۱۰ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۰ دی ۱۴۰۳ - ۲۳:۳۷
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۳۸۷۹۹
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۹ - ۱۱-۰۷-۱۳۸۹
کد ۱۳۸۷۹۹
انتشار: ۰۸:۳۹ - ۱۱-۰۷-۱۳۸۹

هفت اشتباه اوباما

فريده طليلي

آلودگي نفتي دريا، موضوع افغانستان، اقتصادي كه به‌رغم تمام تلاش‌هاي صورت‌گرفته شده همچنان در بحران به سر مي‌برد... به‌علاوه قضيه مسجدي كه آمريكا را به دو نيم كرده است! درحالي كه به انتخابات ميان‌دوره‌اي رياست‌جمهوري نزديك مي‌شويم.

الكساندر آلدر تاريخدان و روزنامه‌نگار فرانسوي و كارشناس روابط بين‌الملل، دلايل افول محبوبيت اوباما را نزد شهروندان آمريكايي بيان مي‌كند. همه ما اين ضرب‌المثل را مي‌شناسيم كه مي‌گويد: «يك بطري نيمه‌خالي لزوما معادل يك بطري نيمه‌پر نيست». در فيزيك كوانتومي تصميم‌هاي سياسي، راي نهايي ناگزير بين در نظر گرفتن مقتضيات زماني گاه بي‌رحمانه و اشتباهات شخصي گاه بسيار آشكار تصميم‌گيرندگان سياسي، در نوسان است.

همچنين بعضي وقت‌ها اتفاق مي‌افتد كه تعصبات ايدئولوژيكي توسط شخصي با تصميم‌گيري افراطي و مخالف اين تعصبات جبران شود؛ چرچيل بهترين نمونه كسي است كه تصميم‌هاي وي از يك شخصيت سياسي محافظه‌كار در سال 1935 بسيار بعيد بود. اما خواست و اراده شديد وي براي شكست نازيسم او را به جايي رساند كه خودش هم تصور نمي‌كرد.

جيمي كارتر، بين سال‌هاي 1976 و 1980، عكس اين قضيه بود: تعصبات شخصي در مقابله با مشكلات واقعي فجايع كوچكي به بار آوردند، ازجمله ترديد و دوددلي در مقابل آخرين موج تهاجمي انقلاب‌هاي جهان سوم كه با انقلاب ايران در سال 1979 به اوج خود رسيد و همچنين مشكلات بزرگ موجود براي راندن موج افسردگي به‌وجود آمده بعد از جنگ ويتنام در آمريكا. مورد اوباما نمونه جديدي است.

اين رئيس‌جمهور جوان، با تجربه دولتي نه‌چندان محدود، با هوشي سرشار و فصاحتي درخور توجه، نمي‌توانست به سرعت از فوايد اقتصادي كه به سختي قابل اجرا بود بهره ببرد. جايگاه و تصوير جورج بوش در جهان اسلام - منزوي و ناتوان از دنبال كردن تهاجمات صورت‌گرفته توسط وي - اوباما را وادار به يك عقب‌نشيني انعطاف‌پذير كرد، اما با اين وجود در اين زمينه نيز نتوانست بلافاصله سودي ببرد. طولي نكشيد كه باراك اوباما بخش قابل‌توجهي از نيات خيرخواهانه‌اي را كه در سال 2008 اعلام كرده بود از برنامه‌اش حذف كرد و همچنين سعي كرد زندگي سياسي آمريكا و زندگي بين‌المللي را فراتر از آنچه مورد نياز بود پولاريزه كند.

همچنين، به‌رغم ناعادلانه بودن برخي از انتقادات، به نظر مي‌رسد كه اوباما نتوانسته است از نظر تصويري، فاجعه آلودگي نفتي خليج مكزيك را كنترل كند. او به جاي دنبال كردن جدي برنامه جست‌وجوي ذخاير معدني، درمقابل وخامت اوضاع و خشم ساحل‌نشينان، پانتوميمي ضعيف و بي‌برنامه نمايش داد و بدون داشتن دليلي قطعي، انگشت اتهام را به سوي بريتانيايي‌ها نشانه رفت كه بيش از هرچيز نشان از خشم داشت. درحالي كه در اين قضيه صحبت از يك فاجعه تمام‌عيار - هم از لحاظ تصويري و هم از لحاظ اصل اتفاق - بود. اما در موارد ديگر كه موضوع بحث اين مقاله هستند اين مسووليت رياست‌جمهوري است كه به‌طور بسيار آشكارا اشتباهاتي گريبانگيرش شده است. اصلي‌ترين خطاهاي ميهمان كنوني كاخ سفيد اينها هستند:

1- سياست اقتصادي

به نظر مي‌رسد تصميم‌هاي اتخاذشده در اين بخش به خاطر اضطرار، ضرورت جلوگيري از سقوط اقتصادي بازار مركزي و همچنين ضرورت حفظ رشد نسبتا طبيعي اقتصادي كه براي ايجاد تعادل در تمام سيستم اقتصادي جهان ضروري است، تعيين شده‌اند. البته اين ضرورت‌ها از دو سال پيش به‌طور جدي وجود داشتند و همچنين تن دادن رضايتمندانه بن برنانكه رئيس بانك مركزي آمريكا به اين سياست تسهيل پولي به اين دليل بود.

اما اين تدابير كوتاه‌مدت موجب دنبال كردن سياست قديمي كينز نشد، سياستي كه مبتني بود بر پذيرش كسري‌هاي بسيار قابل توجه و رد راه‌اندازي دوباره اقتصاد با استفاده از تدابيري كه در آغاز نامحبوب هستند. كاهش قرض‌ها، به‌ويژه اگر با افزايش منطقي نرخ بهره همراه باشد (اين نرخ اكنون به صفر درصد رسيده است) ابتدا اثرات جدي‌اي روي اقتصاد خواهد داشت.

اما در نهايت، اين تنها راه جذب ظرفيت‌هاي سرمايه‌گذاري مستقل و تسهيل شرايط بانك‌ها براي سرمايه‌گذاري در فعاليت‌هاي صنعتي است. به دليل نبود اين تدابير، سياست تسهيل پولي دو اثر مخرب در پي دارد. اين تسهيل موجب خشكاندن سرمايه‌گذاري‌هاي بانكي بخش صنعت و جست‌وجوي پرتب و تاب شركت‌هاي بزرگ براي جذب فرصت‌هاي سرمايه‌گذاري مستقل مي‌شد كه اين روش در حال حاضر موجب بازگشت بي‌چون و چراي رشد، ولي بدون ايجاد كوچك‌ترين فرصت شغلي مي‌شد.

احساس طبقه متوسط ميانه‌رو اين است كه بايد هزينه‌هاي پزشكي فقيرترها و كساني كه وضعيت متزلزلي دارند (به‌ويژه جوانان سياه‌پوست يا مهاجران مكزيكي تازه‌ازراه‌رسيده را بدون چون و چرا بپردازند. درواقع كسري‌ها به‌طور ناگهاني افزايش يافته بودند، بدون اينكه تدابير جدي‌اي به نفع شركت‌هاي كوچك و متوسط و پس‌انداز‌كننده‌ها، يعني گروه‌هاي تغذيه‌كننده راست‌هاي افراطي«Tea Party» (جنبش مردمي حامي ليبرتاريانيسم)، صورت بگيرد.

2- استراتژي صلح‌طلبانه

بازگشت سريع نيروهاي آمريكايي موجود در عراق با پيروزي نظامي جورج بوش و ژنرال پترائوس در سال 2008-2007 امكان‌پذير شد. با اين وجود، مديريت جديد، خود را ناتوان از تحميل حداقل يك خط اتحاد سياسي به اقليت اهل سنت و احزاب اصلي شيعيان عراق نشان داد. وضعيت موجود در بغداد، بحراني‌تر از سال 2008 شده و ضعف سياسي آمريكا در عراق موجب افزايش تحركات شورشيان شده است. در افغانستان نيز نتايج منفي شديدتر و زودتر به بار آمد.

3- تحقير متحدان

در اين مورد پارادوكس حيرت‌آوري وجود دارد: ادامه علايق بوش و رامسفلد، به نام ايدئولوژي ظاهرا متضاد. مسلما به خاطر پوپوليسم بخش شمالي مركز آمريكا است كه اوباما بلافاصله انگلستاني را كه به نظر وي مظهر تعصبات محافظه‌كارانه انگلوساكسون اشرافي ساحل شرقي است تحقير كرد. ولي مي‌توان بي‌علاقگي مشابهي را در مقابل آلمان‌هاي متشخص‌مآب، فرانسوي‌هاي پرت از موضوع، اسپانيايي‌هاي شرمنده و حتي ژاپني‌هاي ناآشنا با موضوع نزد وي مشاهده كرد. دسته‌هاي تحسين اوباما فقط به تركيه، به‌عنوان ويترين مدرن‌سازي اسلام و در زمينه‌اي ديگر، به برزيل، كه نمونه موفق حزب چپ واقع‌گراست، اختصاص دارد.

4- دراز كردن دست دوستي به‌سوي اسلام

سياست بزرگ دراز كردن دست دوستي به‌سوي اسلام به‌طور عام و به ايران به‌طور خاص كه يكي از نتايج اجتناب‌ناپذير مديريت قبلي است، موجب شعله‌ور شدن طولاني‌تر آتش شد. البته در اين مورد تمام قضيه اشتباه نبود؛ به‌طور مثال سخنراني اوباما در دانشگاه قاهره در ابتداي رياست‌جمهوري خود، نقطه عطفي است كه مطمئنا به تصوير آمريكا آسيبي وارد نكرد. برعكس، سكوت گوش‌خراش كاخ سفيد پس از ناآرامي‌هاي انتخاباتي اخير، مانع از اين شد كه موسوي و هواداران وي به‌عنوان سربازان ايالت متحده ظاهر شوند. اما تاثير اين اقدامات كه بي‌شك (حداقل در ابتدا) سودمند بودند زود برگشت. دور كردن تمام فشارهاي جدي از ايران، به رسيدن تهران به انرژي هسته‌اي منجر شد، در حالي كه نفي هرگونه فاصله و اختلاف جدي با برادران مسلمان - به‌ويژه مصري‌ها - بيهوده موجب تضعيف يك منطقه حساس شد.

5- بي‌اعتمادي به اسرائيل

اين سياست‌هاي ضعيف نسبت به رقيبان مصمم، الزاما مغاير با سياست فعال صلح‌طلبانه در صحنه اسرائيلي‌فلسطيني نيست. هرچند كه در اين مورد نيز به‌رغم اميدواري‌هاي حاصله اخير براي سازش، شاهد اين هستيم كه وضعيت موجود روزبه‌روز رو به خراب شدن مي‌رود. با پيش رو قراردادن روشي اساسا ضدحكومت نتانياهو از لحاظ ايدئولوژيكي و در غياب فشارهاي جدي به حكومت اورشليم (فشارهايي كه بهتر است به ديپلماسي محافظه‌كارانه سپرده شود) اوباما موجب افزايش سازش‌ناپذيري اسرائيل مي‌شود؛ بدون اينكه ميانه‌روي فلسطينيان را تقويت كند.

6- مسجد Ground Zero (مكان برج‌هاي دوقلو)

در اينجا نيز مساله مسجد ground zero مطرح مي‌شود. ميشل بلومبرگ، شهردار نيويورك با دفاع از حقوق غيرقابل انكار جمعيت مسلمان، احترام همگان را برانگيخت. اين تصميم كه توسط يك مقام سياسي يهودي گرفته شد، مي‌بايستي رئيس‌جمهور اوباما را از شر يك موضوع حساسيت‌برانگيز بي‌فايده ديگري خلاص مي‌كرد. در مورد اين مساله، كه ربطي به دولت فدرال نداشت، نقش وي بايد در اين حد باقي مي‌ماند كه ديدارهاي دو گروه را فراهم كرده و آنها را تشويق به رسيدن به توافقي قابل قبول كند؛ توافقي كه مانع از رويارويي و تقابل آنها شود. اما در اين مورد نيز اوباما به‌عنوان مدافع يكطرفه و ناشي جمعيت مسلمان ظاهر شد.

7- قطبي شدن مناظره سياسي

مي‌توان روش اوباما و دلايلي را كه به‌خاطر آنها، كساني را كه طرفدار بي‌چون و چراي او نيستند به خشم مي‌آورد، در يك كلمه خلاصه كرد؛ درواقع رئيس‌جمهور صحبت‌هايي را پشت سر هم مي‌آورد كه هم نشان‌دهنده سخنوري آشتي‌جويانه وي است و هم گفتاري ظاهرا وحدت‌بخش همراه با يك انعطاف‌پذيري ايدئولوژيكي كه باعث خشم كساني مي‌شود كه با آن موافق نيستند و اين را نمي‌‌پذيرند كه اين انعطاف‌پذيري هرگز به‌عنوان يك انتخاب شخصي نبوده بلكه به‌عنوان ضرورتي اجتناب‌ناپذير است. اين اعتقاد هرچند كه در ابتدا قانع‌كننده به نظر مي‌رسد ولي درنهايت موجب خشم همگان مي‌شود.

منبع: روزنامه فيگارو 29 سپتامبر/ فرهیختگان
ارسال به دوستان