۰۶ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ۲۲:۴۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۵۰۴۸۵
تعداد نظرات: ۱۴ نظر
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۸ - ۲۳-۰۵-۱۳۹۳
کد ۳۵۰۴۸۵
انتشار: ۱۲:۴۸ - ۲۳-۰۵-۱۳۹۳
به بهانه زادروز کارگردان فقید؛ علی حاتمی

هفتاد سالگی سعدی سینمای ایران/ بلا روزگاریه عاشقیّت!

او بیش و پیش ازسینما، دل باخته هنر و ادبیات ایران بود و در غالب فیلم های خود هنرهای ایرانی را می ستود: در هزار دستان، خط و خوش نویسی را. در دل شدگان، موسیقی را. در کمال الملک نقاشی و قالی بافی را و اگر بیشتر می زیست هنرهای دیگر را.

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز، هفتادمین زادروز علی حاتمی -کارگردان فقید و مولف سینمای ایران - است یا آن گونه که جمشید مشایخی به زیباترین شکل ممکن توصیف کرده است: سعدیِ سینمای ایران.

با این که 18 سال از مرگ علی حاتمی می گذرد او تازه هفتاد ساله شده و همین نشان می دهد که چقدر زود از دست رفت و اگر می ماند و می پایید در این 18 سال چه اثرها می توانست بر جای گذارد. هر چند که هم یادگار او – لیلا- نام پدر را زنده نگاه داشته و هم آثار او باقی است.

سینما را هنر شخصیت پردازی و فضا سازی خوانده اند اما علی حاتمی را بیشتر با نوع گفتار بازیگران و متونی که می نوشت و کلماتی که بر دهان شخصیت های مختلف داستان های خود می نشاند، می شناسیم و به همین خاطر در فستیوال های جهانی و بیرون از این مرزها ستایش نشد چون سینمای او کاملا ایرانی بود اما ایرانیان او را دوست می داشتند و در آن روز غمبار پاییزی در سال 1375 با پیکر او شکوه مندانه وداع کردند.

در زادروز علی حاتمی مروری بر ماندگارترین دیالوگ های چند اثر مشهور او می تواند مناسب ترین یاد باشد از «سعدی سینمای ایران» تا بدانیم چقدر این توصیف، او را می برازد:

نخست، گفت و گوی سکانس پایانی فیلم سوته دلان. گفت وگوی حبیب (با بازی جمشید مشایخی) و مجید ( با بازی بهروز وثوقی): 

«حبیب: برق رفت. به دلت بد نیار. وضع ما روشنه. زنک عشرتی، نسخه ی دواچی بود، می گفت واسه ی حالت خوبه.

مجید: اما حالا حالم خوب نیست. نه، این دفعه جای جنّا انکر و منکر اومدن با گُرزشون می کوبن تو سرم. داداشی! منو شبونه برسون امام زاده داوود.

حبیب: شبونه؟ تو این فصل سرما؟ باشه فردا که عروسا رو به تخت نشوندیم.

مجید: نه، تو رو خاک آقام. نمی خوام جلو زنم لو برم. بفهمه من دعایی ام. اگه خواستی صبح راهی شی، من شب تو دکون می خوابم. بلا روزگاریه عاشقیّت»

 در فاخرترین مجموعه ساخت او (هزار دستان) نیز از زبان شخصیت های مختلف درّ و گوهر می ریخت. به یاد آوریم صحنه ای را که مفتش شیش انگشتی با بازی داوود رشیدی وارد خانه  رضا خوشنویس می شود و میان رضا و همسرش این گفت و گو در می گیرد:

«خوشنویس (با بازی جمشید مشایخی): نظامی بود بهتر بود تا شخصی. شمشیر رو که از رو می بندن کم ترس تره. آخ، چه روزگار سیاهی که آدم از آدم می ترسه.

قمر بانو (با بازی شهلا میر بختیار): به جن بیشتر می مونه تا آدم شیش انگشتیه.

 خوشنویس: این چه جنی بود که با بسم الله ظاهر شد؟ تازه در بای بسم الله دفتر بودم. این دفتر، دفتر آخر شد. نکنه سیگار رو از طرف تاجش آتیش زدم. نکنه خط نوشتن هم موقوفه؟ آخر، موقوف کردن در این ولایت رسمه... اگر جان ، جانِ من بود پیشکش می کردم به آن پزشکِ شاگردِ شیطان تا با یک آمپول هوا فاتحه اش رو بخونه. حقیقتا چه نخبگان اند این جانی ها که از هوای مایه ی زندگی، مرگِ بی صدا می سازند. اینان از آن دسته کیمیا گران اند که طلا، مس می کنند...»

یا به یاد آوریم پایان فیلم کمال الملک را.

جایی که هنر قالی بافی ایرانی را به نیکو ترین وجه می ستاید و از نقاشی، برتر می داند:

یار محمد به کمال الملک (باز هم با بازی جمشید مشایخی) می گوید: «استاد! قالیچه به خواست خدا تمام شد. عهد کرده بودم اگر زنده ماندم و قالیچه تمام شد با خاک پای شما تبرک بشه. قدم رنجه بفرمایید گرچه این زیر پایی ، شان استادان هنر نیست.»

کمال الملک اما پاسخ می دهد: «استاد تویی! هنر این فرشه. شاهکار، این تابلوست. دریغ، همه ی عمر یک نظر به زیر پا نینداختم. هنر، این ذوق گسترده است. شاهکار، کار توست یار محمد نه کار من.».

یا همان جمله آخر در فیلم مادر که ضرب المثل شده است. از زبان غلامرضا (با بازی اکبر عبدی ) : «مادر مُرد. از بس که جان ندارد!»

اینها تنها مشتی است نمونه خروار و کاش «نشر مرکز» بار دیگر مجموعه دو جلدی آثار علی حاتمی را چاپ کند. چه، اگر آثار سینماگران دیگر را باید دید، آثار علی حاتمی را «هم باید دید و هم می توان خواند».

چون او بیش و پیش از سینما، دل باخته هنر و ادبیات ایران بود و در غالب فیلم های خود هنرهای ایرانی را می ستود: در هزار دستان، خط و خوش نویسی را. در دل شدگان، موسیقی را. در کمال الملک نقاشی و قالی بافی را و اگر بیشتر می زیست می توانست هنرهای دیگر را و جهان پهلوان هم نیمه تمام ماند و علی حاتمی از دست رفت...

70 سالگی ات مبارک، سعدیِ سینمای ایران...

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۱۴
در انتظار بررسی: ۴۹
غیر قابل انتشار: ۱
بنده خدا
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۳
7
248
زبان من در تقدير او الكن است.
فقط خدا اجر او را بدهد و با بهترين اوليا محشور فرمايد
الوند
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۳۸ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۳
1
140
روانش ارام.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۵۰ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۳
1
175
سوته دلان .مجید دوکله: آخ که چقدر دشمن داری خدا،دوستات هم که ما باشیم یک مشت خل و چل که در حقشون دشمنی کردی...
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۵۲ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۳
1
124
بزرگترین و عاشق ترین ادیبِ سینمای ایران که مانندش را هرگز دیگر نخواهیم داشت . روحش شاد.
مهدی
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۵۳ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۳
1
91
... و آیین چراغ، خاموشی نیست
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۰۱ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۳
1
96
مجید ظروفچی: داداش حبیب، من و تو از یه خمیریم، منتها تنورمون علی الحده است. تنور تو عقدی بود، تنور من صیغه ای تیغه ای! کله ی تو شد عینهو نون تافتون، گرد! کله ی من عین نون سنگک. هه هه.. حالا شکر که بربری نشدیم!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۰۳ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۳
1
65
خدایش بیامرزدش
حمیدرضا
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۱۴ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۳
1
72
کاش مجموعه آثار استاد حاتمی مرد همیشه ماندگار سینمای ایران به عنوان الگوی سینمای ایده ال استفاده می شد.مرد بزرگه سینمای ایران زیبا ساخت زیبا ماند.سعدی سینمای ایران روحش شاد
محمد
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۳۳ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۳
0
65
پسر: آقا حبیب مجید زیر پل گیر کرده ، با مجید رفته بودیم جوب گردی، مجید سرش تو لجن ها گیر کرده

داش حبیب به مجید: باز زیره پل رفتی چیکار؟ پسر؟

مجید: جوب گردی !!!!

داش حبیب: خودتو شل کن

مجید: من که شل خدایی هستم، یه زنجیر جستم نیم زر ، حز کن ، آلمانیه

داش حبیب: چرا نیومدی در دکون؟

مجید: امروز جمعس تعطیلیه !!!

داش حبیب: امروز دوشنبس ، خیلی داریم تا جمعه

مجید: نخیییییییر ، تو اون تقویمه که آقام اونسال عید خودش با دست خودش بهم عیدی داد امروز جمعس

داش حبیب: اون تقویم باطلست

مجید: واسه من جمعه جمعه آقامه شنبه شنبه آقامه ، خواه مرده خواه زنده ، جخ تقلید مرده جایزه ، آقا میگه بالا منبر.
نسیم شماله کامنت گذاران
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۱۶ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۳
150
14
علی حاتمی برای سینمای ایران خیلی زیادی بود. اگه مونده بود خود به خود دق میکرد!
ولی انقدر از این اسم گذاریها بدم میاد: سعدی سینما. حافظ ادبیات- پروین ...... بسته بابا
ضمنا لیلا خانوم دقیقا چیکار کرده که یک اپسیرون به بزرگی باباش بود باشه؟
الحمداله تنها هنرش بازیگریه که ایشون صـــــــــــــفر هستن توش. یه نقش متفاوت بلد نیست. درخودمانده
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۲۸ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۳
0
58
جونم از تو سرده حبیب خدا (فخری خوروش)
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۴۰ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۳
55
8
ولی به نظر من ایشون از نظر ادبی به صادق هدایت نزدبک تر هستند . با احترام به نظر استاد مشایخی
محسن
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۴۷ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۳
1
76
آدم هر موقع دوباره آثارش و میبینه بازم به وجدمیاد.خدا رحمتش کنه اهل دل بود.شب جمعه براش فاتحه ای ذکر کنید.
حمید
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
۱۶:۰۸ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۳
1
77
روحش شاد دیگه عینش نمیاد
استاد علی حاتمی همیشه در یاد ها میمانی