عصر ایران - در طول تاریخ، تغییر پایتختها یکی از تصمیمات استراتژیک و گاه بحثبرانگیز دولتها بوده است. در دوران معاصر، این تغییرات اغلب به دلایل سیاسی، اقتصادی، جغرافیایی یا توسعهای صورت گرفته است.
در ایران نیز ، بحث تغییر پایتخت دهه هاست که مطرح می شود و به فراموشی می رود و مجددا مطرح می شود و باز به فراموشی می رود. در آخرین مورد، سخنگوی دولت پزشکیان اعلام کرده که در انتقال پایتخت از تهران به سواحل مکران در دست مطالعه است. البته به نظر نمی رسد این طرح به ویژه در شرایط کنونی که کشور درگیر مشکلات جدی مالی است و مسائل مهم تری برای حل کردن دارد، به این زودی اجرا شود. با این حال، به همین بهانه در این گزارش، به برخی از کشورهایی که در دوران معاصر پایتخت خود را تغییر دادهاند و دلایل پشت این تصمیمات میپردازیم.
برزیل یکی از برجستهترین نمونهها در تغییر پایتخت است. پایتخت این کشور در سال 1960 از ریو دو ژانیرو به شهر تازهتأسیس برازیلیا منتقل شد. این تصمیم به دلایل زیر گرفته شد:
تمرکززدایی: ریو دو ژانیرو بهعنوان پایتخت، تمرکز اقتصادی و سیاسی بالایی داشت که باعث عدم تعادل در توسعه سایر مناطق کشور میشد.
توسعه مناطق داخلی: با انتقال پایتخت به برازیلیا در مرکز جغرافیایی کشور، دولت تلاش کرد توسعهای یکنواختتر را در کل کشور ایجاد کند.
معماری مدرن: برازیلیا بهعنوان یک شهر برنامهریزیشده، توسط لو کوربوزیه و اسکار نیمایر طراحی شد و نمادی از مدرنیته و پیشرفت شد.
قزاقستان پس از استقلال از شوروی، پایتخت خود را از آلماتی به آستانه (اکنون نورسلطان) منتقل کرد. این تغییر به دلایل زیر انجام شد:
موقعیت استراتژیک: آلماتی نزدیک به مرزهای جنوبی کشور بود و آسیبپذیری امنیتی داشت. آستانه در موقعیت مرکزیتری قرار داشت.
توسعه شمال کشور: انتقال پایتخت به آستانه به جذب سرمایهگذاری و توسعه اقتصادی در مناطق شمالی کشور کمک کرد.
نماد استقلال: ساخت و توسعه آستانه نمادی از استقلال و هویت ملی قزاقستان شد.
در سال 2005، میانمار پایتخت خود را از یانگون به نایپیداو منتقل کرد. این تغییر غافلگیرکننده با دلایل زیر همراه بود:
موقعیت جغرافیایی: نایپیداو در مرکز کشور قرار دارد و از نظر استراتژیک برای مدیریت بهتر کشور مناسبتر است.
دلایل امنیتی: گفته میشود که دولت نظامی وقت میانمار این تغییر را برای کاهش آسیبپذیری در برابر تهدیدات خارجی انجام داد.
فضای بیشتر: نایپیداو با طراحی مدرن و فضای گستردهتر، توانایی بیشتری برای پذیرش ادارات دولتی و جمعیت جدید دارد.
نیجریه در سال 1991 پایتخت خود را از لاگوس به آبوجا منتقل کرد. این تغییر به دلایل زیر انجام شد:
تمرکززدایی: لاگوس با مشکلاتی مانند تراکم جمعیت، ترافیک شدید و آلودگی دستوپنجه نرم میکرد.
موقعیت مرکزی: آبوجا در مرکز جغرافیایی کشور واقع شده و امکان دسترسی عادلانهتر به همه مناطق کشور را فراهم میکند.
ثبات قومی: آبوجا بهگونهای انتخاب شد که کمتر تحت تأثیر تنشهای قومی و قبیلهای باشد.
مالزی پایتخت اداری خود را در سال 1999 از کوالالامپور به شهر جدید پوتراجایا منتقل کرد. هرچند کوالالامپور همچنان پایتخت رسمی است، اما بسیاری از ادارات دولتی اکنون در پوتراجایا مستقر هستند.
رفع تراکم: کوالالامپور بهدلیل رشد سریع اقتصادی و جمعیتی با مشکلات زیرساختی مواجه شده بود.
شهر هوشمند: پوتراجایا بهعنوان شهری هوشمند با زیرساختهای مدرن طراحی شد.
تمرکز اداری: تمرکز امور دولتی در پوتراجایا امکان مدیریت بهتر را فراهم کرد.
تانزانیا تصمیم گرفت پایتخت خود را از دارالسلام به دودوما منتقل کند، هرچند این تغییر بهطور کامل در دهه 1990 عملیاتی شد.
موقعیت جغرافیایی: دودوما در مرکز کشور قرار دارد و به دولت اجازه میدهد دسترسی بهتری به تمام مناطق کشور داشته باشد.
تمرکززدایی: انتقال پایتخت به دودوما تلاشی برای کاهش تمرکز اقتصادی و سیاسی در دارالسلام بود.
پس از تأسیس جمهوری ترکیه در سال 1923، مصطفی کمال آتاترک پایتخت را از استانبول به آنکارا منتقل کرد. این تغییر یکی از اولین تصمیمات مهم دولت جمهوری بود.
موقعیت استراتژیک: آنکارا در مرکز کشور قرار دارد و از نظر جغرافیایی برای دفاع و مدیریت مناسبتر بود.
جدایی از عثمانی: انتقال پایتخت به آنکارا نمادی از گذار از دوره عثمانی به جمهوری مدرن ترکیه بود.
توسعه مناطق داخلی: این تغییر به توسعه مناطق مرکزی کشور کمک کرد.
تغییر پایتختها در دوران معاصر معمولاً با اهداف بلندمدت و استراتژیک انجام میشود. این تصمیمات میتوانند باعث تمرکززدایی، توسعه متوازن جغرافیایی، و تقویت هویت ملی شوند. هرچند که این تغییرات هزینههای مالی و اجتماعی بالایی دارند، اما در بسیاری از موارد، نتایج مثبتی در بلندمدت به همراه داشتهاند. با این حال، همان گونه در ابتدای گزارش نیز نوشتیم، انتقال پایتخت ایران در شرایط کنونی، نه ضرورت خاصی دارد و نه ممکن است و بهتر است دولت به جای این موضوع بی سرانجام، به کارهای مهم تری که بر زمین مانده اند برسد.