عصر ایران - در میان خیل خبرهایی که از سوریه می رسد، خبر آزادی خلبان 70 ساله ای که 43 سال در زندان های حکومت اسد محبوس بود، بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
رغید الططری در سال 1360 خورشیدی و پس از امتناع از بمباران شهر حماة در شمال دمشق، تحت تعقیب قرار گرفت. در آن زمان، درگیری هایی بین مخالفان دولت و ارتش در این منطقه در جریان بود و به دستور حافظ اسد، رئیس جمهور وقت، مخالفان به طرز وحشتناکی سرکوب و هزاران نفر قتل عام شدند.
بعد سرپیچی الططری از بمباران، او برای فرار از تعقیب قضایی، به اردن و سپس مصر رفت. اما تهدیدات اطلاعاتی اسد علیه خانواده و همسرش، او را مجبور به بازگشت به دمشق کرد و بدین ترتیب، دستگیرش کردند.
طبق گزارش کمیته حقوق بشر سوریه، رغید الططری چهار سال پس از دستگیری بدون محاکمه در بازداشت ماند و بعد از چهار سال او را به دادگاه بردند و محاکمه اش، فقط چند ثانیه طول کشید. قاضی تنها دو جمله به او گفت: "نامت چیست؟" و "برو".
الططری ابتدا به زندان اطلاعاتی کل و در دی ماه 1364 به زندان نظامی مزة منتقل شد و تا اردیبهشت 1365 در آنجا ماند. در این تاریخ او وارد زندان تدمر شد که یکی از بدنامترین زندانهای رژیم اسد بود و تا مرداد ماه 1379 در آنجا باقی ماند. سپس به زندان صیدنايا منتقل شد. در سال 2011 و همزمان با بهار عربی، الططری در مرداد ماه 1390 به زندان مرکزی عدرا و سپس در اردیبهشت 1395 به زندان سویداء منتقل شد. در حالی که گزارشهایی مبنی بر انتقال او در سال جاری به زندان طرطوس وجود داشت، پس از آن خبری از او منتشر نشد. در واقع او در تمام عمر خود را از زندان به زندانی می رفت و این در حالی بود که تنها گناهش بمباران نکردن مخالفان دولت بود.
وقتی الططری دستگیر شد، همسرش باردار بود. پسرش وائل هنگامی به دنیا آمد که پدر در زندان بود ولی بخش غم انگیز ماجرا این است که تا 14 سال حتی به خانواده اش نگفتند که او در کدام زندان است و بدین ترتیب، نتوانست پسرش را تا 14 سالگی ببیند!
به گزارش عصر ایران، وائل که همسن دوران زندان پدر است در این باره گفته است که وقتی کوچک بوده، مادرش به او گفته بود که پدرش به سفر رفته است.
او میگوید: "فکر میکنم وقتی کسی نمیخواهد به شما حقیقت را بگوید، معمولاً میگوید که به سفر رفته است." او ادامه میدهد که حرف مادرش را باور کرده بود و همیشه از بالکن طبقه چهارم خانهشان منتظر بازگشت پدرش بود : "هر وقت مردی را میدیدم که تنها راه میرود، از خودم میپرسیدم که آیا او پدرم است؟ سپس به سمت در میرفتم و منتظر میماندم، اما هیچ اتفاقی نمیافتاد. بعد از چند سال این کار را کنار گذاشتم، چون خیلی ناامید شده بودم."
در نهایت، مادرش واقعیت را به او گفت: "پدرت کمی قبل از تولد تو دستگیر شد و از آن زمان تا حالا او را ندیدهای."
وائل پسر رغید الططری
وائل که اکنون در کانادا زندگی می کند سال ها دوری از پدر را این گونه توصیف می کند: من از داشتن پدر در طول زندگیام محروم شدم و او نیز از شناخت تنها فرزندش. شرمآور است که کسی به دلیل مخالفت با رژیم سوریه، حتی یک دقیقه هم پشت میلههای زندان باشد، چه برسد به یک عمر کامل.
در بیشتر سالهای کودکیام، خانوادهام هیچ اطلاعاتی از محل بازداشت پدرم نداشتند. ما ۱۴ سال طول کشید تا بتوانیم محل او را پیدا کنیم و به دیدنش برویم. من برای ملاقات با او آماده میشدم و سعی میکردم تصور کنم که او چه حال بدی دارد، اما وقتی او را دیدم، با وجود اینکه خسته به نظر میرسید، چشمانش پر از قدرت بود و صدایش صاف و مهربان بود.
وائل درباره دیدار نخست با پدر می گوید: آن دیدار را خیلی خوب یادم هست. بین ما نه قفسی بود و نه نگهبانی. پدرم برای ما شوخی میکرد و از من پرسید که آیا پلیاستیشن دارم یا نه.
وقتی از او پرسیدم که چطور با پلیاستیشن آشنا شده است، گفت: "نمیتوانم بگویم." من با پدرم درباره چیزهای جالبی صحبت کردم که قبلاً هرگز با هم درباره آنها صحبت نکرده بودیم.
رغید الططری بعد از آزادی از زندان 43 ساله
به دلیل انتقال مداوم او بین زندانهای مختلف از جمله زندان بدنام صیدنايا، تنها چند بار توانستم او را ملاقات کنم. شاید پدرم قدیمیترین زندانی سیاسی سوریه باشد، اما پرونده او نمونهای زنده از ظلمی است که هزاران زندانی و مفقود اجباری تحت رژیمای که از زندان بهعنوان سلاحی برای سرکوب و نابودی هرگونه مخالفتی استفاده میکند، متحمل میشوند. من میخواهم پدرم بقیه عمرش را آزاد بگذراند."
نه خداوندا خودت قضاوت کن ظلم ظالم دوامی نخواهد داشت