عصر ایران؛ مهرداد خدیر- ظهر امروز سهشنبه ششم آذر 1403 خورشیدی و به مناسبت هشتمین سالگرد درگذشت آیتالله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی آیینی در دانشگاه مفید در قم برگزار میشود(شده است). همین یعنی در ذهن علاقهمندان او وجه مدرن موسوی اردبیلی بر جنبههای سنتی کارنامه او میچربیده چون بیوت مراجع تاریخ قمری را معیار مراسم سالگرد قرار میدهند و مراسم را در مسجد برگزار میکنند. در تهران البته مسجدی از آیتالله فقید به یادگار مانده (مسجد امیرالمومنین کمی بالاتر از میدان انقلاب در خیابان فرصت) اما مراسم در دانشگاه برگزار میشود و سخنران هم چهرهای دانشگاهی - حقوقی است.
هر چند او در سوم آذر ۱۳۹۵ چشم از جهان بست اما برگزاری مراسم ساعاتی بعد از نگارش و نشر این متن بهانهای است تا به ۲۰ نکته دربارهٔ یکی از نزدیکترین چهرهها به رهبر فقید انقلاب و میراث ماندگار و یادگار او - دانشگاه مفید- بپردازم که به رغم آن که امسال ۳۵ ساله شده سهم و حق آن در تبلیغات رسمی ادا نشده و دلیل آن هم جدای شخصیت مداراجوی مرحوم موسوی اردبیلی که به اردوگاه اصولگرایان سنتی و رادیکال تعلق نداشت میتواند به خاطر توجه ویژه این دانشگاه آن هم در شهر قم به موضوعاتی مانند حقوق بشر و زنان باشد.
نویسندهٔ این سطور خود در سالهای پیش و حین انقلاب در مدرسه مفید درس خوانده که موسوی اردبیلی پایه گذاشت و آشکارا با مدارس دینی منتسب یا نزدیک به انجمن حجتیه تفاوت داشت و از این حیث میتوان آن مرحوم را از پیشگامان تفکر اصلاحی حتی در سالهای قبل از انقلاب یا در گرماگرم آن دانست.
شعار دانشگاه مفید (پای در سنت ، رو به آینده) خود گویای تفاوتهای آن با برخی دیگر از مجموعههاست و مشخصا میتوان با دانشگاه امام صادق مقایسه کرد که مرحوم مهدوی کنی پایه گذاشت و هدف او تربیت کادر آیندۀ مدیریتی در جمهوری اسلامی بود و به همین خاطر بعد از انقلاب جامعهالامام الصادق جای دانشکده مدیریت شعبه دانشگاه هاروارد را در ایران گرفت و تنها عنوان پل مدیریت از آن باقی ماند.
در توضیح «پای در سنّت» گفتهاند به معنی آن است که از میراث و محصولات دانشمندان مسلمان در قرون گذشته بهره ببرند و «رو به آینده» هم یعنی «رویمان به فرداها باشد، به افقهای باز، به پاسخ گویی به نیازهای فردا و به رفع مشکلاتی که جهان انسانیت در اثر بیتوجهی به دین و معنویت دچار آن شده است.»
با همین توضیحات و توصیفات و نگاهی به فضای حاکم بر دانشگاه مفید کاملا مشخص است که حال و هوای آن با دانشگاه امام صادق متفاوت است همان گونه که پیش از انقلاب حال و هوای مدرسه مفید با علوی تفاوت داشت. اولی با نگاه نواندیشی دینی و دومی محافظهکارانه. شگفتا که هر چه از عمر جمهوری اسلامی گذشته نگاه دومی بیشتر مدعی انقلاب شده اگرچه رییس دانشگاه امام صادق هم مانند موسوی اردبیلی عضو شورای انقلاب و معتمد رهبری فقید انقلاب بوده است. (پایهگذار جامعه الامام الصادق البته آیت الله حسینعلی منتظری بود).
موسوی اردبیلی را سید مفید هم لقب داده اند بر سیاق شیخ مفید اما بیشتر به خاطر مدارس و دانشگاه مفید. به بهانۀ هشتمین سال گرد درگذشت او ضمن تأکید بر دانشگاه مفید میتوان به 20 وجه درباره آقای موسوی اردبیلی پرداخت با این اشاره که بیشتر از منظر سیاست مدار و نه به عنوان مرجع فقید تقلید که اعلام مرجعیت و مهاجرت او به قم هم در راستای مسیر رخدادها قابل تحلیل است:
1. هر چند او یک سال و اندی مرد شماره دو و قریب 9 سال تا آخر دوران حیات رهبری فقید انقلاب مرد اول دستگاه قضایی بوده اما در هفته قضا در تیرماه بیشتر از آیت الله بهشتی یاد می شود که اتفاقا وجه سیاسی و حزبی او می چربیده است.
2. مهم ترین میراث او چنان که اشاره شد دانشگاه مفید است و چون مستقل بود نه مثل دانشگاه امام صادق در اختیار حاکمیت قرار گرفت و نه مانند دانشگاه عدالت که مرحوم هاشمی شاهرودی تأسیس کرده بود بعد از درگذشت رو به افول نهاد. دانشگاه مفید قم در حیات به موسوی اردبیلی وابسته نبود که در ممات از پا بیفتد.
تارنمای دانشگاه نوشته: تا کنون 9000 دانش آموخته داشته و در مساحتی حدود هفتاد هکتار و با مشوقهای مالی، تحصیل رایگان دورههای تحصیلات تکمیلی، بورسهای دانشجویی، ساخت خوابگاههای مدرن، فضاهای ورزشی و تفریحی، فضای جنگلی وسیع، مرکز مشاوره روانشناسی، سلفسرویس و رستوران ویآیپی، باشگاههای بدنسازی، مسیر سلامت و دوچرخهسواری، زمین چمن مصنوعی و سالنهای سرپوشیده، مرکز آموزشهای آزاد و مجازی، اینترنت پرسرعت رایگان و ... کوشیده است تا برای آسایش و آرامش بیشتر دانشپژوهان و دانشجویان، بهترین امکانات و خدمات جانبی را به آنها ارائه کند.
هر قدر اصطلاح امام صادقی ها قضاوت بیرونی درباره این مجموعه را به عملکرد دولت مرحوم رییسی گره زد این اتفاق درباره دانشگاه مفید رخ نداده است و حتی وقتی اصلاح طلبان بر سر کارند اصرار ندارند کرسی های مدیریتی و دولتی را فراچنگ آورند و به نظر می رسد جنبه علمی آن محفوظ مانده است.
به مدرسه راهنمایی مفید در سال های قبل از انقلاب اشاره شد که نشان می دهد این رویا را از دیرباز دنبال می کرده است.
3. مدرسه مفید در واقع انشعاب از علوی بود. با این اعتبار شاید نسبت چپ و راست در جمهوری اسلامی را بتوان به قبل تر برد. اختلاف اصلی بر سر مرجع تقلید بود. علوی به آیت الله خویی و اسلام غیر سیاسی گرایش داشت و با کسانی چون دکتر شریعتی میانه نداشت و مفید به آیت الله خمینی و اسلام سیاسی و علاقه مند به شریعتی.
4. این که در فهرست 10 نفری مجلس خبرگان قانون اساسی در تابستان 58 نام موسوی اردبیلی در کنار طالقانی و منتظری و بهشتی قرار داشت نشان می دهد در سطح اول قرار داشته است.
5. نام او را همچنین در کنار 4 بنیان گذار دیگر حزب جمهوری اسلامی می بینیم: آیت الله خامنه ای، هاشمی رفسنجانی، بهشتی و باهنر. اگر ادامه نداد به خاطر انتصاب به دادستانی کل کشور بود که از یک سو مرد شماره دو دستگاه قضا ( بعد از رییس دیوان عالی کشور) به حساب می آمد و از جانب دیگر چون رییس قوه قضاییه نداشتیم و قوه را شورای عالی قضایی اداره می کرد و عضو آن شورا بود در رأس قوه قضا قرار داشت.
آیتالله بهشتی هم عالی ترین مقام قضایی بود و هم دبیر کل حزب جمهوری اسلامی اما موسوی اردبیلی بی آن که استعفا کند به خاطر اقتضائات مسؤولیت قضایی از حزب فاصله گرفت. یکی از مهم ترین انتقادات اولین رییس جمهوری (بنی صدر) نیز همین بود که دبیر کل حزب سیاسی جایگاه عالی قضایی داشت و این البته شامل موسوی اردبیلی نمی شد.
6. او عضو هیأت امنای دانشگاه آزاد بود و اتفاقات بعد از درگذشت او و هاشمی رفسنجانی و ناکامی در قضیه وقف نشان داد یا آینده نگری لازم را درباره آن نداشتند یا پذیرفتند دانشگاه آزاد با دیگر دانشگاه های غیر دولتی متفاوت و عملا حکومتی است و نمی تواند با این همه شعبه به صورت مستقل ادامه یابد. شاید هیچ دانشگاهی در جهان این همه شعبه نداشته باشد.
7. روشن است که در سال 88 به کدام سو گرایش داشته اما روحیه محافظه کار و تلاش برای حفظ دانشگاه مفید و رفاقت قدیمی با رهبری مانع اظهار نظر علنی شد اما با شدت گرفتن ماجرا و خاصه بعد از حصر بهمن 89 گویا سه نوبت به تهران آمد و دیدارهایی در عالی ترین سطوح انجام داد که اتفاقات بعد نشان داد به نتیجه نرسیده است.
8. به خاطر ارتباط مستمر با اهل فرهنگ به مالکیت معنوی باور جدی داشت و چند نوبت کوشیده بود نظر امام را هم به این سو جلب و او را مجاب کند تا همان گونه که دیدگاه خود درباره موسیقی و مالیات و حق رأی زنان را تابع مصالح و اقتضائات جدید ساخت در این زمینه هم تجدید نظر کند اما با درگذشت امام این مجال را از دست داد.
9. چنان که از نام او برمی آمد ( اگرچه نام خانوادگی اصلی موسوی کریمی بود نه اردبیلی) زبان مادری او فارسی نبود و همین از تسلط سخنوری او کاست و نمازجمعههای او نه به شور و گرمی آیتالله خامنهای بود نه با عمق سیاسی هاشمی رفسنجانی و با این که به لحاظ سنی بزرگ تر بود و زودتر آیت الله خوانده شده بود هم ردیف تلقی نمی شد و گرنه چه بسا مسؤولیت سیاسی او بعد از امام خاتمه نمی یافت.
10. در اختلاف امام خمینی با آقای منتظری چون مرید اولی بود و رفیق دومی می توانست نقش میانجی ایفا کند اما اگر هم می خواست نمی توانست چون اصل پرونده در وزارت اطلاعات شکل گرفته و دادگاه ویژه روحانیت در آن نقش داشت که از ساختار قوه خارج بود. شاید هم در خفا کاری کرده بود اما به نظر می رسد بیشتر افسوس می خورده. با این که بعد از حصر به دیدن آقای منتظری رفت و برخی تصور می کردند بر پیکر او نماز گزارد اما این اتفاق نیفتاد.
11. مشهورترین جمله در خاطره ها مانده از او همان است که در نماز جمعه تهران گفت و ضرب المثل شد: کویت! تو هم؟! چرا که کویت اعلام بی طرفی کرده بود اما در میانه جنگ امکانات بندری خود را در اختیار عراق قرار داد. از آن پس وقتی از کسی که انتظار نداریم رفتاری علیه ما و به نفع رقیب یا دشمن سر می زند به طعنه می گویند: کویت تو هم؟!
12. مطابق قانون اسیاسی رییس جمهوری عالی ترین مقام رسمی بعد از رهبری است. کما این که استوارنامه سفیران تسلیم او می شود و در اجلاس سران سازمان مل شرکت می کند. اختلاف با بنی صدر در سطح اول حاکمیت اما سبب شد رییس جمهور تنهه به عنوان یکی ازسران قوا تعریف شود در حالی که رییس مجلس را هم برخی رییس قوه مقننه نمی دانند زیرا برای یک سال انتخاب می شود و شورای نگهبان عملا فراتر از مجلس است. با این حال آقای موسوی اردبیلی وقتی از سفری خارجی برگشت انتظار داشت مانند رییس جمهوری از او استقبال شود و سنتی جا انداخت که خوش بختانه ادامه نیافت.
13. اولین رییس جمهوری موسوی اردبیلی را طرف خود نمی دید و به همین خاطر در هیأت سه نفره حل اختلاف از طرف بهشتی و رجایی و هاشمی نماینده ای تعیین شد و موسوی اردبیلی به عنوان دادستان کل کشور بی طرف ماند.
14. بعد از واقعه 14 اسفند 1359 - درگیری طرفداران و مخالفان حزب جمهوری اسلامی در جریان سخنرانی بنیصدر- هر دو طرف شاکی بودند و پرونده به آیت الله موسوی اردبیلی سپرده شد و هر از گاهی درباره روند رسیدگی ها گزارش می داد و مصاحبه کرد. در یکی از نشست ها خبرنگاری پرسید آیا به سر نخ هایی هم دست یافته اید و او پاسخ داد: بیش از سر نخ! هیچ گاه مشخص نشد بیش از سر نخ چه می تواند باشد!
15. اگرچه در زمره یاران شاخص امام خمینی بود اما به زندان نیفتاد. عضو جامعه روحانیت مبارز بود اما مبارز به معنی فنی کلمه نه. نه تنها با او مانند منتظری و طالقانی و هاشمی رفسنجانی برخورد نشد که مثل بهشتی همان مدت بسیار کم را هم در بازداشت به سر نبرد. از این حیث مثل مطهری بود با این تفاوت که مدارای ساواک با مطهری را می شد به حساب تقابل او با شریعتی گذاشت ولی موسوی اردبیلی از این نظر مثل مطهری نبود.
16. در زیست شخصی اهل رفاه بود. با دو همسر و 10 فرزند زندگی را اداره می کرد و در زمره نخستین روحانیونی که در خانه مبل داشتند. بسیار شوخ طبع و خنده رو و خوش برخورد و هیچ نسبتی با برخی هملباسان عبوس خود نداشت. به همین خاطر با این که در رأس دستگاه قضایی بوده تصویری مداراجو از او در اذهان مانده است.
17. بعد از درگذشت آیتالله اراکی که کسانی چون ناطق نوری کوشیدند مرجعیت و رهبری را در هم ادغام کنند و واحد شود ( در حالی که در قانون اساسی جدید جدا شده بود) ترجیح داد به قم برود تا در کنار مدیریت عالیه دانشگاه مفید از مرجعیت مستقل حمایت کند و طبعا سابقه او در نهضت امام خمینی و اعتماد رهبران اول و دوم جمهوری اسلامی به او یاری رساند و از این نظر از پیشتازان است.
18. در غیاب بهشتی و باهنر که معرف میر حسین موسوی برای وزارت خارجه بودند مهم ترین حامی او نزد امام خمینی به حساب می آمد. در واقع بخشی از اعتماد رهبر فقید انقلاب به میر حسین موسوی و حمایت های صریح به خاطر تأییدات موسوی اردبیلی بود. آنان در جریان ساخت کانون توحید با هم آشنا شده بودند و به این بهانه جا دارد به کانون توحید هم اشاره شود که نقشی با یک درجه پایین تر به حسینیه ارشاد داشت. بعد از انقلاب همان گونه که نام خیابان کورش کبیر یا جاده قدیم شمیران به خاطر حسینیه ارشاد به شریعتی تغییر کرد نام میدان کندی هم به سبب کانون توحید که در نزدیکی و در خیابان پرچم قرار داشت به توحید تغییر یافت. ثبت نام اولیه حزب جمهوری اسلامی دو ماه بعد از پیروزی انقلاب هم در کانون توحید انجام شد و این هم نقش موسوی اردبیلی را در در تأسیس حزب نشان می دهد اگر چه بعدتر به خاطر اقتضائات منصب قضایی فاصله گرفت.
19. به پیشنهاد او حسن ابراهیم حبیبی وزیر دادگستری دولت دوم مهندس موسوی شد. در حالی که تا قبل از آن نزدیک به نهضت آزادی و لیبرال شناخته می شد اما به این طرف آمد و مانند رفقای سابق اپوزیسیون جمهوری اسلامی نشد. این که یکی از نویسندگان پیشنویس قانون اساسی بدون ولایت فقیه وزیر دولتی مبتنی بر ساختار قانون اساسی با اصل ولایت فقیه شده بود از تغییری حکایت می کرد که در چهره او هم خود را نشان داد. صورت خود را دیگر نمی تراشید و کاندیدای ریاست جمهوری در سال 58 در دوران ریاست جمهوری دو رییس جمهوری و سه دولت معاون اول هم شد. برای انتخاب وزیر دادگستری باید میان رییس قوه قضاییه و رییس جمهوری هماهنگی باشد و در آن زمان رییس شورای عالی قضایی و نخست وزیر بر سر حسن حبیبی اتفاق نظر داشتند. وزیر دادگستری با این که یک اصل از قانون اساسی را به خود اختصاص داده اما عملا تنها نقش رابط قوا را ایفا می کند با این حال وزارت حبیبی وزنی به این جایگاه داده بود.
20. سرانجام این که سوم آذر 1395 درگذشت و مراسم چهلم او 40 روز بعد در حسینیۀ جماران با حضور هاشمی رفسنجانی برگزار شد. قرار نبود سخنرانی کند اما به خواست و اصرار مجید انصاری پشت تریبون رفت و خاطرات گذشته را تازه کرد. این آخرین سخنرانی و حضور عمومی هاشمی رفسنجانی بود چون تنها 10 روز بعد خود او درگذشت. هر قدر درگذشت مرحوم موسوی اردبیلی قابل انتظار و تقریبا در سکوت بود این یکی بسیار خبر ساز شد.
در نهادی که موسوی اردبیلی (دانشگاه مفید) به جای گذاشت یاد او همواره گرامی داشته میشود و ظهر امروز هم مراسمی برپاست (شد) که در آن دکتر گودرز افتخار جهرمی سخنرانی میکند ولی در نهادی به مراتب گستردهتر که هاشمی رفسنجانی پایه گذاشت (دانشگاه آزاد) برخی از مدرسین و مربیان در دروس عمومی به نقد هاشمی رفسنجانی میپردازند و می کوشند نام او را حذف کنند.