۰۶ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۵۶۲۰۱
تاریخ انتشار: ۱۳:۱۶ - ۲۲-۰۱-۱۴۰۳
کد ۹۵۶۲۰۱
انتشار: ۱۳:۱۶ - ۲۲-۰۱-۱۴۰۳
واژه‌خانه

دولت مردسالار چیست؟

دولت مردسالار چیست؟
فمینیست‌های مارکسیست‌ دولت مردسالار را در زمینه‌ای اقتصادی جا می‌دهند، فمینیست‌های رادیکال آن را در زمینۀ نابرابری جنسیتی قرار می‌دهند و اصرار دارند دولت اساسا نهادی با "قدرت مردانه" است.

   عصر ایران - دولت مردسالار (patriachal state) پدیده‌ای رایج در تاریخ بشر بوده. از دیرباز تا دست کم اواسط قرن بیستم، دولت‌ها عمدتا متشکل از مردان بودند. در کشورهایی نظیر بریتانیا نیز که بعضا بالاترین مقام سیاسی "ملکه" بود، نخست‌وزیر و وزیرانش، تا پیش از ظهور مارگارت تاچر، همگی مرد بودند.

  به هر حال دولت مردسالار دو معنا دارد. اول، دولتی متشکل از مردان، دوم نیز دولتی که قانونگذاری‌اش عمدتا به سود مردان است و سیاست‌هایش با "ملاحظات مردانه" شکل می‌گیرند.

   موضع فمینیست‌ها دربارۀ دولت مردسالار، بسته به اینکه فمینیست لیبرال باشند یا مارکسیست یا رادیکال، تفاوت‌هایی جزئی یا اساسی دارد.

   فمینیست‌های لیبرال معتقدند برابری جنسیتی را می‌توان از راه اصلاحات فزاینده ایجاد کرد. آن‌ها در مجموع دیدگاهی پلورالیستی دربارۀ دولت دارند. آن‌ها می‌گویند از آنجا که زنان از حقوق و برابری سیاسی، بویژه از حق رای محروم بودند، دولت در طول تاریخ مدرن نیز به سود مردها عمل کرده است.

   با این حال فمینیست‌های لیبرال به بی‌طرفی اساسی دولت ایمان دارند و با این باور اعلام می‌کنند که آن سوگیری منفی را می‌توان از راه فرایند اصلاحات برطرف کرد. بنابراین آن‌ها معتقدند که همۀ گروه‌ها (از جمله زنان) به صورت بالقوه دسترسی برابر به قدرت دولت دارند و می‌توان از این امکان برای پیشبرد عدالت و خیر عمومی استفاده کرد.

   پس فمینیست‌های لیبرال به طور معمول دولت را مثبت می‌بینند و مداخلۀ آن را راه حل مشکل نابرابری جنسیتی و وسیله‌ای برای افزایش نقش زنان می‌دانند. این گرایش را می‌توان در مبارزه برای تصویب قوانین پرداخت مزد برابر، قانونی کردن سقط جنین، تهیۀ امکانات نگهداری از کودکان، گسترش امکانات رفاهی و مواردی از این دست دید.

   فمینیست‌های رادیکال اما دیدگاهی انتقادی‌تر و منفی دربارۀ دولت دارند که بر اساس آن، قدرت دولت بازتاب ساختار ژرف‌تر سرکوب در شکل مردانه است. بین دیدگاه‌ فمینیست‌های رادیکال و مارکسیست شباهت‌هایی وجود دارد.

مثلا هیچ کدام نمی‌پذیرند که دولت واحد مستقلی است که به پیگیری منافع خاص خود گرایش دارد (برخلاف فمینیست‌های لیبرال که به دلیل نگاه پلورالیستیک‌شان به دولت، چنین باوری دارند) بلکه دولت را با در نظر گرفتن "ساختار ژرف" قدرت در کل جامعه می‌فهمند و سوگیری آن را نیز بر همین اساس توضیح می‌دهند.

فمینیست‌های مارکسیست‌ دولت مردسالار را در زمینه‌ای اقتصادی جا می‌دهند، فمینیست‌های رادیکال آن را در زمینۀ نابرابری جنسیتی قرار می‌دهند و اصرار دارند دولت اساسا نهادی با "قدرت مردانه" است.

همگام با مارکسیسم، صورت‌های ابزارگرایانه و ساختارگرایانۀ این عقیدۀ فمینیستی نیز بوجود آمده است. استدلال ابزارگرایانه، دولت را بیش از "کارگزار" یا "ابزاری" می‌داند که مردها برای دفاع از منافع خاص خود و حفظ ساختارهای مردسالاری به کار می‌برند.

این استدلال به این باور اساسی فمینیستی متکی است که مردسالاری در نتیجۀ تقسیم جامعه به عرصه‌های متمایز "عمومی" و "خصوصی" زندگی حفظ شده است. یعنی تابع بودن زنان به طور سنتی با محدود بودن آن‌ها به عرصۀ "خصوصی" خانواده و مسئولیت‌های داخلی همراه بوده و آن‌ها را خانه‌دار و مادر تبدیل کرده است؛ و مردها با کنار گذاشتن آن‌ها از عرصۀ "عمومی"، سیاست و اقتصاد را در اختیار گرفته‌اند. خلاصه، مطابق این نظر، دولت را مردها برای مردها اداره می‌کنند.

در حالی که بحث‌های ابزارگرایانه به کارکنان دولت، بویژه بر نخبگان آن‌ها توجه می‌کنند، بحث‌های ساختارگرایانه بر میزان حضور نهادهای دولتی در نظام گسترده‌تر مردسالاری تاکید دارند.

فمینیست‌های رادیکال توجه خاصی به پیدایش دولت رفاه داشته‌، آن را تجلی نوع تازۀ قدرت پدرسالارانه دانسته‌اند. آن‌ها می‌گویند می‌توان قدرت مردانه در دولت رفاه را بویژه با گذار از وابستگی خصوصی (که در آن زنان در جایگاه "خانه‌دار" وابسته به مردها در جایگاه "نان‌آور" هستند) به نظام وابستگی عمومی (که در آن نهادهای دولت به طور روزافزونی زنان را کنترل می‌کنند) حفظ کرد.

مثلا زنان به عنوان مشتری‌ها یا مراجعان خدمات دولتی (مانند مراکز نگهداری از کودکان، مهدهای کودک و مددکاری اجتماعی) و به منزلۀ کارکنان و کارمندان، بویژه در مشاغل "مراقبتی" (مانند پرستاری، مددکاری اجتماعی و آموزش و پرورش) روز‌به‌روز بیشتر به دولت وابسته شده‌اند.

وانگهی، گسترش مسئولیت دولت به عرصه‌هایی که به طور سنتی زنانه‌اند، مانند تربیت و نگهداری از کودکان، بیشتر فقط شکل‌های تازه‌ای از تابع بودن را بوجود آورده است.

این وضعیت بویژه به تقویت نقش زنن به مثابه "ارتش ذخیرۀ نیروی کار" برای کارفرماهایی انجامیده است که به طور فزاینده زنان را به دیدۀ کارگرانی انعطاف‌پذیر، ککم‌مزد و معمولا مطیع می‌نگرند.

بنابراین از نظر فمینیست‌های رادیکال، جنبش زنان حتی در کشورهای لیبرال غربی، راه درازی تا برانداختن "دولت مردسالار" دارد. فمینیست‌های مارکسیست هم دولت مردسالار را تا وقتی که نظام سرمایه‌داری پابرجا باشد، برقرار می‌بینند. البته از نظر آن‌ها، اصلاحات سوسیالیستی ممکن است تا حدی از عیار مردسالاری این دولت بکاهد.

فمینیست‌های لیبرال اگرچه همواره منتقد وضع موجودند ولی در مجموع جزو "منتقدان دلسوز" سرمایه‌داری لیبرال‌دموکراتیک هستند و به همین دلیل عبور از دولت مردسالار را منوط به براندازی نظام سرمایه‌داری نمی‌دانند. آن‌ها عمدتا از کابینه‌ها و پارلمان‌های زنانه‌تر دفاع می‌کنند و چنین تحولی را هم در ذیل دموکراسی‌های لیبرال، ممکن می‌دانند.    

برچسب ها: دولت ، مردسالاری ، فمینیسم
ارسال به دوستان