۱۷ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۷ دی ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۴۲۸۹۰
تاریخ انتشار: ۱۳:۱۸ - ۱۳-۰۳-۱۴۰۱
کد ۸۴۲۸۹۰
انتشار: ۱۳:۱۸ - ۱۳-۰۳-۱۴۰۱

دختر دانش آموز: اعتماد بیجا زندگی ام را تباه کرد/ به جای آن پسر جذاب و پولدار، با مردی غول پیکر با دست های خالکوبی شده روبرو شدم

دختر دانش آموز: اعتماد بیجا زندگی ام را تباه کرد/ به جای آن پسر جذاب و پولدار، با مردی غول پیکر با دست های خالکوبی شده روبرو شدم
حضور بی روح در کلاس‌های مجازی و ندیدن دوستانم برایم خسته کننده شده بود و ساعات بیکاری خود را با سرگرم شدن در شبکه‌های اجتماعی و وبگردی می‌گذراندم. یک روز به طور اتفاقی در یکی از شبکه‌های اجتماعی با پسری به نام سعید آشنا شدم و برای سرگرمی ، مشغول چت کردن با او شدم.
روزنامه ایران اظهارات یک دخترجوان در باره سرنوشت تلخ زندگی اش را منتشر کرد.
 
این روزنامه نوشت: من دختری شاداب و سرحال و دانش آموزی پر جنب و جوش و درسخوان بودم. کلی آرزوهای بزرگ برای خود داشتم و برای رسیدن به آرزوهایم خیلی تلاش می‌کردم.
 
وقتی کرونا شیوع پیدا کرد مجبور شدیم برای ادامه تحصیل به آموزش مجازی روی بیاوریم و من هم مانند دیگر دوستانم برای حضور در کلاس‌های مجازی صاحب یک گوشی مدل بالا شدم. کم کم حضور بی روح در کلاس‌های مجازی و ندیدن دوستانم برایم خسته کننده شده بود و ساعات بیکاری خود را با سرگرم شدن در شبکه‌های اجتماعی و وبگردی می‌گذراندم. یک روز به طور اتفاقی در یکی از شبکه‌های اجتماعی با پسری به نام سعید آشنا شدم و برای سرگرمی ، مشغول چت کردن با او شدم.
 
سعید تمام تلاش خود را می‌کرد که با من دوست شود تا اینکه بعد از گذشت حدود یک ماه، من که دختری نوجوان و بی تجربه بودم فریب حرف‌های شیرینش را خوردم و یک دل نه صد دل عاشقش شدم، عاشق حرف‌هایش، چهره جذابش و زندگی لاکچری و با شکوهی که ظاهراً داشت و عکس‌هایش را برایم می‌فرستاد. هر روز با هم چت می‌کردیم و من با نزدیک شدن به او از خانواده‌ام و درس و مدرسه دور و دورتر می‌شدم. مدتی از دوستی ما در فضای مجازی گذشته بود که سعید به من گفت باید مرا از نزدیک ببیند و من با اشتیاقی بیشتر پیشنهادش را قبول کردم و با هم قرار گذاشتیم.
 
با کلی هیجان برای دیدن سعید به سر قرار رفتم. کنار دکه‌ای در خیابان به انتظارش ایستاده بودم که ناگهان مردی قوی هیکل با خالکوبی‌هایی روی دستش به من نزدیک شد. او هیچ شباهتی به عکس‌هایی که از سعید دیده بودم نداشت. وقتی تعجب مرا دید خودش را پسرخاله سعید معرفی کرد و گفت سعید نتوانست خودش بیاید و مرا فرستاده تا تو را پیش او ببرم . من هم بدون هیچ سؤالی سوار ماشین آن مرد غریبه شدم. چند دقیقه ای گذشت از شهر خارج شدیم و به محلی رسیدیم که شبیه به یک رستوران متروکه بین راهی بود.
 
با هم داخل رستوران شدیم اما ناگهان آن مرد کرکره مغازه را پایین کشید. من که ترسیده بودم پرسیدم پس سعید کجاست؟ چرا مرا به اینجا آورده‌ای که مرد قوی هیکل خنده شیطانی کرد و گفت: دختر ساده‌لوح زودباور ... وحشت کرده بودم، می‌خواستم فریاد بزنم و فرار کنم اما ...
 
وقتی به خودم آمدم روی صندلی یکی از پایانه‌های مسافربری بودم. از دیدن خودم در آن وضعیت نامناسب آرزو کردم ای کاش می‌مردم. چطور می‌توانستم با خانواده‌ام روبه‌رو شوم.
 
مطمئن بودم پدر و مادرم با دیدن من در این وضعیت دق می‌کردند. تنها راه را فرار از این شهر می‌دیدم. برای همین با اندک پولی که داشتم بلیت اتوبوس گرفتم اما قبل از سوار شدن به اتوبوس از حال رفتم.
 
ظاهراً خانواده ای که مرا بی هوش در ترمینال دیده بودند با پلیس تماس گرفته و مرا به کلانتری منتقل کرده بودند حالم که بهتر شد، از من شماره تماس پدرم را گرفتند و به پدرم زنگ زدند که دنبال من بیاید. چند روزی است که با هیچ کسی صحبت نکرده‌ام و با اصرار یکی از آشنایان برای مشاوره آمده‌ام. حالا من مانده‌ام و یک عمر پشیمانی و آرزوهایی که در مقابل چشمانم پرپر شدند و مردند.
ارسال به دوستان
دستورالعمل جدید مصرف ویتامین D در سال ۲۰۲۵ جشنواره فیلم المرموم دبی؛ تجلی هوش مصنوعی در سینما تقی آزاد ارمکی : سیاست های خبری صداوسیما دوگانه است ، مخاطبان با رسانه ملی قهر کرده‌اند طرز تهیه پودر میوه خشک خانگی برای طعم‌دهی و رنگ‌دهی طبیعی غذا (فیلم) رویترز : نخست‌وزیر کانادا استعفا می کند روزنامه جمهوری اسلامی : به طالبان باج ندهیم؛ وقت پس گرفتن سفارت و اخراج مهاجران غیرقانونی است مردان به این ۷ دلیل سیب زمینی زیاد بخورند دختر بچه فلسطینی: یهودی‌ها به ما حمله کردند... شهدا قطعه‌قطعه بر روی زمین افتاده‌اند (فیلم) کدام آتشفشان ها خطرناک‌ترند: فعال یا خفته یا خاموش؟ واکنش قوه قضاییه به شایعه‌سازی درباره استعفای رئیس‌جمهور: کسانی که نشر اکاذیب و سیاه‌نمایی کنند، حتما تحت تعقیب قضایی قرار خواهد گرفت کره شمالی موشک بالستیک شلیک کرد وقتی معاون احمدی نژاد از فقر مردم خرمشهر خبردار شد گریه کرد! به او گفتم "گریه کن" زیاد داریم، باید کار کنید (فیلم) تصادفات فوتی با وسایل نقلیه سنگین در پایتخت طی ۹ ماه گذشته خواص باقلا سبز، زرد و خشک برای پوست و سلامتی بدن وزیر راه : بخشی از ۸۰۰ هزار متقاضی تایید شده مسکن ملی از دهک ۸ تا ۱۰ هستند