سخنگوي دولت روز گذشته از توجه خاص دولت در برنامه ششم به سواحل مكران گفت و اذعان داشت كه با وجود دسترسي ساده اين سواحل به آبهاي بينالمللي، ايرانيان ساكن در استانهاي داراي مرز ساحلي با محروميت روبهرو هستند.
چرا ايرانيان به نسبت برخورداري از مرزهاي بزرگ دريايي، اقتصاد دريايي ندارند؟ چرا ايران در بحث گردشگري دريايي حرفي براي گفتن ندارد؟ تمامي اين سوالات ابعاد مختلفي از نظر سياسي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و حتي جغرافيايي و مهندسي دارد.
اما حميد سليمانيمقام، كارشناس صنعت حملونقل دريايي كه سابقه 20سال فعاليت مديريتي در بخش دريايي خصوصي را نيز دارد، مهمترين عامل اين عقبماندگي را نبود فرهنگ و غفلت از فرهنگسازي در اين عرصه ميداند. او به «تعادل» ميگويد 400سال است كه ما درگير مسائل فرهنگي در بخش دريايي خود هستيم.
آغاز افول با گسست و نسيان تاريخيايران زماني امپراتور درياها بود و در حملونقل دريايي نيز جزو كشورهاي برتر جهان بود و درواقع جزو نخستينهايي بود كه حملونقل دريايي داشت و از آن استفادههاي اقتصادي، سياسي و نظامي ميبرد. اما پس از تهاجم پرتغال و انگليس به ايران، جزيره قشم 100سال مورد اشغال پرتغاليها قرار ميگيرد.
اين اشغال با 60 سرباز دريايي و تنها با دو كشتي انجام ميشود و جزيره قشم با طول 90كيلومتر و با داشتن سكنه در فاصله 18 مايلي ساحل به اشغال كساني درميآيد كه از آن سوي دنيا آمده بودند. از بندر چابهار تا استان بوشهر همچنان قلعههاي پرتغاليها قابل رويت است، يعني آنها توانسته بودند از مسير دريايي به كشور ما نفوذ كنند، آن هم كشوري كه آنقدر قدرتمند بوده كه براي فتح كشورهاي ديگر، آبراه (مثل كانال سوئز) ايجاد ميكرده و كشورها از طريق آبراه كشور ما عمليات نظامي انجام ميدادهاند.
اين اتفاق ناشي از گسستي بود كه در تاريخ دريانوردي ما اتفاق افتاد و درواقع ناشي از فراموش كردن نقاط عطف اين تاريخ و فراموش كردن توانمنديهايي بود كه ايران در اين عرصه از خود به نمايش گذاشته بود.
درياهراسيايرانيان اعتماد خود را به دريا از دست دادهاند، از اقتصاد دريا ميترسند، از نفت دريا، صيد دريا، سفر دريايي، حملونقل دريايي و سرمايهگذاري در دريا؛ بانكهايمان ميترسند كه پول بدهند و سرمايهگذاري كنند، مديرانمان ميترسند نظري را ارائه دهند يا حتي درخواستي را امضا كنند و محيطزيستمان هراسان برخورد ميكند.
در كنار اين مديران و فعالان اقتصادي هراسان، ساحلنشينان ما هم هراسانند و حتي در كار دريا نيستند، بلكه در كار حاشيه دريا هستند. خانوادههاي ما به فرزندان خود اجازه اشتغال روي آب نميدهند. سرمايهگذاران شناور نميخرند و سرمايهشان را به آب نميزنند. حتي در حملونقل و صنايع دريايي يا فعاليتهاي بندري هم ورود نميكنند.
بنابراين دريا كه براي هر كشور ساحلي بزرگترين نعمت است، براي ما هراسناك است. درحال حاضر بخشي از ساحلنشينان ما كار قاچاق ميكنند، اعم سوخت و كالا و عمدتا نيز ساحلنشينان ما وضع اسفباري دارند. پوشش انساني ما در اين مناطق بسيار ضعيف است كه اين خود چالشي براي امنيت اين مناطق و متعاقب آن امنيت سرمايهگذاري است.
توسعه گردشگري دريايياما چه صنعتي ميتواند كمك كند تا در كنار سواحل خود پوشش انساني داشته باشيم؟ آن هم درحالي كه هيچكس حتي با ماهي دوميليون تومان مستمري هم حاضر نيست در نواحي مرزي ساحلي زندگي كند. بهترين تدبير در اين خصوص توسعه گردشگري دريايي است كه هم مستلزم تامين امنيت، بهداشت و امكانات رفاهي است و هم خود عاملي براي توسعه اين سه موهبت است.
دريا با وجود اين سه مولفه، شلوغ و آباد و پر از جمعيت ميشود و ما با ايجاد پروژههاي گردشگري و تفرجگاههاي دريايي ميتوانيم نوار ساحليمان را به سايتهاي گردشگري دريايي تبديل كنيم تا خودبهخود مردم به اين نواحي ورود كنند و پيرو ورود آنها هتل، راه، بيمارستان، درمانگاه و واحدهاي مسكوني هم ايجاد شود. اين صنعت به ما كمك ميكند كه هم توريست داخلي و هم توريست خارجي جذب كنيم.
حركت از نقطه زير صفربه سفرهاي دريايي محدود و ميانجزيرهيي ايران اشاره كرديم و از سليمانيمقام پرسيديم نرخهايي كه درحال حاضر براي سفرهاي دريايي در ايران وجود دارد با نرخهاي مشابه دركشورهاي حاشيه خليجفارس و درياي عمان، همينطور همسايگان شمالي ما در درياي خزر چه تفاوتهايي دارد؟
وي گفت: گردشگري دريايي ما زير صفر است؛ گردشگري دريايي از بازي بچهها با شن و ماسه شروع ميشود و تا كشتيهاي كروز و هتلهاي دريايي ميتواند ادامه داشته باشد، اما در كشور ما سادهترين امكانات حتي براي تماشاي دريا وجود ندارد و تعريف نشده است و پولي كه دولت براي سواحل پيشبيني كرده است، دست شهرداريهايي افتاده كه كوچكترين اشرافي بر اين قضيه ندارند و اگر با آنها به گفتوگو بنشينيد، منكر تمامي اين موضوعات ميشوند و آنها ادعا ميكنند كه ما سالانه چندين ميليارد تومان در سواحل خرج رفاه مردم ميكنيم، پارك درست كردهايم و... اما دقيقا كاري را دارند انجام ميدهند كه موجب تخريب سواحل ميشود.
تفكري كه يك شهرداري در ارتباط با ساحلسازي دارد، بتن و آرماتور است، غافل از اينكه در هيچ كجاي دنيا در سواحل در بخش گردشگري دريا از بتن و آرماتور استفاده نميكنند، بلكه بايد از تركيبي مانند چوب كه در طبيعت موجود است استفاده كنيم، آنها با استفاده از موادي مانند بتن، زيبايي و نظم ساحل را برهم ميزنند و حتي دماي ساحل را دستخوش تغيير ميكنند.
در استانهاي شمالي ما در فصل گردشگري يك تا 10ميليون تراكم جمعيت در نقاط خيلي كوچك ايجاد ميشود كه خود باعث آلودگي، ترافيك، بيماري و درگيري است و دريغ از امكانات؛ دريغ از يك قايق چوبي، سبك و پارويي. تنها قايقهاي موجود قايقهاي فايبرگلاس زمان جنگ است كه عدهيي آموزش نديده نزديك به 10 تا 12 گردشگر را در آن مينشانند و ميگردانند، روشي ناايمن كه در هيچ كجاي دنيا مرسوم نيست.
فرهنگسازي براي گردشگري درياييطبقه متوسط رو به بالا دركشور ما هنوز نميداند كه رفتن به زير آب و با لباس غواصي نفس كشيدن يعني چه؟ نميدانند كه ميتوانند براي جوانانشان جتاسكي بخرند يا به جاي خريد ويلا، ياك (كشتيهاي تفريحي مدرن كه بادبان هم دارند و قادرند اقيانوس را هم طي كنند اما كاملا تفريحي و خصوصي هستند) بخرند.
در تركيه از اين قبيل كشتيهاي تفريحي زياد است و فرهنگش نيز جا افتاده است و برخي از مردم حتي بعضي از اين كشتيها به عنوان واحدهاي مسكوني استفاده ميكنند. اين كشتيها قابليت توليد ارزان در ايران دارند و حتي ميتوان امكانات و فضاي بيشتري براي استفاده از آنها در ايران ايجاد كرد. اما ما تنها به دنبال ساخت جكآپ، دكل و سكوي نفتي هستيم و كشورهايي مانند تركيه و امارات از ما كه مخترع سكان، قطبنما و بادبان بوديم جلو افتادهاند.
*سارا جنگروی