۰۸ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ دی ۱۴۰۳ - ۰۲:۱۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۵۴۹۰۸۸
تعداد نظرات: ۸ نظر
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۸ - ۲۵-۰۴-۱۳۹۶
کد ۵۴۹۰۸۸
انتشار: ۰۹:۳۸ - ۲۵-۰۴-۱۳۹۶

بدرود مریم؛ نوستالژی یقین

دست تقدیر مرا با کتاب "نظریه اعداد"آشنا کرد. کتابی که با عنوانِ "نظریه اعدادِ میرزاخانی" مشهور شده بود. این کتاب در تحولِ حسِ فروکوفته‌ای که به ریاضیات پیدا کرده بودم مؤثر افتاد...
عصرایران؛ حامد وکیلی - نمی دانم دقیقاً از کی شروع شد اما از یک جایی به بعد، ریاضی در نظرم جایی مقدس یافت. آن چنان با جزوات و کتب ریاضی برخورد می‌کردم که با کتاب مقدس.

سال ها پیش حس کردم تعلق خاطری و پیوندی با ریاضیات دارم. این حس با من بود تا با دیوارِ "المپیاد ریاضی" و "المپیاد کامپیوتر" برخورد کردم. آنچه در نظرم شیرین جلوه می کرد به ناگاه سخت و خشن ظاهر شد.

 ریاضیات دیگر حس خوبی به من نمی داد. به مسائلی برخوردم که چشم اندازی از روش حل آن نداشتم. حس بدی بود. من همیشه اعتماد به نفسم را در ریاضیات باز می یافتم.

بدرود مریم؛ نوستالژی یقین

چون اصولاً دانش آموز پُر خوانی نبودم، ضعف هایم در درس هایی که نیاز به حفظ کردن داشت را در درس ریاضی جبران می کردم. لذا ریاضیات همیشه پناهگاه عاطفی من در تحصیل بود. در مواجهه با پدیده المپیاد اما سقف این پناه گاه بر سرم آوار شد. به ناگاه حس بی پناهی به من دست داد.

آنچه همیشه به من اعتماد به نفس می داد، این‌بار غرورم رو خورد کرد. مساله‌هایی که برایم سخت غامض می نمود. حتی نمی‌دانستم در کجا باید دنبال پاسخ بگردم. من چون در مدرسه‌ی خوبی درس نمی‌خواندم اصولاً نمی‌توانستم پاسخ این سؤالات را در مدرسه هم بجویم.

دست تقدیر، باری، مرا با کتاب "نظریه اعداد" نوشته‌ی رویا بهشتی و مریم میرزاخانی آشنا کرد. کتابی که با عنوانِ "نظریه اعدادِ میرزاخانی" مشهور شده بود. این کتاب بیش از آنچه فکرش را بکنید در تحولِ حسِ فروکوفته‌ای که نسبت به  ریاضیات پیدا کرده بودم مؤثر افتاد.

کتابی که بیست و شش فصل داشت و تنها ده فصلش برای آمادگی شرکت در المپیاد ریاضی، کافی بود. زبانش آن زمان برای من که تازه از اول دبیرستان فارغ شده بودم بسیار سخت بود.

 به هر مشقت که بود آن ده فصل را خواندم و البته بسیار خواندم؛ شاید بیش از پانزده بار!

به ناگاه آنچه برایم به غایت مشکل می نمود در نهایت، سهل افتاد.

همان حسی که پیش از این به ریاضیات داشتم را با یک افق بلندتر بازیافتم.

مریم میرزا خانی را نمی شناختم. تنها نسبت من با او همین کتاب بود. اما کتابش چندان حس خوبی به من داد و چندان نام کتاب در نظرم با نام او پیوند یافته بود که حس کردم بزرگترین معلم من، اوست و سال‌ها در نزدش تلمذ کرده‌ام. سرنوشت او را در این حد می دانستم که در دانشگاه شریف لیسانس گرفته و سپس به آمریکا رفت و در مقطع دکترای تئوری اعداد فارغ التحصیل شده است.

این حس و حوادث در تاریک خانه ی ذهن من مانده بود تا اینکه دست تقدیر مرا هم با تاخیر به دانشگاه شریف کشاند. این بار نیز با دست خالی از یقین! من دانشگاه شریف را بیش از اینکه با نام مشاهیری چون علی دایی، عادل فردوسی پور و یا حتی مجید شریف واقعی بشناسم آن را با نام مریم میرزا خانی می‌شناختم. به علت آن حسی که کتابِ او بر من عارض کرد، در ضمیر من نام شریف با نام او بیشترین پیوند را یافته بود.

خیلی وقت است که معارفِ جازمِ یقینی در ذهن من ترک برداشته است و از این معارف، تنها تلی از خاطراتِ روزهای شر و شورِ آرمان خواهانه در پستوی ذهنم مانده است. درست نمی دانم، اما حس می‌کنم عهد دیرینِ من با لبِ شیرینِ ریاضی، نسبتی با انگیزه‌ی من برای یافتن یقین داشت. اینکه همیشه پیِ یقین می گشتم و اینکه همیشه در نظرم ریاضی( به عنوان معرفتی یقینی) معرفتی مقدس می نمود، شاید بی ارتباط نباشند.

در هر حال، هر گاه در ریاضیات از پسِ مسأله ای بر نمی‌آمدم، چنان بر خود می پیچیدم که گویی به بحران وجودی مبتلا گشته ام. هر گاه حسِ سترونی در علم هندسه بر من غالب می شد گویی وجودم آب می شد.

 تبیینِ کاملِ ریشه های روانی و( معرفتیِ!) این امر، و دلایل و عللِ این عارضه ها بر من پوشیده است؛ اما هر چه بود یک‌بار در نوجوانی، کتابی که نشانی از مریم بر جلد آن بود، مرا از آن بحران رهانید. سال ها بعد، پس از اینکه گوهر یقین باز از کف نهادم و یقین علمی خود را در هجومِ اندیشه های اجتماعی و تاربخی جا گذاشتم، سرنوشت، مرا به دانشگاهی کشاند که باز هم ردی از مریم در آن بود. مریم میرزاخانی را هیچ گاه ندیده ام و حضورِ خاطرِ او در زندگیِ من چون یک افسانه است؛ مانند افسانه‌ی یقین!

مریم، مرا به یادِ "افسانه‌ی آرام بخشِ" یقین می‌اندازد.

دیروز شنیدم او از جهان دیده برچیده است. گویا مدتی بود که سرطان او را رنجور کرده بود و در نهایت، صبح امروز در یقینی‌ترین واقعه‌ی هستی غلتید.

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۸
در انتظار بررسی: ۱۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۰۴ - ۱۳۹۶/۰۴/۲۵
1
27
یادش بخیر کتاب نظریه اعداد چه قدر سخت بود
چرا اینطور شد
واقعا دردناکه
یک مصاحبه از پدرش زمانی که فیلدز گرفته خواندم که گفته بود شاید یک روز برگردد باید بچه شان بزرگتر شود
فرض یک روزی که برگردد خیلی برام شیرین بود و دیروز در نهایت به یک افسانه تبدیل شد
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۰۸ - ۱۳۹۶/۰۴/۲۵
30
11
با این متن باز هم ثابت کردین که ما ایرانی ها مرده پرستیم
فهيمه فيضي پور
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۱۹ - ۱۳۹۶/۰۴/۲۵
0
34
از ديروز كه اين خبر رو شنيدم حسي توام با غم و تاسف تمام وجودم رو فراگرفته و لحظه اي از ذهن و قلبم بيرون نميره! از ديروز تصوير خودش و دختر كوچولويه زيباش جلوي چشمامه و فكر اين كه آناهيتاي قشنگه مريم ديگه مادر نداره قلبم رو به درد مياره.به اين فكر ميكنم كه بعضي انسانها تا ابد ميتونن جاودانه بمونند. مريم ميرزاخاني از اون دست انسانهاست. اولش ناراحت از اين بودم كه آخه چراااااا؟ همين الانش آدمهايي هستند كه بقيه آرزوي مرگشون و دارند چرا اونها بمونند و مريم پر بكشه، ولي وقتي به اين فكر مي كنم كه تولد و مرگ در حيطه اختيارات ذات حق تعاليه كمي آروم ميگرم. به اين فكر ميكنم كه مريم ميرزاخاني در مدت عمر كوتاه و پرثمرش رسالتش رو تو اين دنيا به سرانجام رسوند و در نهايت در چهل سالگي به جاودانگي رسيد!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۲۶ - ۱۳۹۶/۰۴/۲۵
2
24
چه متن قشنگی...عصر ایران مرسی از این مطالب قشنگی که میزاری...
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۵۹ - ۱۳۹۶/۰۴/۲۵
3
16
متن فوق العاده اي بود ممنون از آقاي وكيلي عزيز
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۰۲ - ۱۳۹۶/۰۴/۲۵
1
20
بله، من هم موافق هستم
متن قشنگی است درست مثل متن های قشنگ دیگری که عصر ایران و سایر رسانه های مدعی روشنفکری و روشنگری، زمانی که نوابغ این سرزمین از جمع ما پرمیکشند، شروع به نگارش میکنند.
لطفا شما عصر ایران و سایر رسانه های همکارتان، می فرمایید نقش ادعاهای همیشگی شما، چه زمانی باید هویدا شود
زمانی که این عزیزان رفتند ؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۴۲ - ۱۳۹۶/۰۴/۲۵
2
10
جناب حامد وکیلی چقدر من و شما روحیات مشترک داریم
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۴۹ - ۱۳۹۶/۰۴/۲۶
0
1
میرزاخانی همانند گالوا با عمرکوتاهش تاثیر شگرفی برریاضیات گذاشت .پیشنهاد برای دولتمردات تاسیس دانشگاه ریاضی ایران بنام مریم میرزاخانی