۰۷ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ۲۳:۵۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۴۴۳۹۴
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۲ - ۲۴-۰۳-۱۴۰۱
کد ۸۴۴۳۹۴
انتشار: ۱۱:۲۲ - ۲۴-۰۳-۱۴۰۱

شهر بازی یا گورستان اسباب‌بازی‌ها؟

شهر بازی یا گورستان اسباب‌بازی‌ها؟
هانیه هم از اینکه شهربازی پامچال متروکه شده، ناراحت است: «چند وقت پیش داشتیم با بچه‌ها می‌گفتیم شهربازی شبیه شهر ارواح شده، مخصوصا با آن سگ‌هایی که توی محوطه پرسه می‌زنند.»

۹‌ شهربازی تهران که زیر نظر مدیریت شهری نیستند، تقریبا نیمه‌تعطیل‌اند.

روزنامه همشهری نوشت: «قرار بود تهران شهر دوستدار کودکان باشد؛ شهری که بچه‌ها در آن می‌خندند، بازی می‌کنند، می‌دوند و صدای شادی‌شان در شهر می‌پیچد اما حالا سال‌هاست در این شهر یکی از اصلی‌ترین نمادهای بازی و تفریح بچه‌ها تبدیل به بیابانی از وسایل آهنی فرسوده شده که به‌ جای صدای خنده بچه‌ها، در آن باد گرم لابه‌لای وسایل ازکارافتاده می‌پیچد.

تهران ۹ شهربازی روباز دارد که اغلب آنها یا متروکه شده‌اند یا نیمه‌تعطیل هستند. سراغ سه شهربازی بزرگ و قدیمی در جنوب تهران رفتیم.

شهربازی پامچال

یک ساعت می‌شود که درِ شهربازی پامچال در شهرک مشیریه باز شده، اما حتی یک نفر هم داخل نمی‌آید. بین وسایل بازی کهنه و قدیمی، چند کارگر مشغول تعمیر هستند و گاهی صدای ناله وسیله‌ای قدیمی در فضا می‌پیچد. رنگ و روی وسایل بازی از گرما و سرمای تابستان پریده و باد و باران آجر و سیمان پله‌ها و گیت‌های بلیت‌فروشی را خراب کرده است.

کمی که می‌گذرد و هوا رو به خنکی می‌رود، دو پسربچه‌ وارد بوستان می‌شوند. هر دو ۱۱‌ یا ‌۱۲ ساله‌اند. سهیل می‌گوید:‌ «ای‌ کاش امسال یکی - دو وسیله بازی مهیج به شهربازی اضافه می‌شد. حتی نرده‌ها هم زنگ زده‌اند. وقتی دست بهشان می‌زنیم، کف دستمان زنگ آهن می‌چسبد.»

نیما در تقلای سوارشدن ماشین برقی است و می‌گوید: «می‌گویند یک زمانی اینجا خیلی شهربازی قشنگ و تمیزی بود. حالا که به ما رسیده تعطیل کرده‌اند.»

از آن طرف شهربازی صدای چند دختر که تازه آمده‌اند، به گوش می‌رسد. ساحل و هانیه هر دو ۱۵ساله هستند و بعد از دو سال کرونایی نخستین‌ بار است که آمده‌اند. ساحل می‌گوید:‌ «معمولا تابستان‌ها پنج یا شش بار به شهربازی می‌آیم اما هیچ‌کدام از بازی‌ها برایمان جذاب نیست. ما دوست داریم سوار وسایلی مثل رنجر و سفینه هوایی و چرخ و فلک یا ترن بشیم که اینجا ندارند یا خرابند و بسته شدند.»

هانیه هم از اینکه شهربازی پامچال متروکه شده، ناراحت است: «چند وقت پیش داشتیم با بچه‌ها می‌گفتیم شهربازی شبیه شهر ارواح شده، مخصوصا با آن سگ‌هایی که توی محوطه پرسه می‌زنند.»

سمانه عاشوری مادر ماهان از ساکنان افسریه است. او می‌گوید: «تابلوی شهربازی‌ها در جذب کودکان، نوجوانان و حتی بزرگسالان نقش دارد. در حالی‌ که نخستین چیزی که موقع ورود به شهربازی توی ذوق می‌خورد چراغ‌های شکسته و خاموش تابلو است. اصلا دلم نمی‌خواست پسرم را به شهربازی بیاورم ولی آنقدر شوق بازی‌ها را داشت که نخواستم منصرفش کنم.»

شهر بازی بعثت

هواپیمای داکوتای قدیمی پارک بعثت، در نزدیکی شهربازی قرار دارد که بچه‌ها را به سمت خودش جذب می‌کند اما چند قدم مانده به در، همه آرزوهای آنها را بر باد می‌دهد؛ چراکه در بسته است و وسایل خاموش. بچه‌ها از پشت میله‌ها با حسرت به وسایل بازی نگاه می‌کنند و احتمالا در ذهنشان کارتون‌هایی مرور می‌شود که در آن کودکان سوار بر تاب‌ها و اسب‌های گردان شاد و خوشحال می‌خندند.

ریحانه و رحمان خواهر و برادری هستند که تعطیلی شهربازی ذوقشان را کور کرده است. ریحانه می‌گوید: «شهربازی روز سیزده‌به‌در باز بود. از شلوغی نشد هیچ دستگاهی سوار شویم و قرار شد یک روز وسط هفته بیاییم. اما حالا هر چه می‌آییم بسته است.»

بچه‌ها مغموم و ناراحت هستند: «بریم شاید یه ساعت دیگه باز کردن.» مادر حریف بچه‌ها نیست اما بالاخره بعد از نیم‌ساعت گریه و زاری با وعده و وعید یک شهربازی دیگر، راهی‌شان می‌کند. علف‌های هرز آنقدر رشد کرده‌ که روی بیشتر دستگاه‌های شهربازی به‌خصوص ریل قطار بازی را گرفته است. ده دوازده کودک در چندقدمی شهربازی مشغول گل کوچیک هستند. هر وقت توپ آنها به سمت شهربازی پرت می‌شود، برای چند دقیقه داخل شهربازی را نگاه می‌کنند. یکی که از بقیه کوچک‌تر است، سعی دارد با بالارفتن از نرده‌ها خودش را به داخل شهربازی و دستگاه‌ها برساند اما دوستش او را پایین می‌کشند.

دو باغبان داخل شهربازی مشغول شستن لباس‌هایشان هستند. یکی که شلنگ‌های آب را روی دوشش گذاشته می‌گوید: «هر روز تعداد زیادی از بچه‌ها برای شهربازی با خانواده‌هایشان به پارک می‌آیند و یا بسیاری از مسافران که خبر دارند این شهربازی در پارک وجود دارد به اینجا می‌آیند. ما هم ناراحتیم که دیگر صدای خنده و بازی کودکان از شهربازی نمی‌آید و پارک بعثت هم به‌ خاطر بسته‌بودن شهربازی سوت و کور شده است.»

شهربازی رازی

ساعت ۱۰ شب است و هر کجای بوستان رازی باشید، صدای بچه‌ها را می‌شنوید. این شهربازی بعد از ۹سال تعطیلی از عید ۱۴۰۱ فعال شده و صدای شادی بچه‌ها حس و حال خوبی به این پارک بخشیده است. با اینکه شهربازی فعال است اما کمتر کسی را می‌توان دید که سوار وسایل بازی باشد. اردهال لشنی از ساکنان خیابان کارگر جنوبی است. او می‌گوید: «امسال این سومین‌ بار است که خانواده‌ام را به شهربازی رازی آورده‌ام اما وسایل بازی قدیمی و فرسوده‌اند.»

صف بلیت چرخ‌وفلک و کشتی از بقیه بازی‌ها طولانی‌تر است. کنار تاب کودکان، خانم جوانی برای دختر خردسالش دست تکان می‌دهد و مدام به او سفارش می‌کند که زیاد تکان نخورد و میله‌های تاب را محکم بگیرد. او می‌گوید: «تا الان دخترم را سوار سه ۳وسیله بازی کرده‌ام که سر هر کدام دلهره دارم. چرا قبل از بازگشایی مجدد شهربازی، دستگاه‌های آن را به‌روز نکردند؟ یادم هست چند سال پیش در دوره نوجوانی که به شهربازی می‌آمدم همین وسایل اینجا قرار داشت.»

تاب گردون از حرکت می‌ایستد، چند کودکی که سوار شده بودند با گریه و زاری پیاده می‌شوند. مادران با سرعت می‌روند که بچه‌ها را پیاده کنند. صداهای پراکنده شادی بچه‌ها با تق و توق وسایل نیمه‌سالم در فضا می‌پیچد. نگاه پرحسرت بعضی از بچه‌ها و تلاش والدین برای انصراف آنها از ورود به شهربازی جزو تصویرهای تکراری است که کنار در ورودی می‌توان بارها و بارها دید.»

ارسال به دوستان