معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ جزئیاتی بیشتر از جنایت خیابان اسکندری شمالی را تشریح کرد.
به گزارش ایسنا، سرهنگ حمید مکرم دراینباره گفت: حوالی ساعت ۲۲ دیشب خانمی با مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ تماس گرفت و عنوان داشت که همسرش را به قتل رسانده است که بلافاصله موضوع به کلانتری ۱۴۸ انقلاب اعلام شد و مأموران با حضور در محل وقوع جنایت، در پشت بام یک ساختمان چهار طبقه در خیابان اسکندری شمالی اطلاع پیدا کردند که خانمی ۴۳ ساله اقدام به دفن کردن جسد همسر ۵۸ سالهاش کرده و روی جسد را نیز با سیمان پوشانده است.
با اعلام خبر به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ و دادسرای امور جنایی، تیم بررسی صحنه اداره دهم پلیس آگاهی و بازپرس کشیک ویژه قتل در محل جنایت حاضر ؛ پرونده مقدماتی با موضوع "قتل عمد" تشکیل و تحقیقات از همسر مقتول آغاز شد که با توجه به دفن شدن جسد در داخل بشکه سیمان، موضوع برای خارج کردن جسد به آتش نشانی اعلام شد و با حضور مأموران آتش نشانی، جسد از داخل بشکه سیمان خارج و مشخص شد که جسد مقتول پیش از دفن شدن توسط همسرش سوزانده شده است.
وی اضافه کرد: با توجه به اعتراف صریح متهم به ارتکاب جنایت و صدور قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس شعبه سوم دادسرای ناحیه ۲۷ تهران، متهم صبح امروز برای انجام معاینات به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات از وی برای تکمیل پرونده در دستور کار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار دارد.
اعترافات قاتل
متهم به قتل که همسر مقتول است با اعتراف صریح به سوزاندن و دفن جسد همسرش در بشکه به کارآگاهان گفت: از همان آغاز زندگی با همسرم اختلافات شدیدی داشتیم و حتی پس از تولد دخترمان این اختلافات همچنان ادامه داشت. ۲۴ خرداد با همسرم درگیری لفظی پیدا کرده بودم و او ناگهان مرا مورد ضرب وشتم قرار داد. می دانستم که همسرم علاقه شدیدی به شیرموز دارد و به همین دلیل یک لیوان شیرموز آماده کرده و داخل آن داروی خواب آور ریختم، زمانی که همسرم آبمیوه را نوشید، بیهوش شد و من پس از چند ساعت به بالای سرش رفتم. بدنش کاملا سرد شده بود و نفس نمی کشید، ترسیده بودم و جسد را داخل پتو پیچیده و از واحد محل سکونتمان در طبقه چهارم به پشت بام خانه منتقل کردم.
متهم ادامه داد: جسد را داخل یک بشکه فلزی قرار داده و روی آن بنزین ریختم . شعله های آتش بسیار بلند بود و از ترس اینکه همسایهها متوجه موضوع شوند بلافاصله آتش را خاموش کردم، فردای آنروز دوباره به پشت بام رفته و جسد را به شیوهای دیگر آتش زدم اما چون دود ناشی از آتش بسیار شدید بود، همسایه ساختمان روبرو به این موضوع اعتراض کرد و من ناچار به خاموش کردن دوباره آتش شدم.
گیج و سردرگم شده بودم که با جسد چه کار کنم که ناگهان متوجه کیسه سیمان در بالای پشت بام شدم، آن را داخل بشکه ریخته و با تهیه بتون جسد را داخل آن دفن کردم . دو روز از این موضوع گذشت و بوی شدید ناشی از فساد جسد، ساختمان را پر کرده بود و همین موضوع باعث اعتراض شدید همسایهها شده بود. تا اینکه دیروز و پس از تاریک شدن هوا ، برای پیدا کردن چارهای برای خلاص شدن از بشکه حاوی جسد به پشت بام رفته بودم که ناگهان دخترم نیز برای پیدان کردن علت بوی شدید ناشی از فساد جسد به پشت بام آمد و با دیدن بشکه به ناچار موضوع مرگ پدرش را با او در میان گذاشتم و تصمیم گرفتم تا موضوع را به پلیس اطلاع دهم.