پرسش جالب رزمنده سال های دفاع مقدس از مدیر مسؤول روزنامه معروف / با کاربران

این شعر امروزه درموردرفتارخیلی ها مصداق پیدامی کند.

ایشان خیلی دوست داشتند در جبهه حضور داشته باشند اما چه کنند که خداوند قسمت نکرد!!!

مگه جور کردن سوابق کار سختیه؟

عجب رویی داری عصر ایران

درود بر رزمندگان واقعي و نفرين خدا بر متحجران و كج فهمان داخلي ...

دمت گرم

بنده خدا شغلشان دلواپسی برای رزمندگان بوده

این مدیر مسئول به ظاهر محترم احتمالا با رئیس دولت سابق با هم جبهه بودن.

انقلابيان بعد از انقلاب
ژنرال هاي جنگ نديده
دايه هاي مهربانتر از مادر
عافيت جويان پر ادعا
مردمان مسلمان تر از علي

ايشون منتظر بودن تا توفيق نصيبشون بشه

با اینکه مخاطب مطلب مشخص هست ولی برای فهرست شدن بهتر هست اسم روزنامه و مدیر مسئول حذف نشود. توهین یا بی حرمتی ای صورت نگرفته که اسامی رو بنا بر ملاحظات اخلاقی حذف کردید.

در پشت جبهه به مغز متفکر شون بیشتر نیاز بوده!!!!!!!!

بزدلانی کز هراس ابتر شدند
از بسیجی ها بسیجی تر شدند

ایشون پشت جبهه را گرمنگهداشته بودند . از طرفی همتوفیق نصیبشان نشده !! از طرفی هم ممکنه جبهه رفته باشند از باب اینکه ریا نشه وصوابش از بین نره نمیخواهند علنی کنند !!!!!!!!

بنده هم فقط نه ماه ناقابل چبهه بودم و در 15 سالگی افتخار حضور در گردانهای تخریب قرارگاه کربلا و لشکر همیشه پیروز حضرت رسول رو داشتم ، سئوالم از این مدیر مسئول و سایرینی که امروز خیلی داغ و انقلابی نشان میدهند همین است .

ایشون اون موقعها در حال بولتن سازی علیه رزمنده ها بودن که بعدا بتونن علیهشون استفاده کنن و خودشون بر سر سفره بشینن

به جبهه رفتن جنگيدن اسير شدن مجروح شدن و شهادت لياقت و شهامت ميخواهد ولي نرفتن و دم از رفتن زدن پررويي ميخواد.

بودن در جبهه یا نبودن ملاک نیست البته چون دفاع از خاک وطنهم دلیل بر این نمیباشد که بجای جبهه نرفته ها تصمیم گرفت وسرنوشت ملت را تغییر داد . درآن زمان ما وظیفه دفاع از خاک وبوم خود را تکلیف میدانستیم وبه خاطر چشم وابرو کسی جانمان را به خطر نینداختیم خداراشکر هم کیسه ای ندوخته ایم اما اجازه هم نمیدهیم هر بی سرو پایی به خاطر جیبش و منافعش حقوق مردم را تضییع کند هرکس که میخواهد باشد امروز روحانی به انتخاب مردم باید حمایت شود وفردا بازهم مردم تصمیم میگیرند که چه کسیرا انتخاب کنند ......جبهه رفته یانرفته هردو حق انتخاب دارند ولاغیر

سندش موجوده، بگم ....

همیشه همینطوریه من خودم یک فرزند شهیدم الان تو شهر خودمون ما شدیم ضد انقلاب و منافق و فتنه گر و بی بصیرت چون مانند اینا فک نمیکنیم و کسایی که حتی تو کل خانوادشون یک نفر یک روز جبهه نرفته شدن انقلابی و ولایتی و با بصیرت و.... ولی خوب مشکل از خودمه چون من اصلاح طلبم نه منفعت طلب

رو که نیست سنگ پاست

خطاب به ایشان فقط می‌تونم بگم:
آقا جان، ما هشت سال، ایوب وار، صبر کردیم و خون دل خوردیم و چشم و گوشمون خسته شد از دروغ و اخبار اختلاس و بی کفایتی دوستا و نوچه‌هاتون که خاک قبرستون روی دل این مردم ساده و شریف پاشیدن، شما هم 8 سال، دندون به جگر بگیرین -البته اگه دندون و جگر دارین، که ندارین- و بذارین مردم نفسی تازه کنن!

حتماً میگن جایی که ایشون بودند از جبهه کمتر نبوده.

رفتن به جبهه در اون دوران شانس ميخواست كه خدا اون رو نصيب هر كسي نميكرد.
مردونگي ميخواست كه هر كسي نداشت.
ايمان راسخ ميخواست كه خيلي ها از اون بي بهره بودن.
شجاعت ميخواست .
نماز شب به جا آوردن ميخواست.
بنده بچه ابادان هستم اون موقع كه جنگ شد 8 سال با پسر هاي عموم و برادرم توي روخونه اروند رود شنا ميكرديم روستا زاده بوديم امپلي فاير ها از اون ور از سمت عراقي ها بيرون اومد و يه مزدور منافق ميگفت : اهالي روستاي شطيط بهتون اخطار ميكنيم كه هر چه سريعتر روستا رو خالي كنيد اگر مقاومت كنيد همه رو ميكشيم.

ژاندارمري يه استوار داشت بچه شيراز بود خدا رحمتش كنه شهيد شد توي اون منطقه همه رو بسيج كرد تفنگ داد دست مردها و زن و بچه ها رو منتقل كردن آبادان از چند محور داشت حمله ميكرد نامرد بعثي رحم و مروت نداشت پير و جون رو ميكشتن اسير معني نداشت براشون اسير رو هم ميكشتن 20 نفر 20 نفر رو ميبستن پشت به پشت هم و به صورت دايره اي به هم قفلشون ميكردن و چند تا نارنجك ميزاشتن بينشون و ضامني كه با يه سيم تلفن كشيده ميشد و تيكه تيكه شدن مردم.

دائي هاي من شهيد شدن عموي من شهيد شد تنها پدرم موند چون روي لنج كار ميكرد. دست تمامي جانبازهاي محترم رو ميبوسم اصلا به پاشون ميوفتم براي شادي روح اون جونهاي پر پر شده فاتحه ميخونم و هميشه پدر و مادراشون رو دعا ميكنم كه نزاشتن ناموسمون بدست بعثي ها بيوفته خونه من رو پس گرفتن مرد و مردونه سينشون رو سپر من و خانوادم كردن.

هر چند كودكي بيش نبودم و چيز زيادي يادم نميات ولي پدر و مادرم زحمتي براي اينكه الان مدير لايقي باشم و براي وطنم خدمت كنم و بسيجي وار در خدمت كشور باشم نكشيدن ميدونيد چرا چون فقط از مردونگي اين افراد تعريف ميكردن از مردونگي دائي ها و عموي من از مردونگي اون رزمنده سواد كوهي - اصفهاني - كازروني - بوشهري - خراساني - گيلاني - مازندراني - ترك - لر كرد - عرب - بلوچ و ... جون خواهر هاي منو پدر بزرگ و مادر بزرگ و مادر و همه رو نجات دادن. به خدا خيلي بايد مرد باشي و خيلي هم بايد شير زن باشي كه بتوني توي اون جهنم قيد همه چي رو بزني و بايستي. درود بر شرف همشون.

من فرزند شهید هستم و اینا فقط از اسم شهدا برای منافع و مصالح خودشون استفاده میکنن. پدران ما به جبهه رفتن و آقایان بهشت این دنیا را برای خودشان دارند. ما هم مانند همه مردم تو بدبختی که اینا ساختن گرفتاریم

من پنجاه سالمه و سربازي ام را در جبهه هاي جنگ گذروندم ، بدون هيچ ادعايي و سهميه اي به دانشگاه رفتم درس خوندم و در يكي از مناطق دورافتاده كشور مشغول كار شدم و خوشبختانه در طول بيست و چند سال بعد از حضور من و بسياري از افراد بي ادعاي ديگر تبديل به يكي از مناطق آباد كشور شد.در سال 88 به موسوي راي دادم و چون شهر ما كوچك است همه خط ها معلوم است بعد از رخدادهاي انتخابات آن دوره يك فرد كم سن و سال با ياداوري پايمال شدن خون رزمندگان در انتخابات توسط آنهايي كه به موسوي راي دادند ما را فتنه گر خطاب كرد و رنگ لباس مرا بهانه كرد كه تن پوش فتنه برتن كرده اي و رفت ...امروز كه فكر مي كنم ما از كجا به اينجا رسيديم ..جبهه رفتن و جنگيدن براي آيين و وطنم وظيفه من بود و منتي بر هيچ كس ندارم ...ولي زندگي كردن مثل همه و حرف زدن در مورد ديدگاه هايم حق من است..راي من يكي است و يك راي در مقابل ميليونها راي كه بهايي ندارد ...پس چه خوفي از به خطر افتادن چه چيزي ما را درمقابل يك سخن هرچند غيرقابل قبول و يك ايده هرچند غير منطقي برآشفته ميكند كه نمي توانيم همديگر را تحمل كنيم ..و فحاشي و تهمت و لعن و نفرين سر مي دهيم ...ما ايرانياني كه شعارمان "يك دوست كم و يك دشمن زياد" است ...به كجا رسيده ايم ...دلم ميخواهد آنقدر زنده بمانم تا دوباره محبت ايراني به ايراني را در چهره همه هموطنانم با هر ايده و مسلك و تفكري دوباره ببينم ...خداكند..

خب عزیزم برای همینه که بر طبل جنگ میکوبه که عقب افتادگیش رو جبران کنه و توفیق نصیبش بشه!!!!!!!!!

من خواهش میکنم از همه خوانندگان که به این جمله مختار دقت کنیم و چند لحضه بهش فکر کنیم، خیلی گویای احوالات ادمای امروز و اطراف ما هست : "تزویر سکه ای است دورو، که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است. عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ابلیسش. و چه خون دلها خورد علی از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین. "

آقای رزمنده ی محترم(البته اگه باشی)شما سن و سال این آقارو چطور حساب کردی که به جبهه رفته ها نمیخوره، داداشم؟بحث جنگ چالدران نیست ها.بحث جنگ 8ساله عراق با ما بوده!!!!!

اين همه احتياط براي چيست؟ چرا نام نشريه را ذكر نمي كنيد؟ اين خود سانسوري شما واقعاً انسان را عصبي مي كند.

یعنی جبهه رفتن شده مبنای انقلاب؟؟؟من که نمیفهمم. اصلا پدر من نرفته جبهه، تو کل خانواده جانباز و شهید هم نداریم، اونوقت ما نمیتونیم سیاستمداران مملکت رو نقد کنیم؟ حق نداریم با شایستگی رشد کنیم؟ والا نمی دونم. مسلمونی همه جا هست همون بهتر بریم یه جای دیگه مسلمونی کنیم.

عظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند
گوییا باور نمی‌دارند روز داوری کاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند

وقتی شیپور جنگ نواخته بشود مرد از نامرد شناخته می شود. همیشه مدعیان برای دین مشکل درست کردند و مجاهدان برای اینکه دنبال پست ومقام نبودند در حاشیه می مانند.
ولی خداوند در کمین خائنین است

کسی که همیشه اطلاعات و اخبار جانبدارنه شما را رو می کند و موی دماغ شما برای برقراری ارتباط با آمریکا می باشد و شما هم می دانید که چطور برنامه های شما را بر باد می کند بگیردید اگر خیانتی از ایشان بود تا حالا با هزار آب و تاب بوق و کرنا کرده بودید

این دوستانی که دم از چنگ می‌زنند/ از تیرهای نخورده چرا لنگ می‌زنند