۰۸ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ دی ۱۴۰۳ - ۰۶:۴۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۳۲۶۹۸
تعداد نظرات: ۷۷ نظر
تاریخ انتشار: ۲۱:۳۸ - ۲۱-۰۳-۱۳۹۹
کد ۷۳۲۶۹۸
انتشار: ۲۱:۳۸ - ۲۱-۰۳-۱۳۹۹
در مسیر زندگی/ داستان های واقعی به قلم روانشناس-14

مهری و مازیار: پیامک دردسر ساز خانم منشی

می دونی وقتی یک زن غذای مورد علاقه ی شوهرشو می پزه یعنی چی؟ یعنی شوهرش براش مهمه.

در مسیر زندگی روایتی است واقعی از عباس پازوکی نویسنده و روانشناس که تلاش کرده با تغییر نام مراجعین اش، داستان های واقعی زندگی مردان و زنان این سرزمین را از بیرون زندگی آنان و بدون قضاوت برای "عصرایران" بنویسد. روایت هایی که شاید بتوانند به اصلاح اشتباهات و بهبود زندگی خیلی ها کمک کنند.

مهری و مازیار: پیامک دردساز خانم منشی

مهری اما دیگر طاقتش تمام شد، قاشق را روی میز گذاشت و خیره شد به مازیار. منتظر ماند تا مازیار سرش را بالا بیاورد و به او نگاه کند. بعد با حالتی کاملا نگران و ناراحت و در حالی که گونه هایش سرخ شده بود به چشمان مازیار چشم دوخت. مازیار که دیگر راه فراری نداشت، سعی کرد آخرین حربه را به کار ببرد و گفت: چرا اینجوری نگاه می کنی؟ غذاتو بخور.

مهری دیگه اشکش جاری شد و با صدایی لرزان گفت: می دونی از صبح با چه شوق و ذوقی این غذا رو پختم؟ اصلا می دونی چرا قرمه سبزی پختم؟

مازیار: خوب دستت درد نکنه؟ چی شده مگه؟

مهری: می دونی وقتی یک زن غذای مورد علاقه ی شوهرشو می پزه یعنی چی؟ یعنی شوهرش براش مهمه، یعنی فکر کرده بهش. شاید من بلد نیستم مثل بعضیا بهت بگم عاشقتم و دلم تنگ شده. به اندازه ی خودم می گم، خیلی بیشتر از اونی که شنیدم می گم. اما همینقدر بلدم. اما این غذایی که به قول خودت بوش تا سر کوچه پیچیده، صدای عشق من نیست؟ عشق به زبونه؟

مازیار: این حرفا چیه می زنی؟ چی شده مگه؟ یه غذا درست کردی، هی منتشو می ذاری سرم.

مهری: من منت نمی ذارم. فقط می خوام ببینم اصلا به این چیزایی که گفتم تا حالا فکر کردی؟ اصلا من برات مهمم؟ منو می بینی؟ منو برای چی می خوای واقعا؟

مازیار: نمی دونم چرا این حرفا رو سر میز غذا می زنی. اصلا نخواستیم. چه فایده داره غذا درست کنی بعد بزنی تو سرم؟

مهری: سارا کیه؟

مازیار: سارا؟ سارا کیه؟ باز دوباره چی شده؟

مهری: سارا کیه؟

مازیار: چه می دونم؟ این همه سارا. این چه سوالیه؟ من صدتا سارا می شناسم.

مهری: با اون 99 تا سارا کاری ندارم. با اون یکی که دلش برات خیلی زود تنگ میشه و همین که میای خونه، بی طاقت میشه و میخواد زود صبح بشه کار دارم. کیه؟ از کجا پیداش کردی؟

مازیار: نمی دونم از چی داری حرف می زنی.

مهری که دیگه خشم تمام وجودش را فرا گرفته بود محکم دستش رو کوبید روی میز و گفت: منو مسخره نکن. یک بار تو زندگیت مرد باش و درست حرف بزن. میگم این سارا کیه که برات پیام عاشقانه داده؟

مازیار: کدوم پیام عاشقانه؟ خوب من نمی دونم از چی داری حرف می زنی؟

مهری: چیزی ندیدی چون سریع پیام رو پاک می کنی.

دعوای مهری و مازیار سر پیامی که مازیار پاکش کرده بود بالا گرفته بود. از مهری اصرار و از مازیار انکار. مازیار کاملا محکم و قوی انکار می کرد و می گفت: تو توهم زدی مهری. کدوم پیام عاشقانه؟ چه می دونم از چی حرف می زنی؟ شاید یکی خواسته شوخی کنه! سارا کیه این وسط؟

مهری عصبانی شد و گوشی مازیار را برداشت. هر چه گشت، پیام را پیدا نکرد و گفت: من خودم با چشمم دیدم، مگه دیوونه ام از خودم حرف بزنم؟

خلاصه مازیار و مهری هر چه بحث کردند و سرو صدا کردند نتیجه ای نداشت. اصلا قرار نبود نتیجه ای بگیرند. چون مهری که می دانست چه اتفاقی افتاده و انکار مازیار در او اثری نداشت و مازیار هم می دانست چه اتفاقی افتاده و البته احساس می کرد، بهترین راه انکار است. مهری اما تهدید کرد اگر امشب تکلیف نشود، فردا برای همیشه از این خانه می رود و دیگر هم بر نمی گردد. مازیار هم کلا جوری وانمود می کرد که اصلا روحش از ماجرا خبر ندارد.

به نظر می رسد واقعا سر و صدای مهری بی فایده بود. چون هم خودش و هم مازیار می دانستند چه اتفاقی افتاده. وقتی مازیار انکار می کند، یعنی الآن آمادگی پذیرش ندارد، می داند که چه کار کرده ولی از اینکه بپذیرد خودداری می کند. خیلی از آدم ها اینگونه هستند که واقعا توان پذیرش اشتباه در کوتاه مدت را ندارند. به ویژه آدم های خود شیفته وقتی فکر کنند که در حال باختن یک بازی هستند، هر طور شده آن بازی را به هم می زنند. چون آنها به هیچ چیز جز برتری، موفقیت و پیروزی فکر نمی کنند. اگر هم احساس کنند که در حال تحقیر شدن هستند، فورا بازی را تغییر می دهند. نباید در لحظه و فوری و به صورت شوک آور یک آدم خود شیفته را در موقعیت شکست مطلق قرار داد. چون در این حالت او از تمام فکر و انرژی اش استفاده می کند بازی را عوض کند و ببرد. خود شیفته ها از باختن متنفر هستند و چیزی به اندازه ی بردن و اثبات برتری برای آنان لذت بخش نیست.

مهری نباید الان و ناگهانی مازیار را گوشه ی رینگ قرار می داد و باید ابتدا سعی می کرد با شناختی که از شوهرش دارد، تدبیری به خرج دهد. مثلا می توانست جوری وانمود کند که مازیار فکر کند، مهری اصلا متوجه ماجرا نشده است، تا کم کم خودش دستش را بیشتر رو کند و فضا برای اثبات توسط مهری فراهم شود. اما خیلی از آدم ها وقتی عصبی می شوند دفعتا و ناگهانی از کوره در می روند و همه چیز را علیه خودشان می کنند.

حالا مازیار هم که در حال باختن بازی بود، گفت: می دونی چیه مهری؟ تو واقعا یه زن کلافه کننده ای. بعد از یک روز کاری سخت، رسیدم خونه، شروع کردی به بلوا راه انداختن. هی بهت می گم در جریان نیستم ولی تو گوش نمی کنی. اصلا تو دیوونه ای واقعا. یه دیوونه ی روانی که به صورت دوره ای، یک جنونی بهت دست میده و یک اتهامی می زنی. نه به دیشبت، نه به قرمه سبزی درست کردن و استقبالت جلوی در، نه به این کارات. واقعا باید بری پیش یه روانشناس، وگرنه همه را کلافه می کنی.

مهری: دیوونه خودتی و هفت جدت. من خودم پیام را دیدم ولی تو پاک کردی. بعدم با وقاحت می گی من دیوونه ام؟ آره من دیوونه ام که دارم با یک عوضی مثل تو زندگی می کنم. اگه یه ذره عقل داشتم، همون بار اولی که دیدم داری خیانت می کنی از زندگیت می رفتم. نمی موندم که تحقیرم کنی.

مازیار هم کاملا حق به جانب فریاد زد: دیوانه ی روانی! میگم من دختری به نام سارا نمی شنام، از چی می خوای دفاع کنم یا توضیح بدم وقتی نمی دونم داستان چیه؟

بعد هم از سر جاش بلند شد و رفت بشقابش را در سطل زباله خالی کرد، با عصبانیت رفت اتاقش و در را محکم بست. فورا هم زنگ زد به خانم منشی!

مازیار: ببین سارا! گوش کن و هیچی نگو. سریع یک پیام برام بفرست، بعدم دیگه هیچی جواب نده تا فردا صبح خودم حضوری ببینمت و بگم جریان چیه. متن پیامت این باشه: مهندس! برات یه پیام فرستادم شوخی کردم که دلم برات تنگ شده، بعد پشیمون شدم، گفتم یه وقت خانمت ببینه برات درد سر میشه.

سارا: چی شده مهندس؟

مازیار: هیچی، کاری که گفتم رو فورا انجام بده. جواب ندی ها.

بعد هم سریع شماره را به نام مهندس بهمنی سیو کرد و داخل پرانتز نوشت: (مجتمع سارا)! سارا هم دقیقا همین پیام را برای مازیار فرستاد. چند دقیقه بعد که سر و صدای دعوا تمام شده بود، مازیار شماره ی پدر خانمش را گرفت و از او خواهش کرد در صورت امکان چند دقیقه ای به منزل آنها بیایند. پدر مهری هم که نگران شده بود، همراه با همسرش راهی خانه ی مازیار و مهری شدند. آنها تمام مسیر نگران بودند و مضطرب که چه اتفاقی افتاده است؟

تقریبا نیم ساعت بعد بود که مهری با شنیدن صدای زنگ آیفون و دیدن تصویر پدر و مادرش روی مانیتور، به شدت متعجب شد و در را باز کرد. پدر و مادر مهری لحظاتی بعد با نگرانی وارد منزل شدند. مادر مهری با دیدن چهره ی دخترش گفت: چی شده مادر؟ چرا گریه کردی؟ عصری که زنگ زدم خوب بودی که.

مهری اما در جواب مادرش فقط گریه می کرد و رفت روی یکی از مبل ها نشست و آرام اشک ریخت. مازیار هم با شنیدن صدای پدر و مادر همسرش، از اتاق خارج شد و خیلی آرام به آنها خوش آمد گفت.

پدر مهری که گیج شده بود و نمی دانست چه اتفاقی افتاده که دخترش این گونه گریه می کند پرسید: آقا مازیار! چی شده؟ نصفه جون شدیم تا برسیم اینجا.

مهری: چرا زنگ زدی پدر و مادرم؟ خجالت نمی کشی؟ بیشتر از این میخوای آبروی خودتو ببری؟

پدر مهری: دخترم! ساکت باش بذار ببینم چی شده؟

مهری: هیچی! آدم بی آبرو ندیدین تو زندگی تون؟ خیانت می کنه، بعد با وقاحت زنگ می زنه به شماها.

پدر مهری: آقا مازیار چی شده؟ چیزی نمی خوای بگی؟

مازیار: اگه مهری اجازه بده و دو دقیقه ساکت باشه حرف می زنم. این جوری که نمیشه حرف زد. از وقتی آدم خونه، یه ریز داره داد می زنه.

پدر مهری: مهری جان! ساکت شو بابا، بذار بفهمیم چی شده.

مازیار: ببینید! آقای مهندس بهمنی که همتون می شناسید، سر شب سر شوخی یه پیامی داده که دلم برات تنگ شده و ... منم گفتم الآن مهری می بینه و جنجال به پا می کنه، پاکش کردم. از اون موقع خونه ی ما جنجاله چون مهری دیده بوده پیام رو.

مهری: از کی تا حالا مهندس بهمنی اسمش شده سارا؟

مازیار: اسم پروژه ی شهر ری رو گذاشتیم سارا. اینم شماره ی کاری مهندسه که خریدیم تا کارگرا و پرسنل با این شماره تماس بگیرند و شماره های شخصی مون اشتغال نباشه.

مهری: مثل چی داری دروغ می گی.

مازیار: خوب کاری نداره، الان که دیر وقته، اول صبح زنگ بزنید ببنید کی جواب میده. خودش توضیح می ده.

بالاخره بعد از کلی جر و بحث بین مازیار و مهری، پدر مهری که فکر می کرد سوء تفاهمی پیش آمده، مهری را آرام کرد و از همسرش خواست تا با مهری به اتاق خواب بروند و او را آرام کند. آن شب به درخواست مازیار قرار شد، پدر و مادر مهری آنجا بخوابند. چند دقیقه بعد مازیار برای خودش و پدر مهری رخت خواب آورد تا در سالن بخوابند. اما بعد از این که پدر مهری خوابید، مازیار با سارا و مهندس بهمنی همه چیز را هماهنگ کرد. او از سارا خواست، فورا سیم کارت را برای مهندس بهمنی با پیک ارسال کند و به مهندس بهمنی هم یاد داد چه بگوید.

صبح ساعت هشت شده بود و مازیار هنوز خواب بود. مهری وارد سالن شد و دید پدرش چای دم کرده و نان داغ خریده تا صبحانه بخورند. از مهری خواست بنشیند و صبحانه اش را بخورد اما مهری می گفت: میل ندارم و نمی خورم . بالاخره با زور مادر مهری، او چند لقمه ای خورد. بعد هم گوشی را برداشت و با شماره ی جنجالی و مشکوک دیشب تماس گرفت. این در حالی بود که مازیار مثلا خواب عمیقی بود و به ظاهر از هیچ اتفاقی خبر نداشت.

تلفن چند تا بوق خورد و مهندس بهمنی خواب آلود جواب داد: بله، بفرمایید؟

مهری: سلام آقای مهندس! ببخشید مزاحم شدم انگار!

مهندس بهمنی: عه، مهری خانم، شمایی؟ نه بابا چه مزاحمتی؟ آخه تو این گوشی شماره ی شما را سیو نداشتم، نشناختم، ببخشید.

مهری: نه خواهش می کنم، فکر کنم بد موقع زنگ زدم.

مهندس بهمنی: نه، من و مازیار قرار داریم سر پروژه، باید زودتر بیدار می شدم. حالا چی شده؟ چه عجب این طرفا؟

مهری: هیچی، صبح بلند شدم، دیدم مازیار خونه نیست، تلفنشم جواب نمیده. گفتم شاید با شما باشه، رفتید کله پاچه ای چیزی بخورید.

مهندس بهمنی: نه خبر ندارم ازش. اتفاقا دیشب یکی دو تا پیام هم به شوخی فرستادم براش، دید، اما جواب نداد. گفتم حتما سرش شلوغه.

مهری: خوب شاید رفته دنبال کاراش. به سلامتی دیگه همه چیز خوب پیش میره؟

مهندس بهمنی: آره، همه چیز خوب و سریع میره جلو، اتفاقا اسم مجتمع هم انتخاب شد و تابلوی سارا رو سفارش دادیم بسازن. دیگه تبلیغات فروش رو کم کم باید شروع کنیم.

مهری: به سلامتی انشاالله. سلام به خانواده برسونید.

مکالمه ی مهندس بهمنی و مهری، دقیقا همانطور که مازیار می خواست پیش رفت و چون گوشی روی آیفون بود، پدر و مادر مهری همه چیز را شنیدند. مادر مهری با نگاهی اخم آلود به دخترش مهری نگاه کرد و خیلی آرام و یواشکی گفت: چرا الکی زندگیتو خراب می کنی؟ خجالت بکش دختر. هفت ساله ازدواج کردی، این وضع زندگیته. برو دنبال بچه دار شدن و بچه داری. این کارا چیه می کنی؟

پدر مهری هم با صدایی آرام گفت: بابا! دیدی خودت و شوهر بدبختت رو الکی اذیت کردی؟ زود قضاوت کردی.

مهری هم سرش را انداخته بود پایین و سرزنش های پدر و مادر را می شنید. مازیار هم که تمام مدت بیدار بود و خودش را به خواب زده بود، کم کم از خواب بیدار شد و با دیدن اینکه بقیه بیدار هستند، گفت: عه! شماها چقدر زود بیدار می شید. ببخشید من دیشب خیلی خسته بودم، نفهمیدم کی خوابم برد.

مادر مهری: خوب حالا که بیدار شدی، بلند شو صبحونتو بخور.

مازیار در حالی از رختخواب بلند شد که دوباره احساس پیروزی می کرد. او توانسته بود یک شکست تمام عیار را به یک پیروزی جدید و مهم تبدیل کند، بنابراین کاملا خوشحال و سرحال بود و البته جوری وانمود می کرد که کاملا از رفتارهای مهری ناراحت و خسته است و می خواست بقیه هم متوجه این ناراحتی بشوند.

ادامه دارد...

مهری و مازیار/1 : محاکمه ذهنی
مهری و مازیار/2 : چت شبانه
مهری و مازیار/3 : خاطرات خانم خلیلی
مهری و مازیار/4 : داماد معتاد بود...!
مهری و مازیار/5 : پایان زندگی مشترک نازنین و امیرعلی
مهری و مازیار/6 : نیت خوانی های آقای مدیر!
مهری و مازیار/7 : کیک تولد با تصویر شرک و فیونا!
مهری و مازیار/8: جشن تولد با طعم بدگمانی!
مهری و مازیار/9: جنگ و صلح
مهری و مازیار/10: یک اتهام سنگین
مهری و مازیار/11: از بی اعتنایی همسر تا قلیان در آلاچیق
مهری و مازیار/12: شرط نازنین برای ازدواج موقت

مهری و مازیار/13: استخدام منشی خانم با روابط عمومی بالا !

 

***
از همین نویسنده:

نبرد سخت(1): مهران و مادر بزرگ
نبرد سخت(2): اول گوشی خاموش شد
نبرد سخت(3): کاش دکترش کمی گوش می کرد!
نبرد سخت(4): شد، آنچه نباید می شد...
نبرد سخت(5): غريبانه ترين مراسم تدفين
نبرد سخت(6): نخستین علائم کرونا، آن هم با اکسیژن نرمال و بدون تب!
نبرد سخت(7): تو کرونا نداری اما ...
نبرد سخت(8): کاهش 15 درصدی لنفوسیت/ تو کرونا مثبت هستی!
نبرد سخت(9): مطمئن شدم قرنطینه در منزل بهتر از بستری شدن در بیمارستان است
نبرد سخت(10): با تمرینات ذهن آگاهی بر تنفس و اکسیژن رسانی به بدنم متمرکز شدم (+فایل صوتی آرامش)
نبرد سخت (قسمت آخر): پیروزی

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۷۷
در انتظار بررسی: ۲۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
France
۲۲:۱۶ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۱
6
95
عجب آشغالیه این مرد! ظاهرا به جز خودشیفتگی از سایر اختلالات شخصیتی هم بی بهره نیست.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۰:۴۶ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
خیانت عاقبت نداره ، اگه خوب بود خدا توصیه میکرد ، ولی ماه پشت ابر نمی مونه و نهایتا چیزی جز خسران برای این به ظاهر مرد باقی نخواهد گذاشت
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۱۷ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۱
5
47
منظورتون از سکوت برای فراهم شدن فضا برای اثبات رو متوجه نمیشم.
یعنی سکوت می کرد و بعد می افتاد دنبال مدرک برای اثبات رابطه ی نامشروع؟
پاسخ ها
ناشناس
| Australia |
۰۴:۲۲ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
دقیقا منظور همینه. باید جای عصبانیت انقدر مدرک جمع کرد که طرف نتونه انکار کنه. مشکل اینه ادمهای راستگو فکر میکنند همه راستگو هستند پس وقتی مسایل مطرح بشه، کسی انکار نخواهد کرد. درحالیکه اگر مدرکی نباسه به راحتی خیلی ها انکار میکنند. کسی که خیانت میکنه، به اصول اخلاقی پایبند نیست پس راستگویی هم خیلی معنایی ندارد.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۱
4
55
معمولا مردا وقتی این احساس بهشون دست می ده که خیلی زرنگن بدتر گند میزنن. ولی وارد کردن پدر و مادر مهری به ماجرا واقعا کار کثیفیه.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۶:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
در مورد خانمها هم همین صادقه نشنیدی قدیمیا میگن موش زرنگ با سر در تله میفته
پوریا
Netherlands
۲۲:۲۹ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۱
0
51
مرسی از این داستان پرکشش و زیبا. من که حسابی طرفدارش شدم و همیشه پیگیر قسمت جدید هستم.
سپاس از نویسنده محترم و سایت وزین عصر ایران
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۳۳ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۱
8
55
مرتیکه کثافت!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۵۹ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۱
1
39
مرسییییی که منظم شدین و به موقع میذارین
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۳:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۱
6
11
انسان زن یا مرد صرف نظر از تفاوت اندک فیزیکی به مثابه رودخانه اند وقتی آنها را برکه کردید و در زندان و چهار دیواری خانه حبس نمودید و دنیای آنها فقط شد همسر و بچه و از هویت اجتماعی و انسانی شان که تجلی و تبلور ان در خدمت به وطن و همنوع و جمیع مخلوق است محروم شدند این پوچی و تهی شدن از انسانیت و بی هدف سرانجام آن تنها تباهی زن و مرد نیست بلکه فرزندان و کلیت خانوادهو جامعه اولین قربانی چنین مناسبات مرداری هستند. در حافظه تاریخی بشر زن چیزی بیشتر از یک کالای جنسی نیست و بیش از مردان خود زنان چنین باوری دارند و ادیان و حاکمیت ها به منظور تحمیق جوامع در راستای منافع طبقاتی و حاکمیتی شان این کالایی بودن جنسی زن را مشروعیت داده و در جوامع بشری نهادینه کردند. رومینا ها محصول و حاصل این شرایط و مناسبات ضد توحیدی و عاری از کرامت انسانی هستند مانند یک تکه گوشت لخم که هر مردی در کمین آن است تا برای مدنی به دندان بکشد....
پاسخ ها
ناشناس
| Germany |
۱۳:۱۵ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
شما خودت فهمیدی چی گفتی؟ اول میای میگی ادیان جوامع رو تحمیق می کنن و زن را کالای جنسی معرفی می کنن که اگر اینطور بود این همه سفارش اسلام به پاکدامنی و پوشش و پرهیز از گناه لابد در جهت کالا کردن زنه! از یک طرف میگی مناسبات ضد توحیدی باعث بوجود آمدن رومینا ها میشه
لیست کردن یک سری کلمات قشنگ و دهن پرکن نتیجه اش یک تفکر قشنگ نمیشه
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۱۵ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
خیلی کامل و زیبا گفتی آفرین
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۳:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۱
6
56
آدمهاي عوضي همينند.سرصحنه هم مچشون رو بگيري،انكار ميكنند!
پاسخ ها
امیر حسین پرتوی
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۸:۱۸ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
دزد نگرفته پادشاهه
ناشناس
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
۲۳:۵۹ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۱
0
24
عجب مامولکیه این مازیار :)
ناشناس
Sweden
۰۰:۰۳ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
2
27
جالبه که همکارش ازخودش عوضی تره حالا یکدفعه تونست گندشو جمع کنه دفعه بعد وقتی لو رفت بازم بهمنی کمکش کنه مازیار روانیه کلا خوذشو مظلوم.جلوه میده روباه مکار بهمنی هم گربه نره
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
1
14
نکبت
ناشناس
Canada
۰۰:۴۳ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
1
12
با مطالعه‌ی این داستان‌ها من به این نتیجه رسیدم که کمی ( تا قسمتی) خودشیفته ام. چطور میشه از دکتر پازوکی ( یا هر منبع دیگر) در مورد راه حل پرسید؟
البته در متن گاهی اوقات راه حل هم به زیبایی گنجانده شده.
تشکر
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
فکر کنم خودشیفتگی دو وجه داره یکی به عنوان صفتی اخلاقی و دیگری به عنوان اختلال شخصیت. این که شما عیب خودتون را تشخیص میدید خیلی خوبه و تحسین برانگیزه و میشه نتیجه گرفت که اختلال شخصیت ندارید. کسانی که اختلال شخصیت دارند هرگز زیر بار این که مشکلی دارند نمی روند. ولی خوب همیشه برای بهتر شدن جا هست. موفق باشید.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۴۶ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
3
25
دقیقا شوهر منه کثافت
احسان
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۵۲ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
11
10
وااای چقد زرنگه این مرتیکه.ولی از یه بابتم خوب شده قضیه همونجا تموم شده اگه مهری واقعا ثابت میکرد شوهرش بهش خیانت میکنه قطعا کاربه جدایی میکشید شاید مازیار ازاین به بعد توبه کنه دیگه شلوغی نکنه
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۲۱ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
توبه؟ اون هم در اوج احساس موفقیت؟! اگر یک خود شیفته باشه که تازه برنامه داره حساب مهری را بذاره کف دستش!
ناشناس
Germany
۰۳:۰۴ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
0
9
واقعا عالی، خیلی عالی خیلی یاد گرفتم از این داستان آموزنده
جواد
Iran (Islamic Republic of)
۰۳:۴۶ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
15
9
خخخخ حال کردم واقعا داستان باحال ومهیجی بود. انصافا مرده ازاون کله خرای روزگار بوده وبا سیاست. خیلی باحال قضیه رو جفت وجورکرد. ببینید عزیزان وقتی همچین جریانی اتفاق میفته درصورتیکه مرد قبول کنه ومحکوم بشه زندگیشون کلا ازهم میپاشه چون دیگه به چشم زنش نمیاد. کار مرده کلا کثافتی و بی حیایی بوده خیانت بوده .ولی اشتباهی بوده که هر ادمی ممکنه مرتکب بشه ولی باسیاست تونست زندگیشو حفظ کنه هرچند زنش سرزنش شد ولی میتونه بعد جبران کنه حداقلش اینه بخاطر این اشتباه زندگیشو ازدست نداده و ازطرفی متوجه عواقب این کارکثیف هم شده بنابراین تجربه میشه که دیگه سمت خیانت نره. بنظرمن ازاین به بعد این مرد بیشتر هوای زنش رو خواهد داشت وقدرش رو بیشتر میدونه.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۱:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
باریکلا، به نظرم منطقی ترین نظر همین بود
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۲۲ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
ای بابا! هنوز خودشیفته ها را نشناختی.
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۰:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
عمرا که این بابا درس عبرت بشه واسش، اخر این قضیه هم احتمالا جدایی خواهد بود. شایدم بدتر.
۰۰۹۸
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۹:۱۳ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۳
یک بار جستی ملخ دوبار جستی ملخ آخر به دستی ملخ خخخخخخ تهش جداییه فقط خدا کنه مهری ایدز و hpv نگیره و با یک مرد دیگه زندگی بهتری بسازه
ناشناس
Australia
۰۴:۱۸ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
1
16
یک سوال دارم، اول متن گفتید این مطالب واقعی اند. یعنی این زن و شوهر نشستن از طرف خودشون چه با هم و یا در جلسات جداگانه ماجرا را تعریف کردند برای دکتر؟!
بعید می دونم ادمی مثل مازیار بشینه این چیزها را تعریف کنه ان هم با این جزییات. یک تمی از واقعیت در این ماجرا حتما هست اما جزییاتش به نظرم داستان پردازی یا برگرفته از تحلیل شواهد توسط نویسنده هست.
علیرضا
Iran (Islamic Republic of)
۰۴:۴۰ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
8
4
آخه نصف شب پیک کجا بوده؟؟؟
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۵۰ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
اصلا نیازی هم به پیک نبوده کافی بود سارا شماره اش را دایورت کنه روی شماره بهمنی
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۱:۵۰ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۳
ناشناس١٣:٥٠ چقدر بلدي تو!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۶:۴۸ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
2
12
چرا از خیانت برخی زن نمی نویسید. زنم بهم خیانت کرد و زندگیمو از هم پاشوند.
خیانت وقیحه
چه از طرف زن
چه از طرف مرد
ولی همه از مردها می گن
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۷:۴۰ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
0
16
آخه مهندس بهمنی چرا خودشو قاطی این ماجرا میکنه
پاسخ ها
زیبا
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
واسه اینکه بعدا گندکاری خودشو مازیار جبران کنه، امثال مازیار دوستاشونم مثل خودشون هستند
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۷:۴۱ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
3
15
جالب بود
من سالهاست میگم مشکلات فرهنگی اجتماعی مهمتر از مشکلات اقتصادیه
ما بیشتر به روان شناس و مشاور احتیاج داریم
جاوید
Netherlands
۰۷:۴۵ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
2
12
لعنت بهش
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۷:۵۲ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
2
7
رفتارهاي شخصيت مرد اين داستان عجيب مطالب كتاب بيشعوري دكتر كلمنته رو به ذهن من مياره.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
10
1
یعنی چی فقط دنبال این هستید که کی پیام داده کی پیام نداده و از این حرفهای پوچ و بی مصرفو زندگی زن و شوهر خیلی باارزش تر این حرفهای پوچه. شماها به همه چی بدبین هستید و دارید این تفکر بدبینی را به کل جامعه رواج میدید
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۳:۱۸ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
مازیارعوضی
ناشناس
Canada
۰۹:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
1
12
راستش من تا حدی شبیه مازیار هستم ولی با خواندن این ماجرا و توضیحات آقای پازوکی دارم به طور جدی به این فکر می کنم که این کارا آخر و عاقبت نداره و عاقبت بخیری در کانون گرم خانواده است. تصمیم گرفتم پای خانواده باشم و اونو فدای هوا و هوسم نکنم. به آبرو ریزیش نمی ارزه به خدا
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۰۲ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
2
22
من دقیقا تو زندگیم با همچین آدم کثیفی برخورد داشتم آدمی که خودشم اعتراف کرد که از نظر شخصیت صفره! برام تجربه دردناکی بود. این که انسان ها چطور میتونن ظاهری مثبت و باطنی پلید داشته باشن. وقتی این داستان رو میخونم یاد اون روزا و عذاب هایی که کشیدم میفتم. وقتی گند کاری هاشو مثل شخصیت مرد این داستان با هزار دوز و کلک توجیح میکرد... اما بعدا همش برام رو شد... تجربه من میگه وقتی مردی برای اولین بار به شما خیانت کرد همون موقع اونو از زندگیتون بزارین کنار چون مطمئن باشین با گذشت زمان دوباره اون کارو تکرار میکنه... تو این قضیه بخشش کار اشتباهیه.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۲۵ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
با قسمت آخر موافق نیستم. هر فردی چه زن و چه مرد ممکنه خیانت کنه فقط احتمالش در مورد افراد متفاوته. ولی اشتباه فقط یک بار می تونه پذیرفته بشه.
ا...
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۲۶ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
1
19
چقدر شبیه ماجرای زندگی من و شوهرم...شوهر منم هم همینجوری بهم خیانت میکرد و البته نمیدونم الان هم در همون حاله یا نه..‌ولی من دوتا پسر دارم و ناچارم خودمو به نفهمی بزنم.اما قلبم هرگز نمیبخشه
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
امیدوارم تموم شده باشه. بعضی افراد در سنین خاصی کمی شیطنت می کنند و بعدش عاقل می شوند. همون چیزی که از قدیم بهش می گفتند چل چلی!
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۶:۲۹ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
چقدر خانمهاي ايراني گناه دارند كه بايد بخاطر بچه همه چي رو تحمل كنند.
شوهر من بهم خيانت نكرده ولي خيلي دروغ ميگه و وقتي دروغهاش حتي باسند ومدرك رو ميشه،اصلا وابدا نميپذيره و كلا انكار ميكنه وحتي ميگه تو توهم داري!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۴۰ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
11
9
به نظر من اکثر اینایی که نظراتشون رو گذاشتن خانم هستند و از لحاظ احساسی به ماجرا نگاه میکنند و ایرادات خانم این داستان رو نمی‌بینند البته باید بگم که این آقا هم یه سری مشکلات روحی روانی داره ولی باید دلیل اصلی این کارها رو ببینیم و یک طرفه قضاوت نکنیم
رضا
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
۱۲:۱۴ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
10
10
خیانت همیشه زشت و قبیح بوده و هست، اما بی توجهی و برخورد طلبکارانه با مرد هم، گناهش کمتر نیست. مردها ذاتا تنوع طلب هستن و این جزو طبیعت شون هست، اما زن ها پس از مدتی در زندگی خیلی عادی و روزمره میشن، هیچ تلاشی هم برای پویایی زندگی نمیکنن، مردها را به خاطر مشکلات اقتصادی یا اشتباهات کاریش تحقبر میکنن و با افراد موفق تر از خودش مقایسه میکنن، اینجوری مرد هیچ احساس ارامشی با همسرش نداره و میره به سمت ارضاع نیازهای روحی و عاطفیش، من یقین دارم در زندگی ای که زن پویا باشه و درک صحیحی از همسرش داشته باشه، چنین داستان هایی نخواهیم داشت
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۱:۳۰ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
از بهترین نظرات
ناشناس
| Norway |
۲۲:۲۱ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
خب شاید مرد اون انگیزه لازم برای پویایی را به زن نمیده
o
Germany
۱۳:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
1
7
من یک چیزی رو نمی فهمم جناب دکتر نویسنده هی راه حل میدن که این مرد خود شیفته است و نباید به روش آورد و...
ولی واقعا آدم چند سال زنده است که با همچین موجود مزخرفی بخواد زندگی کنه؟ خدا که خداست به بنده اش یک مدتی مهلت میده بعدش باید تاوان کاراتو بدی
پاسخ ها
ناشناس
| Norway |
۲۲:۲۱ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
واقعا
زن بدبخت چه گناهی کرده که باید اذیت بشه
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۲۶ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
4
4
جون مادرت خیلی طولانی بود از این چرتو پرتا نزارید خلاصه اش کنید کی حوصله داری این را بخونه ..مهری گفت مازیار رفت خاویار آمد سار بار کرد او نان داد ..‌ خلاصش این مازیار با سارا دوسته مهری ناراحته طلاق میخواد
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۴۷ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
1
4
داستان جذابی شده عین سریال ها دنبالش می کنم. شاید اگه کسی ازش سریال بسازه خیلی آموزنده باشه. چرا فیلمسازای ما از روانشنا کمک نگرفتن تا حالا؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۲۹ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
1
14
به نظرم زن هایی مثل مهری هم به نوعی مقصراند. وقتی شوهرت این مدلیه حتی اگر شرایط طلاق گرفتن را نداری وقتت را صرف فعالیت مفیدی برای استقلال مالی و تقویت روحی و فکری خودت بکن. چیه هی نشستی تو خونه به غر زدن و قورمه سبزی پختن؟!
باور کنید خیلی از مردا وقتی ببینند زن وابستگی زیادی بهشون نداره رفتار بهتری خواهند داشت و احترام بیشتری برای زنشون قائل میشن.
پاسخ ها
ناشناس
| Norway |
۲۲:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
آفرین
درست گفتی
الناز
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۵۲ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
0
10
من سه ساله ازدواج کردم. سه شب پیش باپیج فیک شوهرمو تو اینستا فالو کردم. یه استوری گذاشتم ریپلی کرد تا خود صبح چت کردیم دردو دل کرد که عشقش دوساله باهاش بوده بهمن ماه عقد کرده والان بخاطرش پریشون حاله اسم دختر رو گفت کسی بود که اوایل بهمن پارسال یک روز وقتی شوهرم مرخصی گرفته بود منو ببره دکتر یک ریز زنگ میزد وبه اسم امیرحسین سیو کرده بود. من زنگ زدم یه خانم بود جواب داد پروفایلش هم اسم یه خانم بود. یکماه قهرو جنگ و دعوا که تو داری اشتباه میکنی و تووهم زدی، سه شب پیش هم اسم همون خانم رو آورد صبح طاقت نیاوردم وبهش گفتم انکار کرد زد رو قرآن که میدونستم توهستی اذیت کردی منم میخواستم اذیتت کنم.. سه روزه جنگ اعصاب داریم نمیتونم ببخشمش، نمیدونم اون مردایی که خیانت میکنن مچشونو میگیری چرا انکار میکنن. . خب عزیز من غلطی میکنی پاش بمون
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۱:۵۹ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۳
آخييي فكركنم شما هم عجله كردي
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۹:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۳
اشتباه کردی خواهر که زود بند رو آب دادی باید مدرک بیشتری جمع میکردی اساسی آبروش رو میبردی که لال بشه
علی
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۰۲ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
0
3
خوبه این داستان‌های واقعی...
از هر جهت آموزنده س...
وبلاگ بلاگر
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۲۷ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
5
9
کار مازیار را تایید نمیکنم ولی عقیده دارم موقع خیانت نمیشه همیشه به خائن نگاه کرد ، شاید مهری چیزی برای او کم گذاشته و او را به سمت خیانت هل داده !
خیلی از آدمها وقتی ازدواج میکنن فکر میکنن دیگه کار از کار گذشته و زندگی طرف مقابل را تصاحب کردن ، ولی به این فکر نمیکنن نگه داشتن یه رابطه به شکل مناسب شاید از پیدا کردن اون سخت تر باشه ، خودشونو رها میکنن و دیگه به فکر نیازهای روحی و جسمی طرف مقابل نیستن ، وقتی متوجه میشن که مشکلی بوجود آمده که یه همچین اتفاقی میفته و دیگه خیلی دیره !
تدبر
Germany
۱۵:۴۹ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
3
10
من الان در همین وضعیت مازیارم ! از خدا می‌خوام کمکم کنه ...
پاسخ ها
ناشناس
| France |
۲۳:۰۷ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
جان عزیزت خیانت نکن. اوووف خسته شدیم. لااقل شما ک متوجه شدی در چ موقعیتی هستی مواظب باش گرچه سخته ولی تلاش کنید لطفا. از یکی کمک بگیرید با همسرتون صحبت کنید یا هرچی.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۳۴ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
12
4
این داستانها خوب نیستند برای مردم ! اینا چیه یاد مردم میدید؟! این تراوشات حاصل افکار کرونایی کی هستند؟!!
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۰:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۳
حالا این تراوشات ذهنی نباشه بساط خیانت جمع میشه؟
چرا چرت و پرت میگی
ایراد شما همینه که همیشه وقتی مشکلی پیش میاد سهی میگنید صورت مسئله رو پاک کنید و بگید کدوم مشکل؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۷:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
2
12
اونایی که کمکش کردن هم از خود مرده بدترن
هانیه . ل
Iran (Islamic Republic of)
۲۳:۱۵ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
4
5
من یک زن هستم. پارسال به خاطر خیانت همسرم از هم جدا شدیم. هر چند کارش خیلی چندش بود ولی تو این یک سال که در خلوت خودم فکر کردم به این نتیجه رسیدم که رفتار خوبی باهاش نداشتم و با دستای خودم هلش دادم به سمت زن های دیگه.
البته نمی گم حق داشت خیانت کنه ولی خودمم بی تقصیر نبودم.
شما نظرتون چیه؟
پاسخ ها
وبلاگ بلاگر
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۳:۳۷ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
نظر من به نظر شما نزدیکه و در بالا نوشتم و خوشحالم که صادقانه به این قضیه اشاره کردید ، یادمون باشه ما فقط یک ظاهر داریم و بعد مدتی اون یک ظاهر هر چقدر هم خوب باشه عادی خواهد شد ، در انتخابمون سعی کنیم به فکر و اندیشه طرف مقابل تکیه کنیم که سرشار از تنوع و تکثره و حاوی میلیونها تفکر رنگارنگ که میتونه هیچوقت عادی نشه !
سارینا
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۹:۲۵ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۳
خیانت هیچ توجیحی نداره اگه شما هم خیانت میکردید شوهر شما هم همینطور فکر میکرد که خودس هم یه کاستی داشته شما رو به سمت خیانت هل داده یا شما رو میکشت یا اساسی آبروتون رو میبرد و طلاقتون میداد،متاسفانه در ظاهر میگن مرد و منطقش ولی منطق ندیدم ازشون حداقل تو مردای جهان سوم نه منطق هست نه صداقت
Iran (Islamic Republic of)
۲۳:۱۶ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
0
4
ممنون بابت آموزش مفیدی که می دین و واقعیت ها رو با زبان علمی و داستانی می گین و راهنمایی می کنین
شیدا
Iran (Islamic Republic of)
۲۳:۱۶ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
4
7
منم شوهرم بهم خیانت میکرد عوضی
پاسخ ها
ایمان
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۳:۱۴ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۳
عه چه جالب☹☹
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۱:۱۶ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۳
0
2
من این داستان خوندم خیلی آموزنده بود
دوست دارم شوهرم هم بخونه... البته خداروشکر ما مشکلی نداریم.
چطوری میتونم ازش بخوام که این داستان بخونه ولی بهش بر نخورده؟
ناشناس
Sweden
۰۱:۲۳ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۳
0
3
الان دعوای این دونفر منجر به خیانت میشد بنظرتون والا تقی به توقی بخوره برن دنبال هرزه بازی فک نمیکنم روابط زن و شوهر دیگه معنی داشته باشه مردا کلا بیشترشون اینطورن نمیگم همه ولی راحت دست بکار میشن مهری هم واکنش اینطوری داشته دست خودش نیست بعد اون تنشها .برو اول تکلیف زندگی قبل تو مشخص کن بعد برو دنبال خیانت.خیانت یجور عذرو بهونه واسه رفتارهای شخصی یه فرد هست که خودشو توجیه کنه
بنفشه
Canada
۰۲:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۳
1
2
شوهر سابق من با خاله من که شوهر داشت رابطه پیدا کرده بود و یک روز دیدم یک کتاب خریده که اسامی بچه توی آن بود شک کردم پرس و جو کردم دیدم خاله ام حامله است ، یعنی دو تا آدم تا این حد منحرف که با وجود زن و خاله هم با وجود شوهر با هم ارتباط داشتند، بهر حال من الان جدا شدم ولی با درد و رنج زیادی که در زندگی کشیدم ولی خیلی دلم میخواد بفهمم که آیا اون بچه ای که دنیا اومد از شوهر من بود یا نه ؟ ولی نمیدونم از چه راهی میتونم به این موضوع پی ببرم ایا می تونید من را راهنمایی کنید ؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۰۷ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۳
0
0
یعنی تا این حد کثافتن.واقعا حق داری من جای شما بودم کارم به تیمارستان یا زندان میکشید واقعا چقد زجر کشیدی
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۱۱ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۳
0
0
الان خالتدبا شوهرسابقت زندگی میکنه یعنی؟شوهرخالت چیکار کرد شما دوطرف خیانت دیده سکوت کردین علنی نشد