۰۸ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ دی ۱۴۰۳ - ۲۱:۵۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۸۵۱۱۳
تعداد نظرات: ۲۹ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۹ - ۳۰-۰۲-۱۴۰۰
کد ۷۸۵۱۱۳
انتشار: ۱۰:۵۹ - ۳۰-۰۲-۱۴۰۰

از آدولف آیشمن تا پدر بابک خرمدین؛ در خطرات خانواده و اخلاق

در احوال آدولف آیشمن، مسئول جنایتکار "ادارۀ امور مربوط به یهودیان" در حکومت هیتلر، نوشته‌اند در زندان یک رمان برایش می‌فرستند و روز بعد پس می‌دهد. زندانبان می پرسد: یک روزه خواندی؟- «نه، نخواندم. غیر اخلاقی است.»

عصر ایران؛ هومان دوراندیش - در احوال آدولف آیشمن، مسئول جنایتکار "ادارۀ امور مربوط به یهودیان" در حکومت هیتلر، نوشته‌اند که وقتی آیشمن در زندان بود، کسی یک رمان برایش می‌فرستد و آیشمن خواندن رمان را آغاز می‌کند، ولی یک روز بعد، کتاب را به زندانبان پس می‌دهد. زندانبان از آیشمن پرسید ظرف یک روز این کتاب قطور را خواندی؟ آیشمن می‌گوید: «نه، نخواندمش. این رمان غیر اخلاقی است.»

ظاهرا رمان ارسال شده برای آیشمن، حاوی صحنه‌ها و توصیفات اروتیک بود و آیشمن به همین دلیل آن را غیر اخلاقی دانست و از خواندنش اجتناب کرد. آیشمنی که یکی از مسببین اصلی کشته شدن چند میلیون یهودی در حکومت هیتلر بود، این کارش را غیر اخلاقی نمی‌دانست ولی خواندن یک صفحۀ اروتیک از فلان رمان را غیر اخلاقی می‌دانست.

خانواده خرمدین
حکایت پدر بابک خرمدین هم شبیه قصۀ آیشمن است. این پیرمرد عجیب، بر فرض که راست گفته باشد، دختر و پسرش را بابت نقض "اخلاقیات جنسی" کشته است ولی کشتن فرزندانش را، آن هم به آن شکل فجیع، غیر اخلاقی نمی‌داند و تازه به این کارش مفتخر است و ظاهرا افسوس می‌خورد که چرا فرصت نکرده آن یکی دخترش را هم بکشد!

وقتی که معلوم شد بابک خرمدین به دست پدرش کشته و مثله شده، ابتدا عده‌ای مطابق معمول به دین حمله کردند و گفتند در اسلام پدر ولیّ دم است و به همین دلیل بی‌هراس از اعدام، فرزندش را می‌کشد. در مقام دفاع از فقه اسلامی نیستم ولی در اتحادیۀ اروپا هم مجازات اعدام ممنوع است. آیا باید گفت دلیل هر قتلی، آسودگی خیال قاتل از اعدام نشدن است؟

قوانین موجود، در هر جای جهان، البته که باید اصلاح شوند. اصلاح قانون هم یعنی تغییر آن، چنانکه با عقل سلیم و خرد عصر سازگار شود. نکتۀ اصلی این یادداشت، نه نقد دین، بلکه نقد سه مقولۀ "اخلاق" و "اخلاق‌گرایی" و "والدین‌سالاری" است.

بسیاری از مخالفان دین، مدعی اند که دین در طول تاریخ ابزار سرکوب بشر بوده و جامعۀ مطلوب نباید دینی که باید "جامعه‌ای اخلاقی" باشد. اما واقعیت این است که اخلاق هم ید طولایی در سرکوب انسان داشته است.

امیل دورکیم، جامعه‌شناس مشهور، گفته است که "انحرافات امروز، اخلاقیات فردا هستند." در طول تاریخ بشر، دست کم از زمانی که انسان متمدن شد، چه بسیار کارهایی که غیر اخلاقی قلمداد می‌شدند و مرتکبین آن کارها به شدت مجازات می‌شدند، اما دو سه سده و گاه دو سه دهه بعد، آن کارها از فهرست امور غیر اخلاقی خارج می‌شدند.

اگرچه تقلیل امور غیر اخلاقی، نشانۀ توسعۀ آزادی بشر بوده و تاریخ بشر در مجموع "تاریخ آزادی" بوده، اما این دامن‌گستردنِ تاریخیِ آزادی، دردی از کسانی که در قرن‌ها و دهه‌های پیشین با چماق اخلاق سرکوب شدند، دوا نمی‌کند. سرکوب‌شدگان با چماق اخلاق، در بهترین حالت، در جامعۀ خودشان رسوا و بی‌آبرو می‌شدند. در بسیاری از موارد هم به زندان یا اعدام محکوم می‌شدند.

اینکه کسی را به اسم اخلاق مجازات کنیم و بعدا معلوم شود (یا اکثر انسان‌ها به این نتیجه برسند) که عمل او غیر اخلاقی نبوده، معنایی ندارد جز ابتلای عقل ما به خطای سیستماتیک و لاجرم مشتبه شدن امر بر ما. یعنی ما آدم‌ها کاملا مستعد درافتادن به ورطۀ "خطا" هستیم و زیاد پیش می‌آید که "درست" و نادرست" را از هم بازنشناسیم.

این نقصان ذاتی موجب می‌شود بسته‌ای که از اعمال روا و ناروا و یا کارهای درست و نادرست ارائه می‌کنیم و نام "اخلاق" بر آن می‌نهیم، بسته‌ای همواره مشکوک باشد. یعنی به حق ظن آن می‌رود که در این بسته "درست" به اشتباه "نادرست" قلمداد شده باشد و نادرست نیز درست!

وقتی که هر مکتب اخلاقی یا هر نظامی از باورهای اخلاقی، مستعد این آلودگی است، "اخلاق‌گرایی" نیز در بوتۀ تردید می‌افتد. دست کم اخلاق‌گراییِ حداکثری محل سوال خواهد بود.

لیبرالیسم برای حل مشکل مربوط به اخلاق‌گرایی، تجویزش این است که هر انسانی حق دارد غیر اخلاقی زندگی کند مادامی که به دیگران آسیبی نزند. یعنی حتی اگر صحت همۀ گزاره‌های اخلاقی (اخلاقیات) را مفروض بگیریم، هر فردی تا وقتی که تهدیدی برای جان و مال دیگران نباشد، حق دارد در زندگی شخصی و خصوصی خودش غیر اخلاقی باشد. لیبرالیسم اخلاقی کم و بیش چنین چیزی است. اگرچه چنین رویکردی به اخلاق همچنان می‌تواند محل نقد باشد، ولی دست کم حسنش این است که از اخلاق چماقی نمی‌سازد برای سرکوب جمع کثیری از انسان‌ها.

باری، اخلاق‌گرایی هر دامنه‌ای که داشته باشد، یکی از علل پیدایش پدیدۀ "والدین‌سالاری" در تاریخ بشر است. در ده فرمان موسی آمده است که "به پدر و مادرت احترام بگذار." در سایر ادیان و فرهنگ‌ها نیز تاکید ویژه‌ای بر احترام نهادن به والدین رفته است. اینکه این تاکیدات علت والدین‌سالاری بوده‌اند یا معلول آن، می‌تواند محل بحث باشد اما نگارنده شخصا معتقد است که این تاکیدات معلول و محصول والدین‌سالاری بوده‌اند.

در نگرش سنتی، که هنوز هم در اکثر نقاط جهان رواج دارد، خانواده نهادی "مقدس" است و والدین‌سالاری رکن رکین نهاد خانواده است. احترام ویژۀ پدر و مادر، اگرچه مصداق قداست نیست، ولی خود نهاد خانواده تقدسی دارد که با احترام ویژۀ فرزندان به والدین حفظ می‌شود. دوام خانواده بدون این احترام ویژه میسر نیست.

از آنجایی که کار این دنیا پیچیده است و از دل هر چیز خوبی، چیز بدی هم زاده تواند شد، از احترام ویژه فرزندان به والدین نیز "فرهنگ تبعیت" بیرون می‌آید. در واقع نوعی "استبداد سن‌سالارانه". در این استبداد، حق با کسی است که سن بیشتری دارد. آنکه سن کمتری دارد، باید احترام بگذارد و اطاعت کند؛ به ویژه اینکه او به کسانی احترام می‌گذارد و از کسانی تبعیت می‌کند که او را بوجود آورده‌اند و هستی‌اش را مدیون آن‌هاست.

چنین نگرشی، بدبختانه زمینه‌ساز انواع و اقسام ظلم‌ها و آسیب‌ها تواند بود. بسی از موارد کودک‌آزاری، که اساسا به گوش جامعه نمی‌رسد چرا که فرزندان حتی به مخیله‌شان خطور نمی‌کند از والدین شان شکایت ببرند به دستگاه قانون و قضا. اگر از موارد حاد کودک‌آزاری هم بگذریم، خانواده معمولا جایی است که بیشترین کتک و توهین و تمسخر را نثار کودکان (افراد زیر 18 سال) می‌کند. این‌ها واقعیاتی غیر قابل انکار است. به قول ارنست همینگوی "خانواده به هزار و یک طریق می‌تواند خطرناک باشد."

برگردیم به آغاز سخن. پدر بابک خرمدین، چنانکه خودش مدعی است، از موضعی اخلاق‌گرایانه دست کم سه قتل فجیع مرتکب شده. پسر و دخترش را کشته و تکه تکه کرده که چرا رفتار جنسی‌تان اخلاقی نیست؟ آیا این کار چیزی جز له کردن افراد با بولدوزری به نام "اخلاق" است؟ ممکن است بگویید این زن و شوهر دیوانه بوده‌اند و پشت سنگر اخلاق مخفی شده‌اند. اما آیا آن مادری که چند سال قبل کودکش را بابت خودارضایی کتک زده بود و فرزندش در اثر کتک خوردن شدید قطع نخاع شد، او هم دیوانه بود؟ او امری را غیر اخلاقی می‌دانست و در صدد ممانعت از امر غیر اخلاقی بود. فرهنگ والدین‌سالارانۀ جامعه‌اش نیز به او اجازه می‌داد فرزندش را کتک بزند. ضرب و شتمی برای حفظ اخلاق، با نتیجه‌ای فاجعه‌بار!

از شباهت اخلاق‌گرایی پدر بابک خرمدین و آدولف آیشمن که بگذریم، از ضرورت تامل دربارۀ حاشیۀ امن پدر و مادر بابک خرمدین طی این همه سال، نمی‌توان گذشت. این حاشیۀ امن را چیزی جز قداست نهاد خانواده ایجاد نمی‌کند. کسانی که تا همین چند سال قبل به خانه‌های مردم سرک می‌کشیدند برای جمع کردن آنتن‌های ماهواره، باید که برای ممانعت از کودک‌آزاری و قتل‌های خانوادگی نیز، نظارتی بر رفتار والدین در خانواده‌ها داشته باشند. این نظارت با آموزش و تمهیدات ویژه میسر می‌شود. تمهیدات ویژه‌ای که اگر رومینا اشرفی از آن‌ها برخوردار بود، الان زنده بود.

کودک باید بیاموزد جایی وجود دارد که می‌تواند به آن جا پناه ببرد از شر خانواده‌اش. والدین نیز باید بدانند قانون به آن‌ها با دیدۀ تردید می‌نگرد؛ چراکه آن‌ها دقیقا به دلیل پدر و مادر بودن، در برابر فرزندانشان از قدرتی (مادی یا معنوی) برخوردارند و فرد صاحب قدرت، همیشه در معرض سوءاستفاده از قدرت است.
دموکراتیزاسیون، به قول یورگن هابرماس، فرایندی بسط‌ یابنده است. فرایند دموکراتیک شدن حیات انسانی، تا دامن خانواده را نگیرد، تحقق تام و تمام نمی‌یابد. چه فرقی دارد که حاکمی به مردم ظلم کند یا پدری به فرزندانش؟ هر دو غیر دموکراتیک‌اند و هر دو زادۀ قدرتِ مهارنشده و توزیع‌‌‌نشده.

دین و ایدئولوژی و اخلاق جزو مبانی اساسی قدرت در جوامع انسانی بوده‌اند. دین در جهان مدرن فاقد جایگاه سابق است. ایدئولوژی پدیده‌ای متاخر است که تا حد زیادی ناگزیر شده خودش را با دموکراسی وفق دهد. ایدئولوژی‌های غیر دموکراتیک در دنیای کنونی، خوشبختانه محلی از اعراب ندارند. اگرچه حضور تهدیدآمیزشان یکسره هم منتفی نشده. دین هم برای تداوم بقا در جهان جدید، ناگزیر است دموکراتیک شود. اما اخلاق هنوز به سرنوشت دین و ایدئولوژی دچار نشده است.

لابد شما هم بسیاری را دیده‌اید که می‌گویند جامعۀ دینی، جامعۀ خوبی نیست؛ جامعه باید اخلاقی باشد. اما تمام بحث بر سر خطرات نهفته در تاسیس "جامعۀ اخلاقی" است. اگر کلیسا به نام دین، و مارکسیسم به نام ایدئولوژی انسان‌های بسیاری را در طول تاریخ بلند و کوتاه خودشان نابود کردند، این حقیقت را هم نمی‌توان کتمان کرد که انسان‌های بسیاری به نام اخلاق جان خودشان را در طول تاریخ از دست داده‌اند. اخلاقیاتی که جان آن‌ها را ستانده یا به آن‌ها آسیب‌های جدی وارد کرده، در بسی از موارد بی‌دوام بوده‌اند و در گذر زمان اعتبارشان را از دست داده‌اند.

مورد عجیب قتل‌های آقای خرمدین و همسرش، که فرزندانشان را دارای فساد اخلاقی می‌دانستند و به گفتۀ روانپزشک نیروی انتظامی دچار جنون هم نیستند، به خوبی نشان می‌دهد که اخلاق هم مثل دین باید حداقلی و دموکراتیک شود. اخلاق حداقلی با لیبرالیسم اخلاقی تامین می‌شود. در اخلاق دموکراتیک نیز جایی برای والدین‌سالاری وجود ندارد.

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۲۹
در انتظار بررسی: ۱۳۸
غیر قابل انتشار: ۷
ایران
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۲۲ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
66
95
درود بر نگارنده. بسیار عالی و پر محتوی بود. سپاس از شما
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۲:۳۶ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
چرت وپرت وبی سروته غیرمستند بود
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۲۸ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
25
86
زوجین باید قبل از فرزند آوری در چندین نوبت روانشناسی شوند تا مانند فرزند خواندگی مشخص شود توانایی داشتن فرزند و پرورش آن را دارند
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۱۱ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
بعد فکر میکنی پدر و مادر بابک که همه دوستا و اطرافیان معتقد بودن که آدمای نرمالی هستند در این چندین نوبت روانشناسی شما رد میشدن؟
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۳۲ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
هزینه اش خیلی زیاده ...
فرح عزتی
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۳۱ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
131
40
خجالت بکش با یک نفر کافرکه در مسجر را نمی بندند آقای روشنفکر
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۳۳ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
59
56
احسنت
درود بر قلمت و فکرت
حرف دل منو خیلی مستدل و علمی زدی
سالها این مفاهیم تو ذهنم بود ولی توانایی نوشتنش رو نداشتم
انگار ذهن منو خوندی
شیر مادرت حلالت

دیگه خیلی تعریف کردم بی انصافیه منتشر نشه خخخ
يحيا
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۴۱ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
204
42
کاري که پدر بابک انجام داده عين ليبراليسم اخلاقي است. چون بنا به گفته پدر و مادرش اخلاق و رفتار بابک، افکار و اعصاب پدر و مادرش را به هم ريخته بود. به عبارت ديگر مضر پدرش بود. از نوشخوار کردن تفاله غرب چيزي عايد هيچ فرهنگي نشده و نخواهد شد. يکبار به اسلام عمل بکنيد.
پاسخ ها
ناشناس
| Canada |
۱۲:۳۰ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
تشخیص اینکه دراین دیدگاه فرد باعث رنجش طرف مقابل شده را نمیتوان به خود فرد "رنجیده" سپرد.
من نوعی ممکنه از مدل موی دیگری رنجیده شوم و غیر اخلاقی بدانمش .حق اینرا ندارم او رابه قتل برسانم. باید سرم رو برگردانم و راه خودم رو برم
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۴۳ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
28
43
سلام جناب آقای دوراندیش
مدتیست که ارزش هایی چون آزاد اندیشی و نقد معضل اصلی کشور از نوشته های عصر ایران دور شده و دوستان در این سایت بیشتر به نقد حواشی میپردازند....
حضرتعالی به درستی و صراحت(تا حد امکان) به نقد مسئله و مشکل اصلی در کشور میپردازید....
دومین متنی که از شما خواندم (متن قبلی در نقد ایدئولوژی سیاسی) و بسیار تحسین کردم.
امیدوارم پاینده باشید.
يحيا
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۴۴ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
20
80
ضمناً چه خبر از نجفي که همسرش را با کلت کشته بود؟!
ناشناس
Czechia
۱۱:۴۵ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
55
55
خودت فهمیدی چی نوشتی
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۴۶ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
57
53
کم گوی و گزیده گوی چون در !!!
یک مطلب طولانی و تکراری و غیرقابل دفاع نوشتی آقای دوراندیش !
دانشیار
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۴۷ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
99
49
عصر ایران بابت این مقاله که نوشتید واقعا برایتان متاسفم این مقاله نمشان از این دارد که بسیار کم سواد هستید واصلا فرهنگ ایران را نمی شناسید برای شما خیلی متاسفم وبرای خودم که سالها کانال شمارا پیگیری می کردم
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۵:۰۰ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
بهتره فقط برای خودت متاسف باشی
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۵۹ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
37
48
درود بر شما. یکی از بهترین نوشته هایی که دراین روزها خواندم. ای کاش گوش شنوایی بود تا دستاوردهای پژوهشی و تحقیقی را برای اصلاح فرهنگ به کار می بست ...
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۱۳ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
34
42
جناب دوراندیش مطالب خوب ومفید ی ر ا بیان نمودی با فکت های تاریخی . همانا دور اندیشید .؟موفق باشی .
محمد
Singapore
۱۲:۳۱ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
35
4
آقا چرا شما باور نمیکنید که اینها همه بخشی از یک سناریو برای یک فیلم جنایی هست؟؟؟ به کار گردانی آقای خرم دین.
سال دیگه فیلم در جشنواره اکران میشه و در حالی که خودش نشسته فیلم رو نگاه میکنه همه انگشت به دهان میمونیم.
مهدی
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۳۶ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
1
11
به نظر من اخلاق هم در نهایت یک انتخاب است و استدلال بردار نیست.هر کس خودش را مبنا قرار می دهد و دیگران را قضاوت می کند در حالی که خودش هم در نهایت براساس یک گزاره بدیهی و اخلاقیات خود را انتخاب کرده است.
مینا
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۳۹ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
10
19
ممنونم خیلی خوب بود چیزهای زیادی یاد گرفتم .قلمتان پایدار
ناشناس
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
۱۲:۵۱ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
7
13
یکی به نعل میزنی یکی به میخ
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۰۱ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
1
13
این ماجرای قتل پر از تناقضه. و اون چیزی که بیشتر آدم رو به شک میاندازه پخش اون از رسانه های وابسته به حکومته که عجیبه. اگر دست به قلم خوبی دارید سر این ماجراهای مشکوک هدر ندین
رضا ن.
Germany
۱۳:۰۲ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
12
25
جناب دوراندیش احسنت به روشنفکری و زیبااندیشی شما! امیدوارمان کردید که هنوز آدمهای عاقلانه اندیش مثل جنابعالی در ایران هستند و میشود کشور را نجات داد. البته اگر ناآگاهان و بدخواهان بگذارند. درود بر شهامت شما با گفتن نکات بسیار معقولانه! ولی متاسفانه جامعه ایرانی ظرفیت پذیرفتن یکسری حرفهای عالمانه شما را ندارد همانطور که واکنش منفی یکسری کاربران به نوشته جنابعالی را میبینید.از دید من کاملا درست به نکات کلیدی اشاره کردید. بعید میدانستم روشنفکری مثل شما هم توی ایران زندگی بکند یا دوام بیاورد! راجع به پدر بابک خرمدین که میگه اصلا عذاب وجدان بابت قتلهائی که کرده ندارد. کسیکه وجدان ندارد راحته عذابی هم نکشد! با احترام فراوان به شما جناب دوراندیش یا زیبااندیش! انتظار شما که دین دموکراتیزه شود تا با زمان روز خودش را تطبیق دهد حتی در دمکراسی اروپا هم بوقوع پیوسته وگرنه مسیحیت دوام نمی یافت. ایران هم نیاز به انقلاب اخلاقی وسیعی دارد! البته به همراهی عاقل اندیشانی مثل جنابعالی. سلامت باشید و همواره سربلند! در این سایت آفتابی هستید که خوب میدرخشد! بیچاره کسانیکه از گرمی نور روشنفکری درخشان شما لذت نمیبرند و نمیخواهند انرژی بگیرند و رشد فکری بکنند! ببینند اشکال از خودشان نیست که جلو نیامدند و از نظری فکری عقب ماندند یا درجا میزنند؟ این نوشته مغزدار فرصتیست برای متعصبین از دگماتیسم دست بکشند!
حسین
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۵۴ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
10
22
دست مریزاد؛ یادداشت جونداری بود. لذت بردم و تو چندین گروه واتس اپی ارسالش کردم. بیش باد.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۵۴ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
0
14
کارهای والدین خرم دین نه اولی بود و نه آخری .تا زمانیکه بی هیچ هراس و ملاحظه ای علتها را از بین ببریم و الی صدها بار معلولها را از بین بردن و مشغول شدن دردی را دوا نخواهد کرد همین امروز و فردا این اتفاق هم فراموش میشود و باز معلولی دیگر..
ناشناس
Belgium
۱۵:۲۹ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
10
10
دوست عزیز. تاریخ را برندگان جنگ جهانی دوم نوشته اند.آدولف آیشمن قتل را هم غیر اخلاقی میدانست ولی به کاری اقدام کرد که (ژان پل سارتر)آنرا بخوبی در(دستهای آلوده) اینچنین گفته است :می شود دستها را نیالود و با آلودگی مبارزه کرد؟؟؟
ناشناس
Belgium
۱۵:۳۰ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
12
17
تاریخی را که از جنگ WWII به من و شما داده اند پر از غلط و مغشوش است.استناد به آن درست نیست.
ناشناس
Belgium
۱۵:۳۴ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
3
13
برخی دوستان درست نوشته اند. شما جامعه ایران را دقیق نشناخته اید دوست عزیز نگارنده.من سالهاست که در ایران نیستم ولی اشتباه نیست اگر بنویسم شاید بهتر ازشما ازجامعه ایران شناخت دارم.بیرون بودن از محیط به شما کمک میکند بهتر الگوهای رفتاری را بسنجید.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۴۵ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
9
17
خود نویسنده دقیقا در دام سخن خودش افتاده و از لحاظ اخلاقی جامعه اخلاقی را نقد میکند.