۰۸ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ دی ۱۴۰۳ - ۰۶:۴۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۵۶۹۷۸
تاریخ انتشار: ۱۶:۴۴ - ۱۴-۱۲-۱۳۹۷
کد ۶۵۶۹۷۸
انتشار: ۱۶:۴۴ - ۱۴-۱۲-۱۳۹۷

خاطره خونین از خانه‌ای که زیر بیرق دشمن نرفت

خانه‌ای در قلب بافت تاریخی تبریز در محله صدر که خاطرات خونین و تکان‌دهنده از دوره استبداد صغیر در دل دارد، هنوز می‌توان از خشت‌خشت «خانه ختایی» شیون زنان و کودکانی را شنید که در نبود پدر خانواده، گرفتار قشون متجاوز روس شده‌اند.
خاطره خونین از خانه‌ای که زیر بیرق دشمن نرفت
 
به گزارش خبرگزاری فارس، دوران استبداد صغیر بود و نیروهای محمد علی‌شاه شهر تبریز را با هدف سرکوب مشروطه‌خواهان به مدت 11 ماه از 30 خرداد 1287 تا اردیبهشت 1288 محاصره کرده و مانع رسیدن غذا و دارو به شهر شدند.

در این‌ میان عده‌ای از نیروهای روس به بهانه حفظ جان اتباع خود در تبریز در نهم اردیبهشت ماه 1288 وارد شهر شده و با ورود سپاهیان روسیه به تبریز، راه جلفا برای ورود آذوقه باز شد و محاصره پس از 11 ماه به پایان رسید.

دوران محاصره و استقرار نیروهای روس بر مردم تبریز بسیار سخت گذشت اما در این میان خانواده‌ای همچون «ختایی‌ها» در مدیریت وضعیت آن روزها تمام تلاش خود را کرده و خانه خود را صرف امور خیر و احسان به مردم شهر می‌کردند.

خانواده ختایی از افراد موثر در دوران مشروطه بوده و به لحاظ تمکن مالی که داشتند از انقلاب حمایت و پشتیبانی مالی می‌کردند که این مهم به مذاق مخالفان خوش نمی‌آمد و این خانواده را در طول حیات خود با حوادث بسیاری مواجه کردند.
 
خاطره خونین از خانه‌ای که زیر بیرق دشمن نرفت
حمله روس‌ها به خانه ختایی‌ها
ایام محرم بود و طبق روال، خانه «رئیس‌التجار» که در طول سال برای حمایت از مردم در دوران قحطی باز بود در روزهای محرم نیز رونق بیشتری به خود می‌گرفت و به مردمی که امرار معاش برایشان سخت و یا مکانی برای زندگی نداشتند، احسان داده می‌شد.

روس‌ها در مدت استقرار خود در تبریز برخی از خانه‌ها را اشغال کرده و به تصرف خود در اورده بودند و در این میان خانواده‌های بزرگ و تاثیرگذار شهر را موظف به احتزاز پرچم روس بر سر درخانه هایشان کرده بودند اما «محمدصادق ختایی» پدر خانواده با فرا رسیدن محرم پرچم روس را از سر در خانه خود برداشته و جای آن پرچم سیاه محرم را می‌گذارد.

قشون روس که همواره از حمایت‌های مالی ختایی از مشروطه خواهان ناراضی بودند، جابه جایی پرچم روس را بهانه‌ای قرار داده و در همان روزهای نخست محرم به این خانه و اهالی و مردمی که در آنجا برای عزاداری‌های محرم و گرفتن احسان حضور داشتند حمله کرده و آنها را به آتش و خون کشیدند و تمام اموالشان را به غارت بردند.

«فریدخت ختایی» از نوادگان محمد صادق در ادامه ماجرای حمله روس‌ها به خانه پدربزرگ خود نقل می‌کند: علی ختایی که پسر بچه‌ای کوچک بود در اثر ضربات قشون روس‌ها پایش دچار شکستگی شده و در زیرزمین خانه خود را به زیر یکی از مردگان می‌کشاند که عمه‌اش در آن میان وی را دیده و علی را در آغوش خود مخفی کرده و درمیان مردگان  جان خود را نجات می‌دهند.

اما محمدصادق رئیس التجار در آن روزها به همراه خانواده خود به سفر تجاری در تفلیس رفته و خانه را به دیگر اهالی خانه و خدمه سپرده بود که در راه بازگشت به شهر، خبر حمله و قتل و عام خانواده و خدمه به وی می‌رسد که این چنین محمدصادق از بیم خطر جان دیگر اعضای خانواده که قشون روس با رسیدن به تبریز به آنها نیز رحم نکنند، مسیر خود را به سوی خلخال منحرف می‌کند.
خاطره خونین از خانه‌ای که زیر بیرق دشمن نرفت
دورانی که بر ختایی‌ها در خلخال گذشت
«حسین ختایی» از دیگر نوادگان محمدصادق ختایی چنین روایت می‌کند: مالک بخشی از منطقه خلخال خانواده «پناهیان» بودند که با قصد اقامت محمدصادق ختایی در این منطقه، بخشی از این املاک را از خانواده پناهیان خریداری می‌کند.

محمدصادق به همراه دیگر برادر خود جعفر و خانواده‌اش در خلخال دورانی جدیدی را آغاز می‌کند و در این مدت نیز همچنان از انقلاب مشروطه و به واسطه ارتباط با گیلان از میرزا کوچک‌خان جنگلی حمایت مالی می‌کرد.  

در اسناد به جا مانده از آن روزگار نامه‌ای در دست فریدخت و حسین نوادگان خانواده ختایی وجود دارد که میرزا کوچک‌خان جنگلی خطاب به رئیس التجار محمدصادق ختایی نوشته است که "مبلغ حمایتی شما به دست ما رسید".

رئیس التجار در تبریز از ستارخان و باقرخان و انقلاب مشروطه حمایت مالی می‌کرد و با مهاجرت به خلخال با حمایت از میرزا کوچک خان فعالیت‌های خود را ادامه داد.

محمدصادق و جعفر ختایی فعالیت تجاری خود را همچنان ادامه می‌دهند اما در خلخال هم روزگار آرامی را این خانواده تجربه نمی‌کنند و عشایر و افراد سودجو به خانه آنها حمله کرده و طی سه روز تمام اسباب و دارایی‌های خانهشان را به تارج می‌برند.

پسران و دختران محمدصادق و جعفر هم در خلخال ازدواج می‌کنند اما به سبب خساراتی که در تبریز و خلخال متحمل شده بودند، دیگر راه پدران خود را نرفته و فعالیت تجاری را کنار گذاشته و وارد کار اداری می‌شوند و پسر بزرگ محمدصادق پس از فوت پدر که دیگر تمایل خود را به تجارت از دست داده بود پس از مدتی رئیس امور مالیه آن زمان در خلخال شده و در یک سفر کاری به گیلان دچار بیماری شده و در همان جا فوت کرده و در صومعه‌سرا دفن می‌شود.

ساختمان شهرداری و فرمانداری کنونی خلخال واقع در کارگر شمالی نیز از جزو دارایی‌های محمدصادق بود که پس از این خانواده در اختیار این دو نهاد در آمد.

نقش رئیس التجار در دوران قحطی و محاصره تبریز
فریدخت از نوادگان محمدصادق ختایی به نقش رئیس‌التجار اشاره کرده و می‌گوید: خانواده ختایی از تاجران بزرگ شهر بودند و به واسطه نفوذ و تمکن مالی که داشتند بحران قحطی ناشی از محاصره و روزگار پس از آن را مدیریت می‌کردند.

با توجه به اسنادی که گواهی بر این ماجراست محمد صادق در این دوران بر واردات و قیمت‌گذاری اجناس نظارت داشت و خرید کالاهای ضروری مردم را مدیریت می‌کرد تا مردم شهر در آن روزگار بیش از این تحت فشار قرار نگیرند.

در عین حال خانه وی پناهگاه و مامنی برای اهالی شهر بود تا کسانی که خانه‌ای برای سکونت و یا وسع مالی برای تامین غذا نداشتند این خانه را برای خود امیدی دانسته و در آن زندگی کرده و یا برای گرفتن احسان در تمام طول سال مراجعه می‌کردند.
 
خاطره خونین از خانه‌ای که زیر بیرق دشمن نرفت
 
سرنوشت دیگر اعضای خانواده‌های ختایی
ختایی‌ها پنج‌ برادر بودند که پس از حمله قشون روس به خانه‌شان، دو برادر به خلخال رفته و دو برادر دیگر به خارج از مرزهای کشور رفتند و یک برادر دیگر در تبریز می‌ماند و آن برادر همان علی ختایی است که در زمان حمله روس‌ها به خانه‌شان زنده می‌ماند.

خانه ختایی‌ها که در محله صدر در چهار راه ‌باغشمال تبریز واقع بود شامل مجموعه‌ای از خانه‌ها در کنار یکدیگر بود و اینک تنها خانه علی میسیو و خانه ختایی به نام خانه هنرمندان باقی‌مانده و پیش از آن نسل‌های مختلف این خانواده در آن زیسته و در نهایت آن را به شهرداری برای حفظ میراث تاریخی این شهر واگذار کردند.

در این میان در نزدیکی‌های خانه هنرمندان دیگر نوادگان خانواده ختایی سکنی دارد، حمیده از فرزندان علی ختایی بوده که در سن 80 سالگی به سر می‌برد.

علی ختایی پس از دیگر برادران خود مسوولیت خانواده را برعهده می‌گیرد و همچون آنها به امور خانه و اهالی شهر رسیدگی و به مدیریت روستاها سرکشی می‌کرد.

حمیده ختایی سرگذشت علی ختایی را چنین نقل می‌کند که برای تحصیلات حوزوی به نجف میرود اما به دلیل احساس مسئولیت در مقابل لباس روحانیت هیچ‌گاه معمم نمی‌شود.

وی نقل می‌کند که خانه ختایی‌ها در دوران پیشه‌وری نیز توسط روس‌ها باز هم مورد حمله قرار می‌گیرد و صدای شلیک گلوله‌ای را که در منطقه شنیده شده بود را بهانه حمله خود قرار می‌دهند و بار دیگر این خانه به آتش کشیده و اهالی آن را به خاک و خون می‌کشند.

بعدها علی ختایی بهزیستی تبریز را دایر کرده و رئیس آن بود و در اثر بیماری قلبی در تبریز فوت کرد.
خانه ختایی که بنایی مربوط به دوره صفوی تا دوره قاجار است، در خیابان ارتش جنوبی، کوچه صدر، بن‌بست ختایی‌ها واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۳۸۲ با شمارهٔ ثبت ۹۴۱۰ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسید.

این خانه در آبان ۱۳۸۹ از سوی شهرداری تبریز خریداری و مالکیت آن به سازمان فرهنگی هنری شهرداری تبریز واگذار شد و به نام «خانه هنرمندان تبریز» گشایش یافت و مامنی برای فعالیت و حضور هنرمندان تبریزی در این خانه تاریخی پرحادثه شده است.

· فریدخت فرزند ابراهیم از فرزندان محمد حسین پسر محمدصادق (الرئیس‌التجار) است.
· حسین فرزند مرحوم اسماعیل از دیگر فرزندان محمد حسین پسر محمدصادق (الرئیس‌التجار) است.

ارسال به دوستان