۰۸ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ دی ۱۴۰۳ - ۰۸:۱۶
فیلم بیشتر »»
کد ۴۹۲۸۰۱
انتشار: ۱۱:۰۷ - ۲۰-۰۶-۱۳۹۵

درس زندگی از افرادی که مرگ را تجربه کرده‌اند

معمولا چه‌قدر به مرگ فکر می‌کنیم؟ فکر کردن در مورد مرگ می‌تواند درون‌مان احساس ترس ایجاد کند. در فرهنگ عامه، فکر کردن به مرگ باعث درد و وحشت می‌شود. مرگ پدیده‌ای ناشناخته است؛ این‌که بعد از مرگ چه اتفاقی می‌افتد، پرسشی است که آدم‌ها در طول تاریخ و در فرهنگ‌های مختلف عمیقا با آن مواجه بوده‌اند. همین پرسش به ایجاد جذاب‌ترین داستان‌ها و آیین‌های مذهبی شناخته‌شده‌ی انسان‌ها منجر شده است.

به گزارش بازده؛ یکی از این سنت‌ها که خیلی از ما آن را به جا می‌آوریم، این است که مرتبا به مزار عزیزان درگذشته‌مان می‌رویم و آن‌جا برای‌شان دعا می‌کنیم. هر بار که به محل دفن اموات می‌روم، این حقیقت به یادم می‌آید که زندگی همیشگی نیست، و بسیاری از چیزهایی که ممکن است در هر لحظه باعث اضطراب و استرس‌ام شوند، حقیقتا در طولانی مدت دوام نخواهند داشت. بر اساس تجربه‌های شخصی‌ام، مرگ یک تناقض عجیب است، ولی هم‌چنان تنها حقیقتی است که از صحت‌اش اطمینان دارم؛ همه‌ی ما روزی می‌رویم، لااقل از این جهان مادی.

هنوز کاملا جوان بودم که حقیقت مسلمی، من را به خودم آورد: آدم‌ها می‌توانند هر لحظه از دنیا بروند. می‌توانند کاملا بر خلاف انتظارشان، این دنیا را ترک کنند؛ درست مانند برادر دوست‌ام که فقط ۱۹ سال‌اش بود. متاسفانه هنوز هم نمی‌دانیم که دقیقا چگونه از بین ما رفت.

به تازگی، در مورد آن چه دیگران درباره مرگ گفته‌اند در حال مطالعه هستم. آدم‌هایی وجود دارند که ادعا می‌کنند حتی بعد از این‌که بهشت را دیده‌اند، باز به این جهان برگشته‌اند. آدم‌هایی وجود دارند که تجربه‌ی نزدیک به مرگ، زندگی‌شان را تغییر داده است. آدم‌هایی وجود دارند که با آدم‌هایی همسفر می‌شوند که خود را برای رخت بستن از این جهان آماده می‌کنند.

در این مقاله، می‌خواهم برخی از درس‌های مهمی را برای‌تان نقل کنم که چنین آدم‌هایی، بعد از این‌گونه تجربه‌ها، تصمیم به بازگو کردن‌شان گرفتند. موهبت آگاهی از چنین داستان‌هایی می‌تواند ما را برای زندگی شجاعانه الهام ببخشد، و بارقه‌ای از نور آرامش به تفکرات راجع به مرگ بیفکند.
دکتر کریستوفر کِر و شغل‌اش در آسایشگاه

دکتر کریستوفر کر، در همایش تد برخی از تجربه‌های‌اش را از زمانی که در یک آسایشگاه کار می‌کرد، با دیگران به اشتراک گذاشت.

وی به این بینش و بصیرت رسید و آن را با دیگران به اشتراک گذاشت؛ بینشی درباره‌ی این‌که چگونه آدم‌ها، هم‌چنان‌ که به زمان مرگ‌شان نزدیک می‌شوند، خواب‌ها و رویاهایی را تجربه می‌کنند که کمک‌شان می‌کند راحت‌تر از قبل، مسئله‌ی مرگ و زندگی را بپذیرند. به گفته‌ی دکتر کر، این تجربه‌ها در طول تاریخ و در میان همه‌ی فرهنگ‌ها رایج و متداول بوده است. این گفته‌ی دکتر کر، شاید ما را به یاد حرف‌هایی بیندازد که بزرگ‌ترهای خانواده‌های‌مان نیز به ما می‌گفتند؛ آدم‌ها غالبا پیش از مرگ، عزیزان از دست‌رفته‌‌شان را می‌بینند.

در یکی از پژوهش‌هایی که دکتر کر روی بیماران‌اش در آسایشگاه به‌عمل آورد، بیش از ۸۰ درصد از شرکت‌کنندگان حداقل از یک رویا سخن گفتند که بسیار زنده و واقعی بود، و "‌با همه‌ی خواب و رویاهای معمولی تفاوت داشت‌”؛ این رویاها را می‌توان به عنوان تجربه‌های پیش از مرگ تلقی کرد. ۷۲ درصد از آنها خوابِ عزیزان از دست‌رفته‌شان را دیدند. تجربه‌ی چنین خواب‌هایی می‌تواند باعث شود احساس کنیم کسانی از جایی مراقب‌مان هستند و دوست‌مان دارند، و هم‌چنین باعث می‌شود پایان زندگی برای‌مان معنی‌دارتر و قابل‌توجیه‌تر باشد.

به این ترتیب، چیزهایی که در دوره‌ی آخر زندگی‌مان تجربه می‌کنیم می‌توانند کاملا برای‌مان روشن کنند چه چیزهایی در طول زندگی‌مان بیش‌ترین اهمیت و ضرورت را داشته‌اند.

تجربه‌ی نزدیک به مرگ آنیتا مورجانی

آنیتا مورجانی بعد از چهار سال مبارزه با سرطان، تجربه‌ی نزدیک به مرگ را از سر گذراند.

آنیتا ۵ درس بزرگ و زیبایی را که از این تجربه آموخته بود، با ما در میان گذاشت:

۱. قلبا می‌خواهیم به "‌آگاهی‌مان نسبت به عشق‌” تمرکز کنیم؛ خود و دیگران را دوست داشته باشید.

۲. "‌بدون ترس زندگی کنید‌”‌؛ بر اساس عشق زندگی کنید، نه بر اساس ترس، زیرا عشق امنیت‌تان را حفظ می‌کند.

۳. لذت، خنده، و شوخ‌طبعی مهم‌ترین چیزهای زندگی هستند.

۴. ” زندگی یک موهبت است‌”‌. به گفته‌ی وی "‌حتی چالش‌ها هم موهبت هستند‌”‌. به کلام وی، "‌اگر چالشی در زندگی‌تان دارید و هنوز نسبت به آن حس موهبت پیدا نکرده‌اید، شما هنوز به نهایت نرسیده‌اید‌”.

۵. خودِ واقعی‌تان باشید. خود را بشناسید و نور وجودتان را به اطراف بیفکنید.

لوییز براون گریگز و سفر میان دو جهان

لوییز براون گریگز در برنامه‌ی تد در مورد تجربه‌های نزدیک به مرگ‌اش سخنرانی کرد.

وی توضیح داد چگونه در نتیجه‌ی تصادف خودرو، روح‌اش از بدن خارج شد؛ آن‌چنان احساس وی "‌پر از لذت و آرامش و رهایی بود که می‌خواهد این تجربه را با آنها که دوست‌شان دارد و آن‌هایی که دوست‌اش دارند، در میان بگذارد‌”. وی دریافت سختی‌ها و ضعف‌های‌مان می‌توانند بزرگ‌ترین درس‌های زندگی‌مان، و در نتیجه بزرگ‌ترین نقاط قوت‌مان باشند.

وی می‌گوید: "با چنان سرعتی در یک دالان حرکت می‌کردم که هنگامی که از آن سوی دالان خارج شدم… به روشنایی ناب رسیدم… روشنایی، عشق، حقیقت، شکوه، و آرامش ناب و خالص، آگاهی از کل، دانایی از کل… بدن‌ام را ترک کردم و پشت سر گذاشتم و حتی ذهن، روحم اتحاد و یگانگی منحصر‌به‌فردی را با هر آن‌چه بود، هر آن‌چه خواهد بود، و هر آن‌چه هست تجربه کرد و درک جامعی از همه‌ی این‌ها به‌دست آورد.‌” وی افزود، "‌همه‌ی ما به آن‌جا دسترسی داریم. لازم نیست بمیریم تا به آن‌جا برسیم‌”؛ یعنی این امکان وجود دارد چنین آرامشی را در همین دنیا نیز تجربه کنیم.

پنج درس مهم که وی در این سخنرانی با ما در میان گذاشت، به این حقایق اشاره دارند که:

۱. شما در این سیاره هستید که کار منحصر‌به‌فردی را انجام دهید و از تمام ظرفیت‌های وجودتان استفاده کنید. این بر عهده‌ی شما است که بفهمید ظرفیت کامل‌تان چه‌قدر است.

۲. هم‌چنان که در این مسیر منحصر‌به‌فردمان قدم بر می‌داریم، درها "‌به اختیار خود باز می‌شوند‌” و "‌به اختیار خود بسته می‌شوند‌”. کاری که باید انجام دهیم این است که با آنها هماهنگ شویم و از هر فرصت بهترین استفاده را ببریم.

۳. "‌تفاوت‌های‌مان برای ما موهبت هستند‌”.

۴. جوهره‌ی وجودی ما فراتر از هر چیزی است که با آن در ارتباط هستیم. در عمیق‌ترین لایه‌ی وجودمان، ما فراتر از شخصیت‌مان، عادت‌های‌مان، و غیره هستیم.

۵. فرآیند خروج از بدن حقیقتا سرشار از آرامش است.

با تفکر و تعمق بر تجربیات آدم‌های دیگر در مورد مرگ، و هم‌چنین تجربه‌های شخص خودمان در این مورد، می‌توان امید داشت در این دنیا آرامش بیش‌تری در وجودمان بیابیم. امیدوار هستم همه بتوانیم درک بیش‌تری از سفر منحصر‌به‌فردمان، بینشی در مورد پیروی از سعادت‌مان، و شهامت مواجهه با همه‌ی مسائل زندگی را پیدا کنیم. امیدوار هستم وقتی زمان رفتن از این جهان رسید، با لبخند شادی بر روی صورت و احساس آرامش در قلب این دنیا را ترک کنیم. خدا همه‌ی ما را بیامرزد.
ارسال به دوستان