۰۸ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ دی ۱۴۰۳ - ۱۹:۱۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۳۰۱۴۲
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۸ - ۱۷-۱۲-۱۴۰۰
کد ۸۳۰۱۴۲
انتشار: ۰۹:۳۸ - ۱۷-۱۲-۱۴۰۰
ریشه دو قطبی شدن

عباس عبدی: نقدی بر سیطره عوام‌گرایی

عباس عبدی: نقدی بر سیطره عوام‌گرایی
شاید ریشه‌ای‌ترین علت جنگ از میان رفتن موازنه قوا است. صلح در میان کشورها محصول اخلاقیات رهبران آنان نیست، بلکه ناشی از شکل‌گیری منافع مشترک به نحوی است که زیان جنگ به مراتب سنگین شود.
عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: هفته گذشته یادداشتی نوشتم با عنوان، «شهروند، دانشمند و سیاست‌مدار» و طی آن توضیح دادم جایگاه این سه نقش نباید با یکدیگر مخلوط شوند. البته هر تحلیل‌گر و دانشمندی یا سیاست‌مداری می‌تواند در نقش شهروند هم باشد، ولی نباید نقش اصلی خود را فراموش کند. هدف از یادداشت فعلی این است بگویم به نظر می‌رسد که ایفای نقشی مستقل برای دانشمند یا تحلیل‌گر در ایران سخت‌تر شده و این برای جامعه زیان‌بار است. 
 
منظور از دانشمند یا تحلیل‌گر، شخص ناظر آگاه و بی‌طرفی است که فارغ از حب و بغض‌ها و حتی ترجیحات ارزشیِ شخصیِ خود، واقعیت را به شکل علمی توصیف و تحلیل می‌کند. شهروندان، بیش از هر چیز بطور طبیعی دغدغه داوری اخلاقی و ارزشی امور را دارند، دانشمند، دغدغه حقیقت و سیاست‌مدار دغدغه منافع ملی را باید داشته باشد. ولی این سه مولفه با هم ارتباط دارند. 
 
اجازه دهید مثالی بزنم. اگر یک قتلی رخ دهد، هر انسانی طبعاً آن را محکوم می‌کند، ولی شدت این محکومیت برحسب علل و عوامل موثر بر آن قتل متفاوت است. گاه یک مجادله طرفینی است و بدون طرح قبلی، یکی به دست دیگری کشته می‌شود، گاه یک قتل جنایتکارانه با تصمیم و برنامه‌ریزی قبلی برای کشتن یک کودک یا زن بی‌گناه است. توصیف دقیق ماجرا و تحلیل آن وظیفه دانشمند است، شهروندان نیز وظیفه محکومیت اخلاقی این جنایت را دارند، البته پس از آگاهی و اطلاع از حقیقت ماجرا. وظیفه دستگاه قضایی هم که اجرای قانون است، طبعاً متکی بر این حقیقت‌یابی است.
 
بعلاوه حقیقت همواره چنین عریان نیست، و چه بسا محل اختلاف باشد. در هر حال باید امکان حقیقت‌یابی و حقیقت‌گویی برای همه افراد فراهم باشد. در این میان اگر به هر دلیلی امکان ایفای نقش حقیقت‌یابی و دانشمندی و بازپرسی وجود نداشته باشد، مردم و حکومت یا سیاست‌مداران در داوری اخلاقی یا ملی خود دچار خطا و سردرگمی می‌شوند. بنابراین سلامت جامعه در گرو آزادی ایفای نقش تحلیل‌گر یا دانشمند یا در مفهومی کلی‌تر استقلال نهاد علم و اندیشه است. 
 
متأسفانه این نقش از دو طرف تهدید می‌شود. هم از طرف شهروندان و هم از طرف حکومت و سیاست‌مداران. این موضوعی است که در جریان اتفاقات اخیر اوکراین تا حدودی شاهد آن هستیم. البته در فضای تبلیغاتی و احساسی، برخی از دانشمندان و تحلیل‌گران با پوشش و نقش دانشمندی، دنبال ایفای نقش شهروندی یا سیاست‌مداری و‌ کنشگری هستند و این بدتر از هر چیز دیگر است. 
 
در ماجرای اوکراین کمتر یادداشت یا مقاله‌ای از ایرانیان صاحب صلاحیت دیده شد که به صورت علمی و بی‌طرفانه و فارغ از ارزش‌گذاری‌های اخلاقی یا منافع ملی به توصیف و تحلیل دقیق ماجرا و تبعات آن بپردازد. به طور قطع داوری‌های اخلاقی مردم یا کنشگران مدنی به جای خود ضروری است و روح حیات اجتماعی و سیاسی را بازتاب می‌دهند، ولی این کافی نیست و تحلیل‌گران نباید از استدلال‌های آنان تبعیت کنند. رویکرد علمی و بیطرفانه تحلیل‌گر در تعدیل یا تشدید احساسات و ارزش‌گذاری‌های مردم و نیز در اتخاذ درست منافع ملی از سوی سیاستمدار اثرگذار است. 
 
در اتفاقات اوکراین مجموعه‌ای از بهترین تحلیل‌ها را که بی‌طرفانه نیز هست در میان تحلیل‌گران غربی می‌توان دید، و این نقطه قوت آنان است که علی‌رغم تمامی اقدامات تبلیغی و سیاسی که علیه روسیه اتخاذ کردند، باز هم این امکان برای آنان فراهم بود که برخی افراد حتی در سطح هنری کیسینجر نگاه تحلیلی و واقع‌گرایانه به موضوع داشته باشند. 
 
مسأله این است که محکوم کردن مطلق جنگ، لزوماً به از میان رفتن آن منجر نمی‌شود، چه بسا آن را بیشتر کند. شاید ریشه‌ای‌ترین علت جنگ از میان رفتن موازنه قوا است. صلح در میان کشورها محصول اخلاقیات رهبران آنان نیست، بلکه ناشی از شکل‌گیری منافع مشترک به نحوی است که زیان جنگ به مراتب سنگین شود. 
 
هیتلر هم از آسمان نیامد. گرایش به او محصول شرایط خاصی بود. صلحی که در اتحادیه اروپا رخ داده ناشی از همین اشتراک منافع است، و الا در گذشته جنگ قاعده اصلی اروپا بوده است. صلحی که پس از جنگ اول جهانی برقرار شد متضمن تامین منافع همه کشورها نبود. بلکه تحقیر آلمان را به همراه داشت، لذا از خاکستر آن جنگ، شعله‌های هیتلر زبانه کشید. 
 
ولی چگونگی رسیدن به صلح پس از جنگ دوم در اروپای غربی منجر به تشکیل اتحادیه اروپا شد. پس از فروپاشی شوروی نیز عموم کشورهای پیمان ورشو به این اتحادیه پیوستند، ولی به هر دلیل روسیه نادیده گرفته و از این فرایند حذف شد. 
 
جنگ در اوکراین در سال ۲۰۲۲ به وجود نیامده است بمب‌ها در این سال فرو ریخته است. در حقیقت از سال‌ها پیش بسیاری از تحلیل‌گران غربی و نیز مقامات روسیه، هشدار رسیدن به چنین وضعی را می‌دادند.
ارسال به دوستان