۰۶ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ۰۹:۴۷
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۶۹۷۹۲
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۶ - ۰۷-۰۳-۱۴۰۳
کد ۹۶۹۷۹۲
انتشار: ۱۰:۲۶ - ۰۷-۰۳-۱۴۰۳

که باور می کند افتادن سرو تناور را؟

که باور می کند افتادن سرو تناور را؟
مرگ ها گاه ناباوراند و برخی انگار همیشگان هردم حاضرند. حکایت سرو اند و سهی‌قد درختان که زمستان و بوران را تاب می آورند و رفتنشان در بهار و گرمای تموز و هنوز انگار به مطایبه‌ای بی نیاز از طبیب می ماند و رسیدن بر دریاچه ای کو سراب نام دارد و ناباور..
عصرایران ؛ احسان اقبال سعید – مرگ که از راه می رسد سرها در گریبان است و اذهان ملول، مشوش و نیز دل‌آشوب که این دریای کرانه ناپدید، پیل افکن و نیز نهنگ کش از کجای روز زمانه‌ی انسان سربرآورد و بر خاک افکند. مرگ حقیقتی ست کو تا بر زمین زیست انسان سایه‌ای تا همیشه نگسترد ناباور است و آدمی می پندارد آن آفتاب با بام خانه ی او میانه ندارد تا سایه اش رفتنی تا همیشه بر جان و جهانش مستولی دارد. 
 
مرگ ها گاه ناباوراند و برخی انگار همیشگان هردم حاضرند. حکایت سرو اند و سهی‌قد درختان که زمستان و بوران را تاب می آورند و رفتنشان در بهار و گرمای تموز و هنوز انگار به مطایبه‌ای بی نیاز از طبیب می ماند و رسیدن بر دریاچه ای کو سراب نام دارد و ناباور.. هیچ کس نمی داند و به راویت شاعر" آنان که محیط فضل و آداب شدند/ در جمع کمال شمع اصحاب شدند/ ره زین شب تاریک نبردند برون/گفتند فسانه ای و در خواب شدند".
 
چرا با وجود همه تاکیدات آئینی و نیز برپا بودن گورستان‌ها انسان مرگ را ناباور و نابهنگام می داند و می شمارد و برای برخی کسان درگذشت نگاه و ناکامی مرادف و همراه می گردد؟.مگر نخوانده اند "کل نفس ذائقه الموت " و نیز "زمین گر گشاده کند راز خویش/نمایاند آغاز و انجام خویش/ سرش پر زخون سواران بود/ پر از تاجداران کیهان بود؟"..
 
ولی مرگ هراس‌انگیز است و کوچیدن از زمینی اگر لرزان و آغشته به رنج به زمینی که نمی دانی و الفبای خواندن خطش را نمی دانی...تجسم جسمانی انسان از خویش ظرفی می سازد کو می توانی بر بیدادی فریاد کنی و خون دل بخوری و دریابی که چه بر تو می رود اما در حکایت کاروان رحیل انسان بر کجاوه ایست که هیچش نمی داند و دستان و دستار را در و بر آن کار و کارگری نیست. 
 
خیام ، فیلسوف و شاعر پارسی‌گو هم فغانش برای ازدست شدن است و می خواد طعم لذتی کو چشیده در کامش بماند وهمین بودن چندروزه و دست در گردن و گریبان کوزه و دودوزه را به رفتن و بی دندنی برای نیش زدن کباب ارجح می داند و انگار رنج او از مردن نیست، از تقطیع لذت است. معنای زندگی در تناقض و ستیزی منحصر با ممات قرار می گیرد و هر چه معنا و تعبیر و نیز ترجمان زندگی پررنگ تر باشد باور برخاک افتادن ناباورتر است و مهیب تر هم.
 
زندگی نخست دوری از نبودن و رنگ حضور بر دیوار یا جرز هستی زدن است. جوانی ستایش می شود و پیری با فتادگی و فغان و نیز نکوهش دهر همزاد است که که بی آزرم!برای چه شکوه جوانی را زدودی و زر  را  با کشتی بخار روانه‌ی سرزمین های دور کردی؟ 
 
جوانی فصل برنایی و برخورداری ست که آدم می تواند بچیند، بچشد و لذت تحسین و تفوق را به تمامی در کام بکشد و برای همین است که تن در جوانی از دست شده را ناکام می دانند.."شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت/روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت" 
 
انتهای جوانی و سرآمدن روزهای چنان که افتد و دانید معنای نزدیکی معمول و معقول به زوال و ممات می دهد و برای همین است که انسان کوشیده و می جوشد تا جوانی را تطویل کرده سالمندی را به تعویق بیندازد،سال های دور مردان دیرسال زنی جوان اختیار می کردند تا به خود و دیگران نشان دهند دود از سرپرباد بلند می شود و امروز نیکو بنگرید که تلاش برای اصلاح تغذیه و سبک زیستن و نگرش، دقیقا برای تمدید جوانی و گریز از رسیدن به مرز مین گذاری شده‌ی رفتن است و جهان و تقدیر تا همیشه بر مدار عرف و عادات پیشتر و قرارهای هزاران ساله نمی چرخد و گاه پیش از آنکه بپنداری تابلوی تعویض بالا می رود و داور سوت پایان بازی را به صدا درمی آورد و همه فریادها و گلودریدن و جیب جامه چاک دادن ها در حکم وسمه بر چشم تنگ دنیاداراند و بیش از آن هیچ...از اهالی قدرت و ثروت که باشی انگار زمین و زمان در  نظر دیگران برایت رام‌تر است.
 
در حریری از خیال دیگران می زیی و نبودن انگار مگر به اجبار و در زمانی کو دندانی در دهان نمانده باشد بر جانت عارض می شود. صدرنشینی پیوندی با تنعم و صیانت دارد و دیگران خیال می کنند کسانی را که هرروز مطمئن و خندان و  نیز پرهیبت و هیئت بر برزن ، صفحه و صحنه می بینند نهایت زندگی اند و گاه حسرت برانگیز و با رفتن و نیست شدن میانه ای ندارند اما ."پیمانه چو پر گشت چه بغداد و چه بلخ" و روال زیست هیچ چک بی امضایی را در اختیار آدم متفکر و البته خیال پرور ننهاده است تا پائیز عمر فصل فتادن باشد و گاه در بهار هم  خزان از راه می رسد.
 
 و دیگر آیا مرگ‌ها عبرت آموزند؟ و چرا آدم از نیستی و زوال عبرت و تجربت می جوید؟ مرگ پایان بی تغییر است و از صفر آفرینش تا اکنون این سفر آدم‌ها عاقبت می میرند و مرگ رحم و رحمت می آورد. انگار داس دروگر ممات چنان ساقه ی نا‌زک‌آرا و خود دیوار چین پندار آدمی را سهل بر خاک می افکند و دمی مجال اعراض و تامل نمی دهد که گناهان و تجاسر و بیداد درگذشته یکسر در برابر رنجش هیچ می شود و اشک ماندگان سرازیر و سینه ها شسته از کینه ها هم...مرگ انگار آمده تا برخی را به خود بیاورد که در عرف و عادت دنیا آن چنان هم جدی مپیچ! که عاقبت برای لذاتی که دویدی و در  چنگ آوردی و برایش چنگ بر روی و موی و نیز جان و جهان‌ها کشیدی هست اما تو نیستی تا با ولع بر دهان بگذاری... 
 
آدمی فراموش می کند، چرا که زندگی را پاس می دارد و می خواهد مرگ را صندوقچه ای محزون و مدفون در سرداب خیالین خود نگاه داد و باور کند تو از راه نمی رسی و  و باورت نمی کنم. شاید هم چاره ای نباشد که تدبیر بشر برخاکدان با همه تنوع و تحسینش گاه راه را چنان باریک و تاریک می کند که نمی توانی تارک دنیاشوی و راه رسیدن یا تا اطلاع بعدی روزت شام دیگران نشدن، در دویدن و نیز دریدن است در ساحات گوناگون..زمانی بیداد چنگیزی و روزگاری با کلمه ، کامنت و توئیت و این دویین برای کسب "ثروت،قدرت،شهوت و نیز دفع حسادت" هماره در جریان است و تنها آدم فراموشکار و عقل‌دار به مدد خیال و خودفریبی می تواند با نوای دشتی چنین دست‌افشانی نماید.
 
*برگرفته از شعری سروده ی اقای غلامعلی حداد عادل
برچسب ها: مرگ ، سرو
ارسال به دوستان
طرز پخت زرشک پلو با مرغ محلی و متفاوت (فیلم) تیزر جدید هواپیمایی امارات برای کریسمس دنیا را شگفت‌زده کرد (فیلم) تهدید نتانیاهو علیه حوثی ها : درسی خواهند گرفت که حماس ، حزب‌الله و رژیم بشار اسد گرفته‌اند روش تهیه عدسی خوشمزه و لعابدار ؛ از چه پیازی برای عدسی استفاده کنیم ؟ انگور قدرت کوانتومی دارد! جزئیات شگفت انگیز آفرینش؛ شاید یک حشره معمولی می بینید... (تصاویر) محافظ پلاستیکی جدید خودرو که هر راننده‌ای باید داشته باشد (فیلم) کمبود این ویتامین‌ها باعث خواب رفتن دست و پا می‌شود شورولت بلیزر بسیار دیدنی با رینگ های کی ام سی! (عکس) سخنگوی شورای شهر تهران: نام خیابان بیستون تغییر نمی‌کند آموزش املت قهوه خانه ای / راز خوشمزگی این غذا چیست؟ کنایه هاشمی طبا به مدیران کشور: تصمیم گرفته‌اند، هیچ تصمیمی نگیرند! این‌جا اوپرت مرز بین سمنان و‌ مازندران (فیلم) دو عکس از خیابان ولی عصر (عج) تهران: سال 1329 و اکنون روایتی درباره بزرگ‌ترین مخفی‌کاری‌های دولت‌ آمریکا که پس از سال‌ها افشا شدند