست وزرا انتشار نداده گفته اید که حدوث اشکالات احتراز نموده اید. رسیدن این خبر به اینجانب معلوم داشت که حضرتعالی از وضعیات تهران بی اطلاع و افق تهران را همان طور تصور کرده اید که قبلا دیده و عینا مشاهده کرده اید، نه چنین نیست.

دوری مسافت و بی اطلاعی از جریان حضرتعالی را از اطلاعات مفیده محروم داشته است. این حکومت جدیدالتشکیل که با اسلحه و آتش یک سرکرده و نماینده اقتدار قشونی است به کسانی که در معبر او ایجاد اشکالات نمایند جز مشت چیزی نشان نمی دهد و در لحظه واحد جان و مال و عائله انکارکنندگان به عنوان رهینه صداقت آنها در معرض تهدید گذارده و این زبری و خشونت نه برای مصالح شخصی است بلکه برای مصالح وطن است که هر اقدامی را مجوز و مشروع می سازد. بنابراین تصور این که قرائت دستخط اعلیحضرت اقدس همایون شاهنشاهی ارواحنا فداه محتمل است حدوث اشکالی را تولید کند بالمره فکری نارسا بوده است. با کمال اقتدار و با نهایت نیرومندی لازم است وظیفه خود را ایفا نمایید. تشکیل این دولت وطنی و اصلاح کننده را هیچ کس جز خیانت کار نمی تواند تردید کند آن هم فورا تنبیه می شود.

من در اینجا تمام رجال پوسیده و دروغین را توقیف کردم. ندای اصلاحات داده و با تهور و جسارت قشونی که در تحت امر دارم هر مانع و مشکلی را به هیچ می شمارم حضرت عالی نیز اگر می خواهید نماینده چنین دولتی باشید با جسارت قدم برداشته اصلاحات را در خطه ماموریت خودتان شروع کنید و از تقویت بی نهایت این جانب استفاده نمایید و باور کنید که اشخاص دانشمند و بی غرض را مجالی شایسته به دست آمده است و بی پرده همان طور که عادت من است به حضرت عالی سابقه می دهم که نسبت به شخص شما خوش بین و خیلی مایلم که چون حضرتعالی شخص شایسته در اصلاحات فارس استفاده کنم.

 به طور متقابل لازم است از صداقت و صمیمیت حضرتعالی آگاه گردم بنابراین منتظرم که خودتان برای خودتان تعیین تکلیف نمایید ولی در عین حال هم خود را از ذکر این نکته که باز یک شمه از صمیمیت و صداقت من است ناچار می بینم و آن این است که انتخاب طریقی جز صداقت و راست گفتاری برای اشخاصی که مرجع این سوالات من می شوند مصلحت نیست و موجب زیان خود می شود امیدوارم به نام وطن و به نام اصلاحات حضرتعالی از آن فاصله بعید آغوش گشوده مرا برادروار در بغل گرفته کمک و مظاهرت خودتان بااحترام منافع ملی به من اهدا نمایید.»  

البته همان گونه که گفته شد سید ضیا با تاکید بر این که کودتا کار او بوده و تنها مسوول اعمال 100 روز دولت خود است و اتفاقات بعد را نباید به حساب او بگذارند و اگر مشروعیت کودتا زیر سوال برود مشروعیت شاه جوان و جدید هم محل مناقشه خواهد بود توانست موافقت نمایندگان با اعتبار نامه اش را دریافت کند.
ارسال به دوستان