۰۸ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ دی ۱۴۰۳ - ۰۹:۲۴
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۵۶۸۴۸۲
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۳ - ۰۳-۰۸-۱۳۹۶
کد ۵۶۸۴۸۲
انتشار: ۱۱:۳۳ - ۰۳-۰۸-۱۳۹۶

مریم حیدرزاده: 8 سال ناعادلانه من را حذف کردند/ مشکل چشم من آب مروارید بود

مریم حیدرزاده که پس از سال‌ها دوری با انتشار آلبومی از دکلمه‌هایش و برگزاری نمایشگاهی از نقاشی‌هایش به فضای هنری ایران بازگشته است، معتقد است هشت سال به صورت ناعادلانه حذف و کنار گذاشته شده و مورد بی‌عدالتی قرار گرفته بود.

خبرآنلاین نوشت: نام مریم حیدرزاده برای اکثر افرادی که در اواخر دهه هفتاد بازار موسیقی ایران را دنبال می‌کردند، دربردارنده خاطرات بسیاری است، خاطرات شیرین و تلخی که با صدای دکلمه ترانه‌های ساده وعاشقانه این هنرمند در ذهن ها تداعی می‌شود.

بخشی از گفت‌وگوی این شاعر را می‌خوانید:

*من اولین دختر پس از انقلاب بودم که با مجوز و قانونی توانستم این کار را انجام بدهم. آن زمان دکلمه زیاد مرسوم نبود، درست است که آلبوم‌های استاد شاملو را با آهنگسازی زنده یاد بابک بیات داشتیم اما کمتر به زبان محاوره و مردم ترانه به صورت دکلمه اجرا می‌شد و اگر اشتباه نکنم هر اتفاقی هم که به وجود آمد پس از آن بود، شاید هم آدم‌های آن دوره نسبت به الان با احساس‌تر بودند. به نظرم همانند یک پازل تمامی این موارد در کنار هم قرار گرفت تا این آثار شنیده شود.

*متاسفانه هشت سال ناعادلانه من را حذف کردند، رشته دانشگاهی من حقوق قضایی بوده است و با وجود اصطلاح همه در برابر قانون یکسان هستند، در آن دوره همه در برابر قانون یکسان نبودند و آن ایرادهایی که به من گرفتند را می‌توانستند به خیلی‌های دیگر بگیرند. به من گفتند شما با خواننده‌های خارج از کشور کار کردید، خیلی‌ها با خواننده‌هایی که از نظر دوستان مطرودتر بودند کار کردند و اسامی‌شان در تیتراژهای سریال‌های ماه رمضانی تلویزیونی نوشته شد. اگر همه در برابر قانون یکسان هستند باید آن اتفاقی که برای من افتاد برای دیگران هم می‌افتاد که متاسفانه اینطور نشد.

*اگر همان موقع خیلی دوستانه و مسالمت‌آمیز پای میز مذاکره با من می‌نشستند و حق انتخاب بین داخل و خارج را به من می‌دادند بدون شک همکاری در کشورم را انتخاب می‌کردم. در واقع آن دوره من دیدم که انگار برنامه‌ریزی و چیدمانی صورت گرفته بود که همکاری با من انجام نشود.

*هنوز هم حساسیت‌هایی هست. خوشبختانه در زمان دولت تدبیر و امید فرصت مذاکره و گفتگویی ایجاد شد و به نتایج خوبی هم رسیدیم و من حتی گفتم که اگر این نکات را هشت سال پیش هم به من می‌گفتند قطعا متوفقش می‌کردم. ولی متاسفانه دغدغه دوستان اصلا فرهنگ و هنر نبود و تبعیض و بی‌عدالتی موج می‌زد و به قول معروف آنکه البته به جایی نرسد فریاد است.

*در دولت قبل (نهم و دهم) اصلا فرصت مذاکره به من داده نشد و من اصلا نمی‌دانستم که مشکلم چیست، مهم این است که گذشت. من از زمانیکه آقای روحانی منصوب شدند پیگیر کارهایم شدم و نامه‌ای به آقای جنتی وزیر ارشاد نوشتم و تمامی اتفاقات را از آغاز شرح داد. ایشان لطف کردند و پاسخ من را دادند و دیداری باهم داشتیم و مسایل را کاملا موشکافانه بررسی کردیم. از زمان آغاز رسمی ریاست جمهوری آقای روحانی با هیچ خواننده خارج از کشور کار نکردم.

*سلیقه در ترانه به شدت افت کرده است و وضعیت ادبیات حاکم بر موسیقی به شدت نگران‌کننده است و دوستان قافیه و وزن را هم به امان خدا رها کرده‌اند. گاهی اوقات من یک قطعه را بارها می‌شنوم تا یک قافیه در آن پیدا کنم آن وقت می‌بینم که بسیار در جامعه فراگیر است و مورد استقبال همگان قرار گرفته است؛ این مسئله نگران کننده است و ترانه‌سرایان و آهنگسازانی که در راس این هرم هستند هوش موسیقایی مردم را تضعیف می‌کنند، وقتی که مردم بد تغذیه شوند به آن عادت می‌کنند و مقصر هم ترانه‌سرا و آهنگسازی است که این اثر را تولید می‌کند و خواننده شاید بی‌تقصیرترین فرد در این میان باشد.

*من به جز برنامه «نود» و بازی‌های پرسپولیس برنامه دیگری را از تلویزیون نگاه نمی‌کنم اما کارهای آقای خواجه امیری چون معمولا خوب هستند را می‌پسندم.

*در سینما و تلویزیون پیشنهادهایی بود که به علت آن محدودیت‌ها اجازه نوشتن نام من را نداشتند و من هم گفتم که بودن اسم برایم اهمیت دارد و این کارها به سرانجام نرسید.

*مشکل چشم من آب مروارید بود. از یک و نیم سالگی تا سه و نیم سالگی حدود سه بار چشم هایم را جراحی کردم. حتی خاطرم هست پلنگ صورتی را با عینک ذره بینی خیلی سخت می‌دیدم و آن را به خوبی به یاد دارم، یا رنگ قرمز دسته گل عروسی خاله‌ام، بنابراین رنگ ها در ذهن من تعریف دارند.

*سه و نیم ساله بودم. قبل از عمل جراحی که قرار بود داشته باشم یکی از دوستان پدرم برای من از کیش یک بسته آبرنگ، هدیه آوردند آن موقع عینک ذره بینی می‌زدم و به سختی می‌توانستم ببینم. خیلی علاقه‌مند بودم و ذوق و شوق داشتم که آبرنگ را باز کنم و با آن نقاشی بکنم.

برچسب ها: مریم حیدرزاده
ارسال به دوستان