۱۰ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۰ دی ۱۴۰۳ - ۲۳:۳۴
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۴۵۹۷۲
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۵ - ۰۴-۰۴-۱۴۰۱
کد ۸۴۵۹۷۲
انتشار: ۱۱:۳۵ - ۰۴-۰۴-۱۴۰۱

جشن فارغ‌التحصیلی کودکان‌ کار از «مدرسه طبیعت» (+عکس و فیلم)

جشن فارغ‌التحصیلی کودکان‌ کار از «مدرسه طبیعت» (+عکس و فیلم)
آنها نان‌آوران کوچک خانه‌های‌شان هستند که بعد از درس دوباره راهی کوچه‌ها و خیابان‌ها می‌شوند تا کمک حال پدر و مادرشان باشند.

فصل، فصل امتحان است و دانش‌آموزان فارغ‌التحصیل می‌شوند، اما شیرینی این قبولی به پای خوشحالی و شادی بچه‌های «مدرسه طبیعت» نمی‌رسد. مدرسه‌ای که نه نیمکت دارد و نه تخته‌سیاه. سهم دانش‌آموزان‌ش از امکانات مدارس پایتخت، گلیم و موکت مندرسی است که روی خاک جنگل پهن می‌کنند و با زمزمه حروف الفبای فارسی، آرزوهایشان را باصدای بلند فریاد می‌زنند.

همشهری آنلاین نوشت: با هیاهو و شوقی وصف‌ناپذیر نتیجه ۹ ماه تلاششان را آورده‌اند تا صورت آموزگارشان را که سرما زمستان به آن سیلی می‌زد و گرما تابستان آن را سوزانده، به لبخند رضایتی مهمان کنند و خستگی را از تن‌ش برهانند.

اوایل سال تحصیلی جدید بود که برای تهیه گزارش از «مدرسه طبیعت» به سراغشان رفتیم و مقابلمان مدرسه‌ای را دیدیم که سقفش آسمان خدا، دیوارهای کلاس، درختان کاج جنگلی و بنرهای تبلیغاتی کهنه، میز و نیمکتش بود. شاگردان برخلاف دیگر مدارس با لباس‌های رنگارنگ محلی و بدون فرم مشخص، روی زمین مشغول نوشتن تمرین‌های خانم معلم بودند. خانم معلم هم تک به تک تکالیفشان را نگاه می‌کرد.

«جمیله‌السادات میرهادی» دبیر مقطع ابتدایی آموزش و پرورش بعد از بازنشستگی همچنان مشتاق و مصر آموزش دادن است. او برای باسواد و اصولی تربیت شدن کودکان بازمانده از تحصیل، اتباع و کودکان‌کار «مدرسه طبیعت» را در گوشه‌ای از جنگل چیتگر تبدیل کرده و دانش‌آموزانش هم کودکان بازمانده از تحصیل هستند. آن روز میرهادی برایمان از شیرینی و تلخی‌های این راه گفت و رویایی که محقق شدنش دور نخواهد بود. او آرزو داشت تا این کودکان روزی پشت نیمکت‌های مدرسه بنشینند و بنویسند :ما هم دیگر می‌توانیم بخوانیم و بنویسیم.

اکنون آن آرزو به واقعیت تبدیل شده و دانش‌آموزانش کارنامه به دست با بهترین نمرات در جشن فارغ‌التحصیلشان دور او حلقه زدند و با اشتیاق نتایج تلاششان را به او نشان می‌دهند. گاهی دست همدیگر را پس می‌زنند تا زودتر از دیگری «آفرین» را از زبان خانم معلمشان بشنوند.

حامی کودکان‌کار و اتباع افغانستانی

تعداد دانش‌آموزان مدرسه طبیعت دوبرابر شده و به گفته خانم معلم، خانواده‌های بسیاری از اتباع افغانستانی یا کودکان‌کار هم مشتاقانه منتظرند تا فرزندانشان را برای آموزش به او بسپارند. هر روز قبل از آمدن خانم معلم، زباله‌های اطراف کلاس را جمع‌آوری می‌کنند و زیرانداز را روی زمین می‌اندازند. به‌ترتیب کنار هم می‌نشینند تا این مهربان‌تر از مادر بیاید. این رسم هر روز آنهاست. صدای هیاهو بچه‌ها در لابه‌لای درختان جنگل می‌پیچد و با ورزش باد برگ‌های سوزنی درخت کاج روی سرشان می‌ریزد.

این کودکان اینجا درس زندگی می‌آموزند از کمک به همنوعانشان گرفته تا احترام به والدین و حفظ و نگهداشت محیط‌زیست. جمیله‌السادات میرهادی، معلم بازنشسته و خیر هم‌محله‌ای، در باره راه‌اندازی این کلاس درس و کمک به کودکان می‌گوید: «من فعالیت آموزشی‌ام را از منطقه ۱۴ آغاز کردم و در منطقه یک به پایان رساندم. می‌دیدم کودکان و نوجوان‌هایی به دلایل مختلفی مانند مهاجرپذیر بودن یا فقر از حق قانونی‌شان، یعنی تحصیل، محروم و بازمانده‌اند. باورش سخت است فقر، بیماری، کار و نبود حمایت باعث شود آنها از تحصیل باز بمانند. چند سالی می‌شود که در همین گوشه جنگل برای برخوردار کردن آنها از حق طبیعشان تلاش می‌کنم. می‌خواهم با این کارم این کودکان هم بتوانند آینده‌ای خوبی داشته باشند و باسواد شوند.»

جهش به سوی موفقیت

«بصیره» یکی از دانش‌آموزان میرهادی است که به دلیل سنش نتوانسته مانند بچه‌های عادی وارد مدرسه شود. او باید تا کلاس سوم را می‌خواند و یکباره جهشی امتحان می‌داد. از لرزش صدای بصیره می‌توان هیجان و خوشحالی‌اش را فهمید. او با کارنامه‌ای از نمرات خیلی خوب معلمش را در آغوش می‌گیرد و قدردان زحماتش است. همه دانش‌آموزان مدرسه طبیعت امسال با نمرات خیلی خوب فارغ‌التحصیل شده‌اند و آنها میرهادی را موهبت الهی می‌دانند که برای ساختن آینده‌ای بهتر برای دانش‌آموزانش همه سختی‌ها را به جان می‌خرد.

میرهادی می‌گوید: «تلاش می‌کنم تا مدرسه طبیعت برای بچه‌های کار و همه آنهایی که به دلیل سن بالا و مشکلات دیگر نمی‌توانند خواندن و نوشتن یاد بگیرند سکوی پرتاب به دنیای باسوادی باشد. همچنین بارها به آنها گفته‌ام که دلم می‌خواهد کارم را شما هم دنبال و تا آخر عمرتان به دیگران کمک کنید. خوشبختانه تعدادی از بچه‌های همین مدرسه طبیعت با آموزش‌های مستمر و مداوم جهشی کلاس دوم و سوم رفتند که این اتفاق برای من بزرگ‌ترین موفقیت است.»

نان‌آوران کوچک، اما بدون هویت

«وکیل» می‌خواهد در آینده معلم شود. درست مانند خانم میرهادی، اما او به دلیل نداشتن شناسنامه از رفتن به مدارس عادی معذور است. به همین خاطر معلم در مدرسه طبیعت پایه به پایه با وکیل تمرین و تکرار می‌کند تا از درس و مدرسه عقب نماند. شاید وکیل هم روزی به آرزویش برسد و درسش را در پشت میز و نیمکت مدارس ادامه بدهد. تفاوت مهمی که این کودکان با دانش‌آموزان دیگر دارند این است که در خانه فرصتی برای درس خواندن ندارند.

آنها نان‌آوران کوچک خانه‌های‌شان هستند که بعد از درس دوباره راهی کوچه‌ها و خیابان‌ها می‌شوند تا کمک حال پدر و مادرشان باشند.

میرهادی می‌گوید: «برپایی کلاس در محیط باز دردسرهای خودش را دارد. با بارش باران یا وزش باد همه چیز به هم می‌ریزد. نوشته‌ها و کاردستی‌های کودکان که با اشتیاق آن را انجام داده‌اند از بین می‌رود، اما نتیجه‌اش را که می‌بینم خستگی از تن همه‌مان به در می‌رود.»

جا را برای معلمشان باز می‌کنند تا در کنار کیک فارغ‌التحصیلی بایستد و آنها هم با او کیک را می‌برند و محکم در آغوشش می‌گیرند. کیک فارغ‌التحصیلیشان هم مانند خودشان ساده و بدون آلایش است، اما شیرینی‌اش همچون عسل در خاطرشان باقی خواهد ماند.

ارسال به دوستان