۰۶ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۵۰۰۸۹
تاریخ انتشار: ۱۴:۴۶ - ۰۱-۰۵-۱۴۰۱
کد ۸۵۰۰۸۹
انتشار: ۱۴:۴۶ - ۰۱-۰۵-۱۴۰۱
واژه‌خانۀ عصر ایران

"محافظه‌کاری" یعنی چه؟

محافظه‌کاری در واکنش به لیبرالیسم و جریان عقل‌گرایی و جنبش روشنگری سر بر آورد و در مجموع واکنشی بود به انقلاب فرانسه و بسترهای فکری منتهی به این انقلاب.

عصر ایران - ایدئولوژی محافظه‌کاری (Conservatism) بر قداست سنت‌ها، مالکیت، خانواده، سلسله‌مراتب اجتماعی، مذهب، دولت و دیگر نهادهای جاافتاده و قدیمی تاکید دارد و با هر گونه طرح و اندیشۀ خیالی و انقلابی برای ایجاد دگرگونی‌های عمیق در این نهادها مخالفت می‌ورزد.

محافظه‌کاری در واکنش به لیبرالیسم و جریان عقل‌گرایی و جنبش روشنگری سر بر آورد و در مجموع واکنشی بود به انقلاب فرانسه و بسترهای فکری منتهی به این انقلاب.

محافظه‌کاران با اندیشه‌های اصلی تجدد غربی یعنی فردگرایی، آزادی، برابری، عقل‌گرایی و جدایی دین از سیاست و دولت مخالفت می‌ورزیدند و از حفظ سلسله‌مراتب و امتیازات سنتی دفاع می‌کردند.

بنابراین محافظه‌کاری توامان با لیبرالیسم و سوسیالیسم در تقابل بود ولی در گذر زمان برای اینکه معقول و مقبول واقع شود، تا حدی با سوسیالیسم و بویژه لیبرالیسم درآمیخت؛ این یعنی محافظه‌کاران نیمۀ دوم قرن بیستم در قیاس با محافظه‌کاران اواخر قرن هجدهم، تعدیل شده بودند یا کمتر محافظه‌کار بودند.

ادموند برک (97-1729)، فیلسوف سیاسی بریتانیایی، مهم‌ترین محافظه‌کار تاریخ و منتقد بزرگ انقلاب فرانسه بود. او را "پدر محافظه‌کاری" لقب داده‌اند. نقدهای وی بر انقلاب فرانسه در کتاب "تأملاتی بر انقلاب فرانسه"، انتقاداتی بسیار مهم و قابل تامل دربارۀ پدیدۀ انقلاب است. برک "انقلاب" را اساسا اقدامی غیرعقلانی و خیال‌آلود می‌دانست که با وعدۀ ترقی و بهبودی وضع موجود، نهایتا وضع بدتری رقم می‌زند و تباهی به بار می‌آورد.    

  ادموند برک، مشهور به پدر محافظه‌کاری

محافظه‌کاری یعنی چه؟

درونمایۀ اصلی تفکر محافظه‌کاری، "تمایل به حفظ کردن" سنت و آداب و رسوم و نهادهایی است که در گذر زمان ماندگار شده‌اند. از این نظر "سنت" بازتاب خرد اندوخته شده از گذشته است و نهادها و عملکردهایی را نشان می‌دهد که "زمان" آن‌ها را آزموده است و باید به سود نسل حاضر و نسل‌های آینده محفوظ بمانند. همچنین سنت به دلیل اعطای حس تعلق اجتماعی و تاریخی به افراد، موجب پیشبرد ثبات و امنیت می‌شود.

محافظه‌کاران برخلاف لیبرال‌ها نظری بدبینانه نسبت به طبیعت بشر دارند. آن‌ها انسان را موجودی کم‌هوش، نیازمند و امنیت‌جو می‌دانند که به چیزهای آشنا و مطمئن و آزموده تمایل دارد و نیازمند زندگی در اجتماعات باثبات و دارای نظم است.

آن‌ها همچنین بر فسادپذیری اخلاقی انسان و خودخواهی و آزمندی و ولع او برای کسب قدرت تاکید دارند. به همین دلیل از دولت قوی، اجرای دقیق قوانین و وضع مجازات‌های شدید برای مهار طبیعت شرور آدمی دفاع می‌کنند.

البته دولت قوی از نظر آن‌ها، نه دولت توتالیتر و فراگیری که نهادهای مدنی را نابود کند بلکه دولتی است که در برابر مفاسد بشر اهل مدارا و تسامح نباشد و وظایفش را، در محدودۀ تعریف شده، با قدرت انجام دهد.

دربارۀ اهمیت سلسله‌مراتب اجتماعی در ایدئولوژی محافظه‌کاری باید گفت که از نظر محافظه‌کاران، درجه‌بندی موقعیت و مرتبه و جایگاه اجتماعی افراد در جامعه، طبیعی و ناگزیر است.
بنابراین افراد نقش‌های متفاوتی دارند و مثلا به کارفرماها و کارگران، آموزگاران و شاگردان، والدین و فرزندان و ... تقسیم می‌شوند.

اما این نابرابری در این سلسله‌مراتب اجتماعی منجر به درگیری در جامعه نمی‌شود زیرا نقش‌های متفاوت انسانی توام با تعهدات و وظایف دوسویه است. کارفرما اگرچه در مرتبه‌ای بالاتر از کارگر قرار دارد، اما وظایفی هم در قبال کارگر دارد که عمل به آن وظایف مانع از شورش و انقلاب و موجب تداوم نظم اجتماعی خواهد بود.

در واقع محافظه‌کاران بر عنصر "بخت" تاکید دارند و معتقدند "جایگاه زندگی" شخص را تا حد زیادی "حادثۀ تولد" او تعیین می‌کند ولی اشخاص توانگر و موفق هم مسئولیت مراقبت از اشخاص کم‌شانس‌تر را بر عهده دارند. آنها قائل به این هستند که اغنیا باید به فقرا کمک اقتصادی کنند؛ اما قائل به از بین رفتن رادیکال نابرابری‌های اقتصادی نیستند چراکه این جهد سوسیالیستی را نافی تداوم بسیاری از سنت‌های اجتماعی و عین گام نهادن در راهی نیازموده و نامطمئن می‌دانند.

محافظه‌کاران جامعه را ساختۀ مهارت و ابتکار انسان نمی‌دانند بلکه آن را کلیتی ارگانیک و در واقع همانند موجودی زنده می‌دانند و تفاوت نقش‌ها و جایگاه‌های افراد در جامعه را ضرورتی طبیعی برای تداوم حیات این موجود زنده قلمداد می‌کنند. همان طور که پا نمی‌تواند جای سر را بگیرد، یک کفاش هم نباید هوس عضویت در مجلس لردها را داشته باشد!

محافظه‌کاران مدافع "اقتدار" هستند و معتقدند افرادی که دانش و تجربه و آموزش کافی ندارند تا در جهت منافع خود خردمندانه عمل کنند، باید تحت اقتدار افراد و نهادهای آگاه و توانمند باشند تا به سعادت دست یابند. اقتدار والدین بر فرزندان و نیز اقتدار پادشاه یا مقامات و نهادهای سیاسی عالی بر فقرا و فرودستان، نمونه‌هایی از اقتداری است که محافظه‌کاران از آن دفاع می‌کنند و آن را اخلاقی می‌دانند.

 محافظه‌کاری واکنشی بود به انقلاب فرانسه

محافظه‌کاری یعنی چه؟

دفاع محافظه‌کاران از "مالکیت" نیز مبنایش این است که مالکیت به مردم امنیت و تا حدی استقلال از حکومت می‌دهد و آن‌ها را تشویق می‌کند به قانون و مالکیت دیگران احترام بگذارند و در مجموع در خدمت تداوم نظم اجتماعی است. ضمنا محافظه‌کاران معتقدند مالکیت، شخصیت مردم را نمودار می‌سازد؛ زیرا افراد می‌توانند خودشان را در آن چه دارند، یعنی در خانه‌ها‌یشان، اتوموبیل‌هایشان و مانند آن‌ها، ببینند. دیگران نیز هر فردی را در داشته‌هایش "می‌بینند" و این داشته‌ها تا حد زیادی در مالکیت افراد متجلی می‌شود.

محافظه‌کاران البته بر وظایف مترتب بر مالکیت نیز تاکید دارند. یعنی ما انسان‌ها فقط "حافظان" دارایی‌هایی هستیم که از نسل‌های گذشته به ما به ارث رسیده و باید این داشته‌ها را حفظ کنیم چراکه ممکن است برای نسل‌های آینده ارزشمند باشند.

دفاع محافظه‌کاران از دین و مذهب نیز مبتنی بر این ایده است که مقصود و غایتی الهی در زندگی انسان وجود دارد که مبنای حقوق و تکالیف آدمیان است. از این منظر، عقل محدود آدمی نمی‌تواند نیازهای وی را چنانکه باید دریابد چراکه عقل پیرو شهوات آدمی است و انگیزۀ اصلی کنش‌های انسان در امیال و غرایز وی است. بنابراین عقل و معرفت انسان محدود است و او نیازمند راهنمایی از جانب دین و مذهب است.

بدبینی محافظه‌کاران به عقل و طبع بشر، آن‌ها را به دفاع از مذهب و سنت و تجربه‌گرایی سوق می‌دهد. منظور آن‌ها از تجربه‌گرایی نیز قدم نهادن در مسیرهای تجربه شده و پرهیز از پیمودن راه‌های نیازموده است.

به همین دلیل محافظه‌کاران انقلاب را عملی غیرعقلانی می‌دانند و مرادشان از نقض عقلانیت در چنین مواردی، بی‌توجهی انسان به تجارب تاریخی و نیز اعراض او از عقل کلی‌تر نهفته در سنت و مذهب است.  

ارسال به دوستان