۰۷ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ۲۳:۵۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۲۴۵۲۵
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۰ - ۱۲-۰۵-۱۳۹۷
کد ۶۲۴۵۲۵
انتشار: ۰۹:۵۰ - ۱۲-۰۵-۱۳۹۷

این روزها همه از مهاجرت می‌گویند!

انگیزه‌هایشان فراتر از خوش‌گذرانی و لذت‌بردن صرف در زندگی است. ایران و کشورشان را دوست دارند. به آینده‌اش فکر می‌کنند و برایشان آینده کشور اهمیت دارد اما چرا به اینجا می‌رسند که دیگر انگار ماندن فایده‌ای ندارد و باید گذاشت و رفت؟

روزنامه شرق نوشت:‌ «روزهای سنگینی است. با دوستان و آشنایان قدیم و جدید که صحبت می‌کنی، اغلب در حال یافتن راهی یا اقدامی برای مهاجرت به کشور دیگری هستند. جوان‌هایی از این مرز و بوم که بااستعدادند، تحصیلات خوبی دارند، مهارت‌ها و انگیزه‌های قوی دارند اما انگار دیدن افقی روشن در فضای سخت، پیچیده و مبهم امروز را کاری بسیار دشوار یا ناممکن می‌یابند. همین می‌شود که برای خود سناریوهای مختلفی از فروش دارایی‌ها و بررسی گزینه‌های مختلفی از کشورهای جذاب و غیر جذاب برای مهاجرت و هر آن چه می‌شود انجام داد در نظر می‌گیرند تا حداقل به نوبه خودشان آینده روشن‌تری برای فرزندانشان ترسیم کرده باشند و آنجایی داستان سخت‌تر می‌شود که اینها عموما جوانان و دارایی‌های فوق‌العاده‌ای برای ایرانمان هستند. انگیزه‌هایشان فراتر از خوش‌گذرانی و لذت‌بردن صرف در زندگی است. ایران و کشورشان را دوست دارند. به آینده‌اش فکر می‌کنند و برایشان آینده کشور اهمیت دارد اما چرا به اینجا می‌رسند که دیگر انگار ماندن فایده‌ای ندارد و باید گذاشت و رفت؟

یکی از جدی‌ترین دلایلی که به نظرم می‌رسد ناامیدی است! نسل ما و نسل‌های جدیدتر از ما خیلی بیشتر از نسل قبلمان در این روزها به امید نیاز دارند. یعنی چه؟ در مورد اختلاف نسل‌ها و تفاوت‌هایشان کارهای علمی و غیر علمی بسیاری شده است. حداقل چیزی که میانشان مشترک است این است که نسل‌ها با یکدیگر متفاوتند و دغدغه‌ها و خواسته‌های متمایزی دارند. حال اگر فرض کنیم یکی از همین تفاوت‌ها میان نسل بعد از ما، نسل ما (دهه‌پنجاهی‌ها و شصتی‌ها) و نسل قبل از ما، میزان نیاز به امیدواری به آینده در شرایط امروز باشد، شاید کمی این مسئله شفاف‌تر شود. عموما نسل قبل از ما یا دوران بازنشستگی خود را سپری می‌کنند یا سال‌های آخر قبل از آن. دغدغه‌هایشان بیشتر حمایت عاطفی و روحی از فرزندان، نتیجه‌گرفتن از سال‌های فعالیتشان و برداشت از سرمایه‌گذاری‌های گذشته‌شان است اما نسل ما و بعدی‌ها دقیقا در اوج نیاز به امید به آینده و ایجاد ثبات برای خود و خانواده خود است، کارهای خیلی زیادی مانده است تا انجام دهد و برای آنها نیاز به امیدواری دارد؛ امیدواری به این که می‌تواند رؤیاهای خود و فرزندان خود را همین‌جا، در همین کشور دنبال کند و تحقق آنها را ببیند.

اما وقتی از همه طرف، داخل و خارج خبرهای تلخ و ناامیدکننده می‌شنویم و می‌خوانیم، میزان امیدمان به آینده کم و کمتر می‌شود. با همه احترام به استادان، روشنفکران و منتقدان کشورم کیست که دیگر نداند در کشور چه خبر است؟ چه فایده‌ای دارد که پیوسته تلخی‌ها و مشکلات بیشتر را کالبدشکافی کنیم؟ نه‌ این که نکنیم اما آن میزان که نیاز است برای درک مسئله و مشکل بر همگان آشکار است. بیشتر و بیشتر گفتن تنها کورسوی امیدهای باقی‌مانده را خاموش و خاموش‌تر می‌کند. ما نیاز به راهکارهای عملی و امیدوارکننده داریم، کمی هم به اینها بپردازیم. برای اینها هم از جوانانمان بیشتر کمک بگیریم. وقتی شرایط خوب باشد که رفتن و ماندن اهمیت زیادی ندارد، اما وقتی شرایط بد است، این کشور، این جامعه خیلی بیشتر نیاز به جوانانش دارد.

ای‌ کاش مسئولان جوری حرف می‌زدند و عمل می‌کردند که امیدواری بیشتری برایمان ایجاد می‌شد. احساس می‌کردیم دغدغه‌های نسل‌های جدیدتر اولویت بالاتری دارد. هم‌نسلی‌های ما به‌ خاطر تنها شعار «تدبیر و امید» دست روی دست نمی‌گذارند تا ببینند چه می‌شود. آنها از دولت عمل‌گراتر رفتار می‌کنند، می‌گذارند و می‌روند. بدون حرف بیش.»

برچسب ها: مهاجرت ، ایران
ارسال به دوستان