۰۹ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۹ دی ۱۴۰۳ - ۰۸:۴۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۴۸۹۸۳۴
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۷ - ۰۶-۰۶-۱۳۹۵
کد ۴۸۹۸۳۴
انتشار: ۱۱:۵۷ - ۰۶-۰۶-۱۳۹۵

نوام چامسکی: سهم آمریکا از این ویرانی ها چقدر بوده است؟

«نوام چامسکی»، فیلسوف و زبان‌شناس آمریکایی، یکی از منتقدان سرسخت کشورش است؛ به‌طوری که از ٥٠ سال پیش تاکنون مخالفان آمریکا در سراسر جهان -که کم هم نیستند- سخنان او را به قولی به «زر» می‌خرند.

به گزارش شرق، در این گفت‌وگو از چامسکی درباره میراث دولت «باراک اوباما» در هشت سال گذشته به‌ویژه در خاورمیانه سؤال شده است. در ادامه متن این مصاحبه را می‌خوانید.

دوران ریاست‌جمهوری باراک اوباما در حال اتمام است. از آن سخنرانی تاریخی‌ای که در قاهره داشت، چه باقی مانده است؟

حتی در آن زمان احساس می‌کردم سخنرانی قاهره کاملا بی معنی است. بخش مثبت و یادکردنی سیاست اوباما وقوع‌نیافتن اعمال خشونت‌آمیز و یا تجاوزی شدید بوده؛ مثل حملاتی که به عراق شد و یکی از فجیع‌ترین جرائم این قرن به شمار می‌رود. از طرف دیگر می‌شود گفت توافقی که با ایران شد، بسیار مثبت بود؛ اما این می‌توانست بسیار پیش‌از‌این هم اتفاق بیفتد؛ بااین‌حال من بر این باورم که انجام این معامله بهتر از هرچیز دیگری بود؛ اما درباره میراث اصلی اوباما در خاورمیانه باید گفت جنگ مدرن با هواپیماهای بدون سرنشین، دوران تازه‌ای را از تروریسم بین‌المللی دامن زده است. در جریان بهار عربی، اوباما - مثل همه متحدانش- از دیکتاتورها حمایت کرد و این حمایت را تا مدتی طولانی ادامه داد.

‌اما ما شاهد آن هستیم که در مصر یا به‌خصوص در سوریه هنوز همان نظام‌های گذشته هستند. به نظر شما بهار عربی کاملا شکست خورد؟ ‌

در حقیقت ما این را نمی‌دانیم؛ البته دستاوردهایی داشت؛ اما الان ما شاهد یک سرخوردگی هستیم. تغییرات مهمی اتفاق افتاد و این می‌تواند پایه‌ای برای کارهای دیگر باشد. برای مثال جنبش کارگران مصری - که بخش مهم و پیشتاز در انقلاب‌های عربی بود- توانست برای خود دستاوردهای مهمی را به ثبت برساند؛ بااین‌حال من معتقدم دیکتاتوری السیسی قادر به حل مشکلات بزرگ مصر نخواهد بود.

بهار عربی، تنها یک مرحله از مراحل متعدد در راه رسیدن به آزادی و دموکراسی است که ما شاهد آن بوده‌ایم؛ اما در سوریه ما شاهد سناریوهای مختلفی هستیم. درواقع این کشور غرق در یک ویرانی ذاتی شد. همه اقداماتی که تا الان برای پایان‌دادن به این فاجعه شده، فقط منجر به هرج‌ومرج بیشتر شده است.

سهم آمریکا از این ویرانی چقدر بوده است؟

به‌سختی می‌توان دراین‌باره سخن قاطعی گفت. تشکیلات داعش یکی از عوامل این ویرانی است. جبهه النصره که نماینده القاعده در سوریه به شمار می‌رود، تفاوت چندانی با داعش ندارد. در‌این‌میان گروه‌های کردی توانستند با موفقیت از سرزمین‌های‌شان دفاع کنند. آنها توانستند نظامی یکپارچه و تا حد زیادی معقول را به وجود آورند. با‌این‌همه، روشن نیست تا کجا این گروه‌ها بر این نزاع می‌توانند تأثیر داشته باشند. در‌این‌باره کارشناسانی- مثل رابرت فیسک - می‌گویند این گروه‌ها در واقعیت‌ها هیچ اثری ندارند؛ اما در مقابل دیگران می‌گویند آنها تأثیر زیادی دارند.

آیا آمریکا توانست در خاورمیانه به موفقیت چشمگیری دست یابد؟

در کل نتوانست. در نزاع اسرائیل و فلسطینی‌ها هیچ پیشرفتی حاصل نشد؛ به‌علاوه دولت اوباما بیش از دیگر دولت‌های آمریکا از اسرائیل حمایت کرد. در زمانی که بقیه دولت‌های عالم از ساخت شهرک‌های غیرقانونی انتقاد می‌کردند، دولت آمریکا همچنان از اسرائیل در‌این‌باره حمایت می‌کند. در واشنگتن از استمرار این شهرک‌سازی‌ها در سطوح نظامی، دیپلماتیک، اقتصادی و حتی ایدئولوژیک پشتیبانی می‌شود.

برجسته‌ترین اقدام اوباما که با اقبال عمومی مواجه شد، استفاده‌نکردن از حق وتوی آمریکا در شورای امنیت در فوریه سال ٢٠١١ بود. درباره یک قطع‌نامه پیشنهادی که خواستار محدودشدن ساخت شهرک‌ها بود؛ چون اوباما گفت این کار مانع پیشرفت صلح می‌شود. در‌حال‌حاضر دولت آمریکا با نتانیاهو گفت‌وگو می‌کند و تلاش دارد تا حمایت مالی بیشتری از اسرائیل بکند. همین مسئله در واقعیت منجر به افزایش روند شهرک‌ها شده است. در همین دوران ما شاهد حملات وحشیانه اسرائیل به غزه بودیم که از سوی دولت آمریکا هم حمایت می‌شد.
 
‌در شرایط کنونی می‌بینیم چگونه جریان‌های ملی‌گرا و راست افراطی در اروپا زاد‌و‌ولد می‌کنند. به‌طور خاص مسئله پناهندگان هم به این امر دامن زد و موجب شد تا گروه‌های راست افراطی نفرت‌پراکنی خود و اسلام‌ستیزی‌شان را تشدید کنند. آیا شما معتقدید این نیروها خواهند توانست اراده‌شان را بر دیگران تحمیل کنند؟

بحران پناهندگان دارای پیامدهای سیاسی وحشتناکی بود. در اتریش برای مثال می‌بینیم نازی‌های جدید در حال کسب موفقیت‌های سیاسی هستند. این در حالی است که اتریش پناهندگان زیادی را هم به خود نپذیرفته است. سوئد هم یکی از دولت‌های اروپایی است که استقبال خوبی از پناهندگان داشت و حدود ١٥٠ تا ١٦٠ ‌هزار پناهنده را پذیرفت. اگر شما تعداد جمعیت سوئد را در نظر بگیرید که حدود ١٠ ‌میلیون نفر است، مسئله برای شما جالب‌تر می‌شود. این یعنی حدود ١,٥ درصد ساکنان سوئد پیشینه پناهندگی دارند. البته این تعداد در مقایسه با دولت‌های دیگری مثل لبنان خیلی کم است. یک کشور نسبتا فقیر که معلوم نیست تا‌به‌حال چند پناهنده را در خود جای داده است. گفته می‌شود ٤٠ درصد از جمعیت این کشور را آواره‌ها تشکیل می‌دهند. ٢٥ درصد از آنها فقط پناه‌جویان سوری هستند. همین وضعیت در اردن هم صدق می‌کند که آواره‌های زیادی را به خود پذیرفته است. در مقایسه با اردن و لبنان می‌توان گفت اروپا هیچ کار مهمی نکرده است.

این آواره‌ها از کجا می‌آیند؟

اکثرشان از منطقه خاورمیانه هستند. تعدادی هم از قاره آفریقا می‌آیند. اروپا سابقه تاریخی درازمدتی در قاره آفریقا داشته است. در قرون گذشته اروپا از این قاره سوءاستفاده کرده و آن را ویران کرد. نتایج و پیامدهای همان دوران امروز خودش را نشان می‌دهد. این یکی از دلایلی است که مردم همین‌طور از آفریقا فرار کرده و به اروپا می‌روند. اما در خاورمیانه می‌توان عوامل متعددی را برای استمرار کوچ پناهندگان در نظر گرفت. یکی از مهم‌ترین آنها حمله آمریکا و بریتانیا به عراق بود که کاملا این دولت را ویران کرد. عراقی‌ها همین‌طور از کشورشان فرار می‌کنند؛ به‌ویژه الان و به دلیل جنگ‌های فرقه‌ای که پیش از حمله به عراق سابقه نداشت. وقتی از نزدیک نگاه کنیم، روشن می‌شود که دولت‌های خاصی از طریق سیاست‌های‌شان این موج آوارگان را پدید آورده‌اند. این دولت‌ها شامل آمریکا، بریتانیا و دیگر دولت‌های اروپایی می‌شود.


ارسال به دوستان