۰۸ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ دی ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۹
فیلم بیشتر »»
کد ۴۹۳۳۵۷
انتشار: ۰۹:۲۷ - ۲۳-۰۶-۱۳۹۵

چگونه داستان تعریف کنیم؟

بهترین داستان‌سرایان به خاطرات و تجربیات زندگی خود نگاه می‌کنند تا راهی برای به تصویر کشیدن پیامشان پیدا کنند. چه رویدادهایی در زندگی‌تان باعث می‌شوند به ایده‌ای که تلاش می‌کنید به اشتراک بگذارید، باور داشته باشید؟

آلامتو - ما همیشه برای همکاران و اطرافیان خود داستان می‌گوییم – برای این‌که کسی را متقاعد کنیم از پروژه ما حمایت کند یا به کارمندی بگوییم چگونه ممکن است بهتر کارش را انجام دهد یا به تیمی که با چالشی مواجه شده است انگیزه دهیم. این یک مهارت حیاتی است، اما چه چیزی است که یک داستان را گیرا می‌کند؟ و چگونه می‌توانید قابلیت گفتن داستان‌های متقاعدکننده را در خود ارتقاء دهید؟

کارشناسان چه می‌گویند

با توجه به پدیده انفجار اطلاعات در عصر حاضر، رهبران کسب‌وکار «صدایشان شنیده نخواهد شد مگر این‌که داستان بگویند.» نیک مورگان (Nick Morgan)، نویسنده Power Cues و رئیس و بنیان‌گذار Public Words، یک شرکت مشاوره در حوزه ارتباطات، چنین نظری دارد. او می‌گوید «اعداد و ارقام و تمام امور منطقی که فکر می‌کنیم در دنیای کسب‌وکار مهم هستند، درواقع به‌هیچ‌وجه در ذهن ما نمی‌مانند.» اما داستان‌ها با افزودن چاشنی احساسات به وقایع «خاطراتی» گیرا خلق می‌کنند. این بدین معنی است رهبرانی که داستان‌های گیرایی خلق می‌کنند و به اشتراک می‌گذراند نسبت به دیگران از یک برتری فوق‌العاده بهره می‌برند؛ و خوشبختانه، هر کسی این توانایی را دارد که داستان‌سرای بهتری شود. جونا ساکس (Jonah Sachs) مدیرعامل Free Range Studios و نویسنده پیروزی در جنگ داستان‌ها می‌گوید «شنونده و گوینده داستان‌ها بودن در خون ماست و مطمئناً می‌توان این مهارت را آموزش داد و یاد گرفت.» این توصیه‌ها را به کار بگیرید تا بتوانید از داستان‌سرایی در جهت اهداف خود بهره ببرید.

با انتخاب یک پیام آغاز کنید

هر تلاشی برای داستان‌سرایی باید با این پرسش آغاز شود: مخاطبان من چه کسانی هستند و می‌خواهم چه پیامی را به اشتراک بگذارم؟ هر تصمیمی در مورد داستانتان باید بر مبنای این پرسش‌ها باشد. ساکس می‌گوید رهبران باید این سؤال را از خود بپرسند «نکته اخلاقی اصلی که می‌خواهم در تیم خود القاء کنم چیست؟ و چگونه می‌توانم آن را به‌صورت یک بیانیه واحد و گیرا خلاصه کنم؟» برای مثال، اگر در نگاه تیمتان شکست امری غیرقابل‌قبول به نظر می‌رسد، ممکن است تصمیم بگیرید این پیام را القاء کنید که شکست درواقع مقدمه موفقیت است؛ یا اگر در تلاش هستید مدیران ارشد را قانع کنید ریسک کنند و از پروژه شما حمایت کنند، می‌توانید بیان کنید اغلب شرکت‌های موفق بر مبنای اتخاذ ریسک‌های هوشمندانه بناشده‌اند. ابتدا در مورد پیام نهایی خود به نتیجه برسید؛ سپس می‌توانید در مورد بهترین شکل به تصویر کشیدن آن تصمیم بگیرید.

تجربیات خودتان را استخراج‌کنید

بهترین داستان‌سرایان به خاطرات و تجربیات زندگی خود نگاه می‌کنند تا راهی برای به تصویر کشیدن پیامشان پیدا کنند. چه رویدادهایی در زندگی‌تان باعث می‌شوند به ایده‌ای که تلاش می‌کنید به اشتراک بگذارید، باور داشته باشید؟ ساکس می‌گوید «به لحظه‌ای فکر کنید که ناکامی‌های خودتان منجر به موفقیت در شغلتان شده است، یا درسی که یکی از والدین یا مرشدی به شما داده است. هر یک از این موارد می‌تواند مبنای شروع یک داستان باشد که باعث برانگیختن احساسات شود.» شاید تمایل نداشته باشید جزئیات خصوصی زندگی خود را در محیط کار به اشتراک بگذارید، اما حکایاتی که غلبه بر مشکلات، شکست‌ها و موانع را به تصویر می‌کشند رهبران را قابل‌اعتماد و قابل‌لمس نشان می‌دهند. مورگان می‌گوید «نکته کلیدی در این است که آسیب‌پذیر بودن خود را نشان دهید.»

خودتان را قهرمان داستان نکنید

هیچ‌وقت سعی نکنید خودتان را ستاره داستانتان کنید. مورگان می‌گوید «داستانی که درباره ماشین راننده‌دارتان و داشتن میلیون‌ها سهام در بورس باشد کارکنانتان را تحت تأثیر قرار نخواهد داد» (حداقل در جهتی مثبت). می‌توانید شخصیت اصلی داستان باشید، اما تمرکز اساسی باید روی افرادی باشد که می‌شناسید، درس‌هایی که آموخته‌اید یا رویدادهایی که شاهد آن بوده‌اید؛ و هر زمانی ممکن باشد، باید تلاش کنید «مخاطبان یا کارکنان را قهرمان داستان کنید»، نظر مورگان این‌چنین است. این کار آن‌ها را بیشتر درگیر داستان می‌کند و باعث می‌شود تمایل بیشتری داشته باشند که پیام شما را بپذیرند. ساکس می‌گوید «یکی از اصلی‌ترین دلایلی که باعث می‌شود ما به داستان‌ها گوش دهیم این است که خود را بیشتر باور کنیم؛ اما زمانی که داستان‌سرا در مورد این صحبت می‌کند که چقدر خودش انسان فوق‌العاده‌ای است، این کار باعث فاصله گرفتن مخاطبان می‌شود.» هر چه بخواهید تصمیمات خود را بیشتر به رخ بکشید، احتمال کمتری وجود دارد که مخاطبانتان با شما و پیامتان ارتباط برقرار کنند.

یک چالش را به تصویر بکشید

داستانی که در آن چالشی وجود نداشته باشد چندان جذاب نخواهد بود. مورگان می‌گوید «داستان‌سرایانِ خوب درک می‌کنند که یک داستان نیازمند یک مبارزه است.» آیا در داستان رقیبی وجود دارد که باید بر آن پیروز شد؟ چالشی در بازار که باید بر آن غلبه کرد؟ یک صنعت مقاوم در برابر تغییر که لازم است متحول شود؟ از این‌که بگویید مسیر پیش رو دشوار خواهد بود نهراسید. مورگان می‌گوید «ما درواقع دوست داریم به ما گفته شود راهمان دشوار خواهد بود. رهبران هوشمند به کارکنان می‌گویند، مسیری دشوار پیش روی ما خواهد بود؛ اما اگر محکم بایستیم و صبر داشته باشیم، در آخر به موفقیتی بزرگ دست پیدا خواهیم کرد.» داستانی که خوب ساخته‌وپرداخته شده است و با چنین شعر حمایت‌طلبی‌ای به این معنی است که شما مجبور نیستید از افراد درخواست کنید شما را یاری کنند؛ افراد خودشان در مسیر تغییر با شما شریک و همراه خواهند شد، زیرا که می‌خواهند جزئی از این حرکت باشند.

ساده بگیرید و پیچیده‌اش نکنید

هر داستانی که می‌گویید لازم نیست یک حماسه شگفت‌انگیز و تکان‌دهنده باشد. برخی از موفقیت‌آمیزترین و به‌یادماندنی‌ترین داستان‌ها نسبتاً ساده و سرراست است. اجازه ندهید جزئیات غیرضروری باعث شود پیام اصلی‌تان کم جلوه کند. از اصل «کمتر بیشتر است» پیروی کنید. یکی از بزرگ‌ترین اشتباهاتی که می‌توانید مرتکب شوید این است که در مورد مسائلی بی‌فایده بیش‌ازحد جزئیات ارائه دهید. برای مثال، به مخاطبان خود نگویید کدام روز هفته بود یا چه کفشی پوشیده بودید اگر این موارد در پیشبرد ماهرانه داستان نقشی نداشته باشند؛ اما جزئیاتی جالب و به‌جا – این‌که چه احساسی داشتید، حالت چهره، شروع حقیرانه شرکت فوق‌العاده امروز – می‌تواند شنوندگانتان را غرق داستان کند و کمک کند به این‌که پیامتان در قلب آن‌ها جای بگیرد.

با تمرین است که کار بی‌نقص می‌شود

به گفته مورگان، داستان‌سرایی را می‌توان یک هنر دانست که نیاز به تلاش مستمر دارد تا به حد مطلوب برسد. با دوستان، عزیزان و همکاران قابل‌اعتماد خود تمرین کنید تا پیام خود را به‌صورت داستانی با بیشترین اثربخشی درآورید؛ و به خاطر داشته باشید که پاداش این کار عظیم خواهد بود. داستان‌ها ابزاری به‌شدت ویروسی (viral) به‌حساب می‌آیند. ساکس می‌گوید «به‌محض این‌که داستانی بسیار گیرا بگویید، اولین چیزی که یک نفر به فکرش می‌رسد این است که به چه کسی می‌توانم این داستان را بگویم؟ پس با آن سه دقیقه بیشتری که صرف می‌کنید پیامی را در قالب یک داستان بازگو کنید، می‌توانید به نتیجه‌ای دست پیدا کنید که برای ماه‌ها و شاید حتی سال‌ها دوام داشته باشد.»

اصولی که باید به خاطر بسپارید:

بایدها:

مخاطبانتان را مدنظر قرار دهید – چارچوب و جزئیاتی را در نظر بگیرید که به بهترین شکل با شنوندگانتان تناسب دارد.
نکته اخلاقی یا پیامی را که می‌خواهید منتقل کنید مشخص کنید.
از تجارب زندگی خود الهام بگیرید.

نبایدها

فرض کنید قابلیت داستان‌سرایی ندارید – ما همه این پتانسیل را داریم که داستان‌هایی به‌یادماندنی بگوییم.
خودتان را ستاره داستان کنید.
داستانتان را غرق جزئیات غیرضروری کنید.
برچسب ها: تعریف داستان
ارسال به دوستان